ادامه مطلب را کلیک کنید
عکس: مجتبی مرتجی خبرنگارافتخاری هفته نامه ی دوچرخه
باز هم غرق رؤیاهایم
رؤیاهایی با بوی باران
با حس ابر
رؤیاهایی که مرا از خاک بالا تر می برد
به من معنایی تازه می بخشد
رؤیاهایم
پرنده ای است
در آسمان صاف لاجوردی
به دنبال سر پناهی برای زندگی
گلی ست به زیبایی آفتابگردان
به دنبال نور و روشنایی و امید
در جست و جوی خورشید ...
آتوسا درویشی، 14 ساله
خبرنگارافتخاری هفته نامه ی دوچرخه
چاپ شده در شماره ی 766 هفته نامه ی دوچرخه
این کانال سه هم با این سریالاش !
یارو چشاش سبز آبیه ، چشمای لعیا زنگنه هم سبزه
بعد معلوم نیست این دو تا بچه چشم قهوه ای به کی رفتن !
زدن تو کاسه کوزه ی قوانین وراثت
::
::
من موندم این صدای پشه ها واقعا صدای بال زدنشونه
یا لوس بازیشونه دارن با دهنشون صدای هلیکوپتر درمیارن !
به قیافش نمیخوره این صداها …
::
::
زمانى که ما مدرسه مى رفتیم یک نوع املا بود به نام “املا پاتخته اى” ،
در نوع خودش عذابى بود براى کسى که پاى تخته مى رفت ،
یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملا عام
ما
معلم
همکلاسی ها
::
::
دقت کردین همیشه احساس می کنیم لباسهای دوستامون،
بیشتر از لباسهای خودمون بهمون میاد ؟
::
::
پریشب به بابام گفتم خواب دیدم زلزله اومده ،
فردا ظهرش زاهدان زلزله اومد ؛ بهش میگم میبینی ؟؟؟ بهم الهام شده بوداااا
میگه خب بعضی از جانوران این ویژگی هارو دارن !
من برم زنگ بزنم آتشنشانی شاید خبری از پدر و مادرم داشته باشن !
::
::
یادش بخیر هروقت تو کلاس هر اتفاقی میفتاد،
مینداختیم گردن شیفت مخالفی ها
::
::
ما مورد داشتیم که با ما راه نمیومده ولی با بقیه دوچرخه سواری میکنه !
بدبخت دوچرخه ندیده چلاق
::
::
از تو حرکت
از زمونه چاله چوله ،دست انداز ،پیچ خطرناک و احتمال ریزش کوه
::
::
یادش بخیر چه هیجانی داشت،
روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم
::
::
یادش بخیر یه تفریح سالمی که داشتیم تو نوجوونی این بود که،
شبا با بچه های محل میشستیم راجب جن و روح صحبت میکردیم
و هممون از ترس زهر ترک میشدیم
::
::
یکی از تفریحات بچگیمون این بود که وقتی زنگ مدرسه رو میزدن
هرچی صدا بلد بودیم و تو ذهنمون بود درمیاوردیم
یَک حالی میداد ! حس میکردیم تو جنگلیم همراه با دوستای میمونمون
::
::
یکی از فانتزیام اینه که :
شکست عشقی بخورم ، در حد ایران ، مالدیو !
بعد با یه پاکت سیگار ( ترجیحا مارلبورو قرمز پایه بلند )
بیفتم تو خیابونا ( بی ام دبلیوم تعمیر گاهه ) و همین جوری قدم بزنمو و سیگار بکشم !
بعد یکی بیاد از من به پرسه آقا آتیش داری ؟!
منم بگم تو دلم عآره !
بعد یارو سیگارش رو بیاره سمت دلم که روشن کنه !
منم بهش بگم ، عـــه آغآ اینجارو ، بابات پشت سرته !
بعد تا یارو برگشت ، برم تو افق محو بشم !
وقتی هم میرم افق از مغاز یه بسته تیغ ( ترجیحا تیغ تیز ) بخرم ، برم پیش مجید خراطها !
::
::
عاقا من موندم کدوم یکی درسته ؟ اگه میشه راهنمایی کنید :
هفده
هوده
هیفده
هیوده
::
::
یه لشگر از فامیلامون حمله کردن خونمون ،
هرچند دقیقه یه بار هم یه چیزیو بچه ها میزنن میشکونن …
پسرخالم برگشته بهشون میگه بچه ها چیزایی که نمیشکنه رو الکی زمین نندازید !
::
::
“الان میرم به مامانت میگم”
یکی از ترسناک ترین جمله های دوران ما
::
::
< دَدَکَم > چیست ؟!
.
۱۰ دقیقه مانده به ۱۰
::
::
تو زندگی یه دردهایی هست که فقط با خوابیدن جلوی کولر خوب میشه !
::
::
ولم کن تا ولت کنم !
جمله ای استراتژیک در زمان دعواهای بچگی!
::
::
این دخترا واسه چی اینقدر حساس شدن ؟
زنگ زدم به ساناز تا اسم سارا رو شنید قطع کرد ؛
همش به خاطر این نیلوفره که حواس واسه آدم نمیذاره ،
گیر داده میگه لاله کیه ؟ گفتم منظـورت لادنه ؟ اونم قهر کرد …
اصن ولشون کن بابا …
بذار یه زنگ بزنم به شادی چون فقط اون و مهسا و نسترن و سمیرا و شیما منو درک میکنن !
::
::
اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم
بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم ؛
مامانمونم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده و مام ذوق مرگ می شدیم
::
::
یادش بخیر وقتی قارچ خور یا میوه خور بازی میکردیم
و کلی مرحله میرفتیم جلو ، سِیو که نمیشد لامصب ،
بعدِ یه مدت دستگاه داغ میکرد و بازی گیر میکرد !
یعنی از شکست عشقی بدتر بود
::
::
دقت کردین همیشه موقع تماشا کردن یه فیلم باحال،
وقتی کانالو عوض می کنی می بینی تمام شبکه ها دارن،
تمام برنامه هایی رو که تو دوست داری همون موقع پخش می کنن ؟
::
::
آهای اونایی که یکی دوستون داره :
به جهنم !
مارو همه دوس دارن
::
::
ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻴﮑﻨﻢ : ﻣﻦ ﻳﻪ ﺯمانی ﺟﺰﺀ ﺍﻗﻠﻴﺖ ﻫﺎی ﻫﻨﺪی ﺑﻮﺩﻡ !
ﺁﺧﻪ ﻳﻪ ﮔﺎﻭی ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﺸﻖ می ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻡ
::
::
اونی که روزه گرفته قطعا تا قبل از افطار چیزی نخورده !
“جواد خیابانی”
::
::
امروز سرم ۱۶تا بخیه خورد ! میپرسید چرا ؟
میخواستم یه خوشتیپ رو بغل کنم یه دفعه آینه شکست
::
::
فقط یه دختر ایرانی میتونه،
وقتی تو کوچه داره راه میره دم هر خونه که شیشه رفلکس داره وایسته،
خودشو چک و مرتب کنه و تو دلش بگه : به به من چقد خوشگلم !
::
::
فقط یه جوون ایرانیه که ۲۰۰۰تومن تو جیبش پول نداره،
تا گوشی یک میلیونیش رو شارژ کنه
بقیه در ادامه مطلب...