سبزوارنگار/ شهرستان سبزوار، دارای بافت درونگرا، متاثر از شرایط آب و هوایی میباشد، از بررسی بافت سنتی سبزوار، میتوان به ویژگیهایی دست یافت، که از جمله آنها میتوان، به جهت و امتداد کوچهها و راستهها اشاره کرد که بیشتر شمالی – جنوبی و شرقی – غربی بوده، کوچهها و گذرها غالبا با قلوهسنگ فرش شده بودند و چیدمان خانهها، به صورت شطرنجی است و جهت اصلی خانهها، با تبعیت از شیب زمین شمالی و جنوبی بوده است.
همچنین ایوان رو به جنوب در زمستان، برای استفاده از آفتاب اهمیت داشته، درها و پنجرههای خانهها، غالبا کوچک بوده است و معمولا مصالح به کار رفتهدر بناهای سنتی بسیار همگون و متناسب با طبیعت و اقلیم شهر و عمدتا از آجر و خشت و گل و چوب بوده است.
خانههای سنتی سبزوار، تحت تأثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی شکل گرفته است؛ همه عناصر واحد مسکونی در کنار هم گرداگرد یک فضا قرار داشته که تشکیل یک خانه را میداده است.
این عناصر هم شامل: (اتاق، دالان، پنجره، سقف و ...) است که متأثر از شرایط اقلیمی آن مکان بوده است.
نمای خارجی خانهها، از آجر یا کاهگل و گچ و یا ترکیبی از آنها میباشد. نمای بیرونی و درونی خانه نیز پایگاه اعتبار و حیثیت اجتماعی افراد بوده است.
خانه اسکویی ها با معماری منحصر به فرد
در بافت قدیم، خانهها، اکثرا فاقد نقشه بودهاند و به طور ذهنی و انتزاعی برای ساخت آن اقدام میکردهاند. پشتبامها عموما کاهگلی است.
بیشتر خانههای قدیمی سبزوار معمولا دور تا دور حیاط و رو به قبله یا رو به آفتاب، احداث می شده است.
قبل از شروع خانهسازی، در قدیم رسم بوده است ((ساعت میگرفتند.)) یعنی از روی کتب دینی و ساعت این کار را تعیین میکردند و در صورتی که روز و ساعت مشخص میشد، در آن روز معین و مشخص ابتدا با گفتن ذکر و طلب یاری از خدا کار را شروع میکردند.
پس از مدتی، وقتی سقف خانه را میپوشاندند، صاحبخانه، یک گوسفند یا برّه یا خروس، بنا به وسع خود ذبح میکرد و خون قربانی را به اطراف خانه میپاشیدند.
آداب شروع اسکان سکونت در خانهای، که تازه ساخته شده و نوبنیاد است و یا خانهای که عروس و داماد برای اولین بار به آن وارد میشوند، همراه با آداب خاصی صورت میگیرد.
معمولا برای ورود به منزل نو (مبارک باد) میگفتند و گوسفندی ذبح میکردند، افراد فامیل نیز کله قند، شیرینی و حتی تخم مرغ، به عنوان چشمروشنی میآوردند و صاحب منزل نیز یک سور (میهمانی) میداد.
در هنگام سکونت در یک خانه جدید صاحبخانه افراد فامیل را دعوت کرده و یک روحانی میآمد روضه حضرت ابوالفضل (ع)، امام حسین (ع)، یا موسی بن جعفر (ع) میخواند.
عروس و داماد که تازه ازدواج کرده بودند، هنگام ورود به خانه جدید، معمولا رسم بود، که عروس دستش را درون عسل میکرد و آنرا بالای سردر خانه می زد، به این مفهوم که (کامت شیرین) باشد.
همچنین کاسهای پر از جو، را جلوی پای عروس قرار میدادند، تا هنگام ورود به اتاق آن قدر آن را با پا به سمت جلو میزد، تا کاسه برگردد و جوها روی زمین بریزد و منظور از این کار، آن بود که (او با خود روزی میآورد)
خانه تاریخی دارینی
خانه غلامحسین هراتیان موسوم به غلام ملا شمس
خانه شریعتمدار تهرانی
خانه تاریخی اعظیمیان قدمت دوره تیموری شهر سبزوار خیابان مدرس
خانه تاریخی اولیاء موسوم به افچنگی سبزوار خیابان مدرس کوچه 9 بام
منبع:وبلاگ سبزوار زیبا
یارو میره آمپول بزنه
دکتر میگه برو بخواب تا بیام آمپولتو بزنم
یارو میگه : من الان استرس آمپول دارم خوابم نمبیره!!
اگه زنت زیادی می پرسه چنتا دوسم داری؟
بگو اندازه یک کیلو خاک شیر
اینا بی کارن
میرن میشمرن
تا چند ساعت آرامش داری !!!
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺍﺍﺍﺍﺍ ﺩﺳﺘﻢ ﺷﮑﺴﺘﻪ -:(
..
.
.
ﺗﻮ ﻭﯾﻼﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻭﻣﺪﻡ، ﺭﻓﺘﻢ
ﺑﺮﻡ ﺍﺯ ﻣﺎﺯﺭﺍﺗﯽ ﻡ
ﺁﯾﻔﻮﻥ سیکسم
ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺍﺯ ﺷﺎﻣـــﭙﺎﯾﻨﻤﻮﻥ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﻴﺮﻡ
ﭘﺎﻡ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ
ﺩﺳﺘﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﻣﻴﺰ ﺑﻴﻠﻴﺎﺭﺩﻣﻮﻥ , ﺷﮑﺴﺖ
ﺍﻻﻥ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ؟؟ ((((:
ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯾﻢ |:
ﯾﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻡ؟
فرماندهء راهنمایی و رانندگی گفت:
در سال٩٢ ده درصد کاهش
تلفات جاده ای داشته ایم؛
در سال ٩٣ تلفات جاده ای به صفر رسید و
انشاالله در سال ٩۴ در جاده ها زاد و ولد هم خواهیم داشت
بااین ترافیک
میگن بد حجابی عامل وقوع زلزله توی ایرانه،
.
.
.
بازم خدا رو شکر که بی عدالتی ،
اختلاس و دزدی دروغ و تهمت و افترا عامل وقوع زلزله نیست
وگرنه ایران یکسره رو ویبره بود!
سر کلاس عربی :
آقای معلم :
اگه ببینم کسی سر کلاس من فارسی صحبت کنه باید بره بیرون
من به دوستم :
الخودکار المشکی الداری ؟
دوستم : البله الدارم ، البفرمایید !!!
نیمکت بغلی : الـــخخخخخخخ
کلاس : الــــخخخخخخخخخخخخ
معلم: الکصافطان
ﺁﻳـﺎ ﻣـﻴـﺪﺍﻧـﺴـﺘـﻴـﺪ ﭘـﻨـﮕـﻮﺋﻦِ ﻧـﺮ
ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮِ
ﺧﻮﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫَﺮﮔِﺰ ﻫَﻤﺴَﺮِ ﺩﻳﮕﺮﻱ
ﺩﺭ ﻃﻮﻝِ ﺯﻧﺪﮔﻲِ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﻴﮑﻨﺪ؟؟ !!
.
.
.
ﺍﻭﺳﮑﻮﻟﻪ ﺩﯾﮕﻪ،
ﻧﺪﯾﺪﯾﻦ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻩ؟ !!
بدﺗﺮﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﻮﻳﻪ ﺟﻤﻊ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﺎﺕ ﻣﻴﻜﺸﻪ ﺑﻪ ﭼﺮﻡ ﻣﺒﻞ،ﺻﺪﺍ ﮔﻮﺯ ﻣﻴﺪﻩ!
ﺑﺪﺗﺮ ﺍﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﺮﻛﺎﺭﻯ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻤﻰ ﺍﻓﺘﻪ ﻛﻪ ﺑﻰ ﮔﻨﺎﻫﻴﺘﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﻨﻰ.
ﻭ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﻣﻮﺯﻯ ﺍﻳﻦ ﻭﺳﻂ ﻣﻰ ﭼﺴﻪ
ﺣﺎﻻ ﺑﻴﺎ ﺩﺭﺳﺶ ﻛﻦ
قیمت پورشه از ١میلیاردو چهارصد بیست رسید به ١میلیارد و ششصد و چهل
از فردا بیاین تا ٣ روز پورشه نخریم!!
تا مسؤولین بفهمن نباس انقد گرون کنن ؛
فقط ٣روز خواهش میکنم ازتون؛
اگه خون ایرونى تو رگهاتونه ..
لطف کنین این پست رو انقدر به اشتراک بزارین تا هموطنان در جریان باشن..
منکه نمیخرم!!
مورد داشتیم
دختره هشت صبح جلو دانشگاه پارک دوبل میکرده بره بالا سر کلاس .
ساعت دوازده و نیم استاد از پنجره کلاس داد زده
نمیخواد پارک کنی,
کلاس تموم شد
منم حاضریتو زدم…
طرف کلا یه بار توی مهمونی ؛
با دبه سرکه واسش تنبک زدن ، اونم خونده!
.
.
.
.
حالا پست گذاشته :
همکار عزیزم مرتضی جان از طرف خودم و
جامعۀ هنری تسلیت عرض میکنم..!
وصیت نامه من:
-ازبوی گلاب بدم میادقبرم راباعطرGucci بشورید.
-آقایون فامیل بخاطرمن سه مترریش نزارید،ته ریش بزارین باکلاس تره!
-پسرای فامیل اون ابروهای لامصب رولااقل تاشب هفتم برندارین.
-گریه بلندوجیغ ودادنکنین بدم میاد.
فقط آهنگ رضاصادقی روبزارین مردم نم نم اشک بریزن……!!!!
-روی سنگ قبرم اب و صابون برزید مردم بخورند زمین بخندم روحم شاد بشه.
-سرقبرم هم فاتحه بخونید الکی پیس پیس نکنید….والا….
-ساندیس به دست مردم ندین آبروریزیه،
قهوه یانسکافه بدین.آخه قهوه خیلی دوست دارم.
-ازین کیکایی که اسمش پای سیبه بدین باکلاسه.
-روی خرماهاپودرنارگیل نریزین،شکلش خزمیشه.
-فیس بوک وتانگوی مراپاک نکنین،گهگداری باهاش یه پست بدین بیادبالا.
جیگررفیقام کباب بشه.
-شایعه کنین قبل ازمرگش بهش الهام شده بودمیمیره!!!!
واسه کلاسش میگم.
-هرکسی هم تومراسم ختمم گفت:خدابیامرزدش راحت شد
بالبه ی سینی حلواچنان بکوبن دهنش تااونم راحت شه بیاد پیش من…..والااااا
جای من اظهارنظرمیکنه….
اگه سراغم را گرفتند
بگویید:رفته
..
.
.
اگه پرسیدند کجا .
بگین رفته بشاشه الان میاد.
همش که نباید قضیه عشقی باشه.
والههههه
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻧﻮ ﺩﺯﺩ ﺑُﺮﺩ
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥ ﻭ ﯾﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﻮﺵ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﻭ ﻣﺎﺭﻭ ﺣﻼﻝ ﮐﻦ
ﯾﻪ ﺑﻠﯿﻂ ﻣﺸﻬﺪﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ
.
.
.
ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﻣﺸﻬﺪ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﯾﺪ ﺧﻮﻧﺸﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ
: )))))
ﺍﯾﺮﺍﻧﻪ …شوخی بردار نیست!!؟
ﺣﺠﺎﺏ ﺳﻨﮕﺮ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ
.
.
ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﮔﻔﺘﻪ
ﻣﺮﺩﺍ ﺭﻭ ﭼﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ؟
ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ؟
ﻧﺎﺭﻧﺠﻚ؟
ﺩﻳﻨﺎﻣﻴﺖ؟
ﺍﺭ ﭘﻰ ﺟﻰ؟
ﻣﺴﻠﺴﻞ
ﺿﺪ ﻫﻮﺍﻳﻰ؟
ﺗﺎﻧﻚ؟
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ
ﺍﻓﺴَﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﯾﻪ ﮔﺎﺯ ﺑﺪﻩ !
.
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻓﻘﻂ ﯾﻮﺍﺵ ﺑﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﺭﻭ ﻟﭙﻢ ﺟﺎﺵ ﻧﻤﻮﻧﻪ
ﺯﻭﺩ ﮐﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ !
..
ﺍﺳﯿﺪ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﺘﻮﻥ
یکی دو روزه مامانم رفته مسافرت ،
امروز هوس خوراکی کردم هرجارو گشتم هیچی پیدا نکردم !
فقط توی کابینتا یه سری قوطی بود که با ماژیک روش نوشته بود :
نخورید ؛ مایع ظرفشویی
نخورید ؛ سمِ گلدون
نخورید ؛ جرمگیر توالت
زنگ زدم به مامانم گفتم دایی و زن دایی اومدن چیکار کنم ؟
گفت در کابینتو باز کن اونیکه علامت مرگ داره توش آجیله ،
اونیکه نوشته مرگ موش ت وش گزه ،
اونیکه نوشته صابون توش شکلات!
رفیق بى کلک مادر؟؟
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ “ ﻫ” ﭘﺸﺖ
ﺳﺮ ﻫﻢ ﺗﺎﯾﭗ ﮐﻨﯽ ، ﻫﺮﮐﺪﻭﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﻩ ؟؟؟
ﻫﻬﻪ
رفتم کتابخونه گفتم ببخشید از سعدی چی دارین؟
میگه کتابشو میخوای؟
.
.
.
.
گفتم نه ! انگشتری، لباسی، کفشی، شرتی اگه مونده میخوام!!!
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺠﺮﺩﻯ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ
ﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻪ .
.
.
.
.
ﺣﺎﻻ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ؛
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ
ﮐﺎﻧﺎﻝ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻪ
هنگام بغض یک زن بهش نزدیکتر بشید!
و موقع بغض یک مرد ازش فاصله بگیرید!
..
.
.
قبل خواب هم که حتما مسواک بزنید!
به پدر مادرتونم نیکی کنید!
همین دیگه…
فعلا نصیحتی ندارم
خواهرم دوستشو آورده خونه.
مامانم هیچی نگفت
..
.
.
حالا همین دختره رو اگه من آورده بودم …. واویلا بود o;O
همیشه بین بچه ها فرق میذارن ب
بعد می گن نه همشون یه اندازه برامون عزیزن
امتحان دامادها!
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند
از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
.
فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود
و روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد
و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو 206 نو هدیه گرفت
که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بىامو کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود
که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»
به دوستم می گم کیفت چقدر قشنگه،
می گه چرم مشهده، عموم از آلمان آورده!
خدایا اینو تو اولویت بذار.
یه بار واسه یه بنده خدایی الگو شدم زندگیش به فنا رفت.
از اون به بعد فقط درس عبرت بقیه شدم.
یه سری آدما هم هستن که وقتی با عابربانک کار می کنن
انگار در حال هک کردن و نفوذ به سیستم مالی بانک مرکزی هستن!
پولتو بگیر برو دیگه کار داریم.
چرا وقتی کنترل تلویزیون گم می شه
همه فکر می کنن زیر منه؟
هی می گن پاشو،
انجوری نه؛
درست پاشو!
اینجا نیست عزیز من،
نیست!
آخه فک و فامیله که داریم؟
.
یه عروسی رفتیم از فک و فامیل حزب اللهی
به جای ارکستر و دی جی دست میزدن
و میخوندن که: صل علی محمد، صلوات بر محمد.
به عموم میگم: خجالت نمیکشن؟
یکی از فامیل، نزدیک ما ایستاده بود شنید حرفم رو،
برگشته میگه: آقای مهندس چه اشکال داره
کمی شادی هم بد نیست.
.
.
.
تو عروسی یکی از فامیلا دلار میریختن
رو سر عروس و داماد!
حمله به دلارا سی مجروح به جا گذاشت!
فرداش همه رفتیم صرافی
یارو گفت دلارا تقلبیه!
.
.
.
دختر خالم به بچش واسه اینکه شیرینی
زیاد نخوره دندوناش خراب نشه گفته
شیرینی ها رو شمردم یدونش کم بشه میزنمت.
بچه هم وقتی همه خواب بودن
رفته همه شیرینی ها رو نصفه گاز زده
که تعدادش کم نشه!
.
استعدادت تو حلقم!
.
.
دعوت مودبانه ی بابام از من برای صرف شام:
تَن لَشتو از پشت کامپیوتر جمع کن بیا پای سُفره پهن شو!
.
.
من هنوز سر اون عیدی هایی که ازم
میگرفتن و میرفتن واسم حساب بانکی
باز میکردن، اما هیچ وقت ندیدمشون
با خونوادم درگیرم!
.
.
.
.
تلویزیون داره یه برنامه درباره علائم
اعتیاد نشون میده.
هر علامتی که میگه
مامانم زیر چشمی با شک منو نگا میکنه.
.
.
با دختر خالم رفته بودیم بیرون،
دوست پسرش ما رو دید اومد جلو گفت: این پسره کیه؟
دختر خالم هم اومد تریپ شاخ و دفاع از من بیاد گفت:
هر خری که هست به تو چه؟
.
.
.
به خواهرزادم که دوم دبستانه میگم:
خوشحالیا، همش تعطیلی؟
میگه: برو دایی واقعا تعطیلیا!
اقتصاد کشور فلج شد رفت پی کارش،
بعد بمن میگی
خوشحالم؟
برو پلی استیشنتو بازی کن دایی!
.
.
پسرم شش سالشه
اومده با دوربین از من عکس گرفته
میگه: میخوام بزرگ شدم
به پسرم نشونش بدم بگم این بابام بود!
بهش میگم: پسرت خودش منو میبینه دیگه.
میگه: معلوم نیست! مگه من باباتو دیدم؟
پسره من دارم؟!
.
.
.
نصفه شبی دارم درس میخونم مادر اومده تو اتاق میوه داد بهم.
خواست بره بیرون گفت زبونتو ببینم!
منم زبونمونو در آوردم یهو گفت سلام رکس.
بعدم خوشحال و خندان رفت بیرون.
خنده و شادی به چه قیمت آخه؟
.
.
.
نشسته بودم سر کلاس مامانم بهم اس ام اس داد:
یک میلیون تومن ترمی بابای بدبختت داره واسه دانشگاهت پول میده
اونوقت تو سر کلاس گوشیتو چک میکنی ببینی کی اس ام اس داده
الاغ؟
.
.
.
با بابام حرفم شده،
میگه: واس خاطر چهل تومن یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم!
.
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻗﺮﺹ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …
.
.
.
.
.
.
.
ﺟﺎﯼ ” ﺧﻮﺏ ﻫﺎﯾﯽ ” ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﻗﺮﺹ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ !
ﻣﺎﺭﺍﺩﻭﻧﺎ ﯾﮏ ﻣﺪﺕ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﮎ
ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺯﺩ:
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﺍﻧﺪ؛
ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﻫﺴﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ” ﮔﺎﻧﺪﯼ” ﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﻪ “ﻣﺎﺭﺍﺩﻭﻧﺎ” ﻫﺴﺘﻢ،
ﻫﻤﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﯽﺧﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﺎﺭﺍﺩﻭﻧﺎ ﻧﻤﯿﺸﻪ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺁﻭﺭﺩﻡ…
مراقب خودتان باشید
چه زیبا گفت نادر ابراهیمی:
درزندگی یک مرد مخدری هست بنام زن
زنی که دوستش دارد
نبودش
قهرش
دوریش
خماری می آوردو آب میکندابهت مردانه اش را…
به افتخار تمام زنان ایران زمین…
انسانها وقتی به تنهایی قصد رفتن به بهشت را دارند،
عموما موجودات بی آزاری هستند.
دقیقا مشکل از آنجایی شروع می شود که
عده ای نادان بر اساس تصورات غلط می خواهند سایرین را نیز با خود به بهشت ببرند
و در این باره به خشونت و توحش هم متوسل می شوند !
مهاتما گاندی
سلام..
بچه ها بی مقدمه برم سر اصل مطلب...
سوم دی عروسی آرمین خان تشکری بود و چهارم دی هم عروسی آقا
شهرام بود...
بریم سراغ عکی های عروسی
اینم سید و عروس و داماد و سلفی
آقای مباشری هم بودن
مبارک باشـــــــه
داشتن جک میگفتن
بازم سید
سید داره شام میل میکنه
اینم دوتا عکس از عروسی اقا شهرام زیاد نیست عکس
سید و سعید و عروس و داماد
انشالله همیشه به شادی...
مبارک باشه انشالله نوبت بقیه..
منبع عکسام وبلاگ دختران والیبالیست هستش آدرسش تولینکام هستش