بیماری رسم مداری که بر پایه یکسری سبک زندگی غربی بنا شده و پوسته ایی مذهبی هرچند کم رنگ دارد،شده است سبک زندگی بسیاری از اینان!
روایت نو،به نقل از وبلاگ فرهنگ پرواز نوشت:
شاید این چیزی هایی اینجا می نویسم درد باشد و شاید هم دردی که بسیاری از شماها تا بحال آن را تجربه کرده باشید!
چکیده:
در زمینه مباحث خشکی و خشکسالی مباحث متعددی قابل طرح است که هریک به نوبه خو نیازمند توجه کافی است.. از دیدگاه مباحث اجتماعی و فرهنگی اصلاح نگرش به موضوع خشکسالی و بینش علمی و واقع گرایانه، که لازمه برنامه ریزی برای آینده است باید مورد تأکید قرارگیرد.. دیدگاههای تقدیرگرایانه و سطحی نسبت به این موضوع در بسیاری از اقشار جامعه قابل مشاهده است که نیاز به اصلاح دارد. اقدامات آموزشی بلندمدتی دراین زمینه لازم است لیکن در سال های خشک به دلایل متعدد این اقدامات می تواند از قوت بیشتری برخوردار گردد. انگیزه ها و توجهات معطوف شده به پدیده خشکسالی، درسال های خشک را باید به فال نیک گرفت ولازم است محققان و اندیشمندان درحفظ دستاورد این توجهات برای سال های بعد، حتی اگر شرایط ترسالی حکمفرماگردد، بکوشند. دوره های خشکسالی فرصتی مغتنم برای فرهنگ سازی در خصوص لزوم بازنگری در مدیرت آب و اشاعه فرهنگ بکارگیری روشهای آبیاری مقتصدانه در مصرف آب است. اصلاح نگرش عملکرد «تن در هکتار» با «تن در ازای متر مکعب آب مصرفی» می تواند در این سال های خشک مورد تأکیدقرارگیرد. و یا فرهنگ ارزش اقتصادی آب در تولید محصول ، یا به عبارتی مقایسه ارزش اقتصادی محصول تولیدشده به ازای میزان آبی که مصرف تولید آن شده است. اگرچه خشکسالی نیز از جمله مباحثی است که «علاج واقعه قبل از وقوع بایدکردن» درآن صدق می کند، به هر تقدیر با بروز خشکسالی نیز می باید اقداماتی اندیشیده و بابرنامه در پیش گرفت تا از تعمیق خسارتها جلوگیری نماید. دراین راستا شناخت جامعه هدف که خسارات خشکسالی تأثیر بیشتری در آن دارد، مناطق ، اقشار آسیب پذیر و بهره برداران آسیب بیننده از این پدیده لازم است. عدم رسیدگی بموقع و مناسب به این اقشار می تواند پیامدهای خشکسالی هم برای جامعه و هم ازجهت تولیدات کشاورزی، برای سال های آینده سنگین ترکند. در اینجا با توجه به نوع فعالیتها کشاورزی و نیز باتوجه به دامداری و زندگی عشایری( در حد مقدورات این مکتوب)، محورهای برخورد با خشکسالی از جهت مسائل اجتماعی و فرهنگی بررسی گردد.
عوامل اصلی شکل گرفتن فرهنگ ایران را میتوان در امپراتوری پارسیان (هخامنشیان)، دوران شاهنشاهی ساسانیان، سلطه اعراب، حملات مغول و دوران صفوی جستجو کرد. برای شناخت فرهنگ ایران باید به کشورهای مستقلی که در پیرامون ایران هستند نیز نگریست. افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و حتی ارمنستان و گرجستان و همچنین کردهای عراق و ترکیه و پاکستان همگی کم یا زیاد گوشهای از فرهنگ ایران را به ارث بردهاند. حتی سرود ملی پاکستان به زبان پارسی است.[۱]
در مجموع میتوان عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای سیاسی ایران است به اختصار چنین برشمرد: ۱- زبان پارسی و دیگر زبانهای ایرانی ۲- اعیاد ملی از جمله نوروز و شب یلدا و تقویم هجری شمسی ۳- دین اسلام و به ویژه مذهب تشیع ۴- دینها و آیینهای زرتشتی، مهرپرستی و ۵- هنر ایرانی (ادبیات و شعر پارسی، معماری ایرانی و غذای ایرانی)، ۶-فرهنگهای محلی اقوام ایرانی