"بنام ایزد منان "
"در کنگره ما می فهمیم که خداوند مثل راهنما فقط راه را به ما نشان می دهد و ما هستیم که انتخاب می کنیم راه درست یا راه غلط را "
پانزدهمین جلسه از دورۀ دهم، سری کارگاههای آموزشی-عمومی کنگرۀ 60؛ نمایندگی افسریه، روزهای پنجشنبه مورخۀ 93/09/20 با نگهبانی آقای محمود محسنی و با استادی آقای حسین امینی دوست و با دبیری آقای بهروز عبدی با دستور جلسۀ وادی چهارم وتأثیر آن روی من رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود.
خلاصۀ سخنان استاد :
استاد فرمودند : دستور جلسۀ این هفته وادی چهارم است ویک جوری الفبای کنگرۀ 60را یاد گرفتیم . در وادی اول یاد گرفتیم که چگونه تفکر کنیم واین با فکر وخیال فرق می کند ودر وادی دوم تفکر ما را هدفمند کرد ودر وادی سوم ما را باخودمان آشتی داد ودر وادی چهارم ما یادگرفتیم که مسئولیت کارها را گردن بگیریم .
مقتدی صدر به طرفدارنش دستور داد ظرف 48 ساعت در سامراء برای مقابله با داعش آماده شوند.
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.
کریم خان گفت: این اشارههای تو برای چه بود؟
درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت چه میخواهی؟
درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است.
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت.
خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد.
پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد.
روزگاری سپری شد. درویش دوباره گذرش به کنار باغ افتاد.
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد.
کریم خان در همان حال که قلیان میکشید پشتش را به آن درویش کرد و زیر لب گفت : دیوس خوشش اومده هی بالا پایین میپرد و دستی تکان میدهد.فکر کرده است اوسکول گیر آورده.سپس دستور داد با سنگ درویش را بزنند و از باغ دورش کنند تا دیگر او باشد اشارت نکند !