سرمربی تیم بسکتبال مهرام گفت: برای ما فرق نمیکند با کدام تیم در فینال بازی کنیم و باید روی تیم خودمان تمرکز داشته باشیم.
مصطفی هاشمی در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، در مورد صعود به فینال جام ملی بسکتبال اظهار داشت: بازی سختی را مقابل قزوینیها داشتیم. آنها تیم خوب و دوندهای هستند. در کوارتر اول بسیار خوب ظاهر شدیم و توانستیم اختلاف را زیاد کنیم اما فکر می کنم این موضوع باعث غرور بازیکنان شد.
وی ادامه داد: ما باید یاد بگیریم که تیمی را دست کم نگیریم حتی اگر اختلاف زیاد باشد. مهم این است که از ابتدا تا انتها با برنامه کار کرده و برنامهها در زمین پیاده شود.
سرمربی بسکتبال مهرام در خصوص اینکه دوست دارید از میان پتروشیمی یا دانشگاه آزاد کدام تیم در فینال حریفتان شود گفت: برای ما فرقی ندارد ما باید تیم خودمان را آماده کنیم تا مقابل هر حریفی برای برد به میدان برویم اینکه بخواهیم بگوییم کدام تیم بیاید و کدام تیم نه درست نیست.
به گزارش فارس، تیم مهرام با شکست هفت الماس قزوین به فینال جام ملی راه یافت و باید به مصاف برنده دانشگاه آزاد و پتروشیمی برود.
گوشی های تلفن همراه هم ماجرای خاص خودشان را دارند، پر است از حرف های ما با دوست و آشنا و غریبه، گروه هایی که از طریق شبکه های اجتماعی در آن ها عضو شده ایم و با یک خیل عظیمی از افرادی که تنها یک عکس از آن ها دیده ایم هم صحبت شده ایم دنیایی از مطالب را نشر داده ایم ...
یک ماجرای واقعی:
یک روز یکی از دوستانم با من تماس گرفت و خیلی مضطرب و نگران با هزاران ترس و لرز گفت: "بیچاره شدم تو رو خدا دعا کن آبروم در خطره".
ماجرا از این قرار بود که پدر دوستم که یک آدم سنتی، تحصیلکرده و متدین هستند به دلیل اینکه مشکلی برای کامپیوترشان پیش آمده بود و یک کار ضروری داشتند از دخترش یعنی همین دوست بنده خواسته بود برای لحظاتی لپ تاپ ایشان را قرض بگیرد، خلاصه رنگ از رخسار دختر می پرد از پدر اصرار و از دختر انکار ...
پدر که به این اوضاع مشکوک می شود می خواهد هر طوری هست وارد رایانه دختر بشود و دلیل این همه مخالفت را بفهمد، اولین مشکل رمز سیستم بود، که اگر گفته می شد دیگر چیزی برای از دست دادن نمی ماند پدر با اصرار رمز را می خواهد و دختر چاره ای جز تسلیم شدن ندارد.
رو ندارد بلند بگوید؛ رمز را روی کاغذی می نویسد و دست پدر می دهد و از خجالت غیبش می زند.
اسم رمز "وحید" اسم یک پسر است، و این تازه شروع ماجراست پدر که شوکه شده است وارد سیستم می شود و با دیدن عکس بک گراند صفحه چشمانش گرد می شود دختر دردانه اش را دست در دست پسری نامحرم خوشحال و خندان می بیند... خودتان اوضاع را تصور کنید... شما بودید چه حسی به شما دست می داد؟!
دوست ما هم از فرصت استفاده می کند و تلفن همراهش را که پر است از دل دادن و قلوه گرفتن ها با آقا وحید، همه را پاک می کند اما چه فایده "نوشداروی بعد از مرگ سهراب"... ساعت ها او در اتاق می ماند و اشک می ریزد و به جان خود نفرین می کند و پدر هم چنان در جا خشکش زده و در فکر فرو رفته است ... چند سالی از آن ماجرا گذشته است ولی هنوز که هنوز است پدر در چشمان دخترش نگاه نکرده و دختر برای نگاه پر از مهر پدرش دلتنگ است.
اطلاعاتی که قابل مخفی کردن نیستند!
هر چند ما اطلاعاتمان را با هزار ترفند امنیتی از پدر و مادرمان مخفی می کنیم اما از خداوند چطور؟ با کدام کد امنیتی و ترفند پنهان سازی می توانیم فیلم های ناجور و عکس های به قول خودمان خفنمان را مخفی کنیم؟
من خودم هم خیلی چیزها برای مخفی کردن دارم و نمی خواهم برای شما شعار بدهم اما یک نکته که خیلی به من در ذخیره کردن و دسته بندی اطلاعاتم کمک کرد را به شما هم می گویم شاید به دردتان خورد... روزی یک کلیپ طنز داشتم و می خواستم برای یکی از دوستانم بفرستم ولی مخالفت کرد، وقتی دلیلش را پرسیدم گفت "فکر کن یک لحظه امام زمان(عج) از من بخواهد موبایلم را ببیند باید بتوانم بدهم یا نه ؟...."
حرفش خیلی به دلم نچسبید به نظرم دگم و خشک آمد ، اما وقتی دیدم اگر من از پدرم حیا می کنم که گوشی یا لپ تاپم را دستش بدهم چرا از خداوند و از امام زمان (عج) حیا نکنم؟!
این آیه شریفه را ببینید: «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً»،[یونس،61]؛ « و هیچ عملى را انجام نمىدهید مگر این که ما شاهد و ناظر بر شما هستیم.»
اگر دوست من هم کمی از خداوند حیا می کرد جلوی پدرش و خانواده اش آنطور سرافکنده نمی شد.
امام سجاد علیه السلام در این زمینه میفرمایند: «خَفِ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ لِقُدْرَتِهِ عَلَیْکَ، وَ اسْتَحْیِ مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْکَ»،[نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 90 ]؛ «از خدا بیم داشته باشد چون او بر تو تواناست، و از او حیا کن چون به تو نزدیک است.»
بالاخره دیر یا زود همه ما می میریم و گذشته مان در روز محشر در حضور همه خلایق عرضه می شود خدا کند نخواهیم شرمنده باشیم و فرار کنیم، چون دیگر هیچ راه فراری در کار نیست.
یک پیشنهاد:
ما که از صبح تا شب در این شبکه های اجتماعی سرگردان هستیم از وایبر به لاین از لاین به اینستاگرام و تانگو و وآتس آپ و ... یک کم خداوند را هم حاضر و ناظر ببینیم این قدر برای لایک گرفتن از دوست و غریبه خودکشی نکنیم، گاهی اوقات پستی بگذاریم و بخواهیم که خداوند لایکمان کند.
بیاییم شیطان را بلاک کنیم و این قدر دل به دلش ندهیم اینقدر در این گروه ها عکس های ناجور از خودمان نشر ندهیم، می دانیم که در این عالم همه پدیده ها بر هم تأثیر دارند اگر ما یک جوک نامربوط نشر بدهیم این جوک تا هر کجا که انتشار پیدا کند گناهش به ما هم می رسد. چه برسد به این فیلم ها و عکس ها و سخنرانی های از سر بی اطلاعی و نادانی و....
قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»[ نور/19 ] کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است.
وقتی یک شبهه مذهبی به راه می افتد که ای فغان اسلام دین اعدام است و فلان خشونت را دارد و فلان حق ضایع شده است، برای یکبار هم که شده برویم کمی مطالعه دینی کنیم و بیایم در اختیار خلق الله قرار بدهیم آن وقت این پست ها را خدا لایک می کند تا هر کجا هم که برود ثوابش به خود ما و زنجیره ای که نشرش می دهند می رسد.
اگر نمی دانیم فتوا ندهیم، سرکوب نکنیم، قضاوت نکنیم، خلاصه بیایم و ما نشر دهنده بدی ها نباشیم اگر پست نامربوطی دیدیم و نتوانستیم جلوی نشرش را بگیریم حداقل خودمان هم پخشش نکنیم.
در حدیثى از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مىخوانیم: «کسى که کار زشتى را نشر دهد همانند کسى است که آن را در آغاز انجام داده است». [مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة،ه1374 ش،چاپ: اول،ج14،ص406]
خب از آنجایی که برخی از اساتید محترمِ رشتۀ آکادمیکِ آی پی خوانی، با استفاده از روشهای پیچیدۀ تقارن زمانی موسوم بهsimultaneous Timing موفق به شناسایی مستعار نویسان می شوند لذا بر آن شدیم تا در این وبلاگ وزین به این دسته از مستعار نویسان ساده دل، روشی را آموزش بدهیم که دیگر لو نروند. البته خودمان هم می دانیم که همه ما و همه شما (اعم از مستعارنویس و واقعی نویس) خودمان و خودتان اندِ حقه بازی هستیم و هستید و شیطان را درس می دهیم و می دهید ولی خب در این دوره زمانه که همه شده اند خدای نرم افزار و شبکه و هک و آنتی هک و . . . بد نیست که ما هم اظهار فضلی کنیم!
مواد لازم :
- کمی حوصله !
- پررویی و فحاشی، بمقدار لازم!
ابتداء وارد وبلاگ حریف می شوید. در این لحظه سامانۀ وبگذرِ حریف، ورود شما را با آی پی شماره X و تاریخ فلان و مثلاً ساعت 10:42 دقیقه ثبت می کند. به هیچ چیزی دست نزنید و پنجره وبلاگ حریف را دست نخورده باقی بگذارید. حالا از طریق سایر پنجره های ویندوز به سایر وبلاگ ها و سایتهای مورد علاقه خودتان بروید و هر جا دلتان خواست گشت و گذاری بزنید. اجازه دهید یکی دو ساعتی بگذرد. اکنون می توانید دوباره به وبلاگ حریف بازگردید. وارد کامنتیگ وبلاگ شوید. در این فاصلۀ یکی دو ساعتی که شما نبودید احتمالا تعداد دیگری خواننده با آی پیهای متفاوت وارد وبلاگ حریف شده اند و البته همه هم ثبت شده اند. حالا می توانید هر کامنتی که دلتان خواست با نام مستعار بنویسید و با خیال راحت فحش بدهید. زمان ثبت شدۀ ورود آی پی شما با زمان ثبت شدۀ کامنت شما یکی دو ساعتی فاصله دارد.(بیچاره آن خواننده ای که زمان ورودش با زمان کامنت شما یکی شده باشد!).
صاحب وبلاگِ حریف بایستی مغز فیثاغورث خورده باشد که از این حقۀ ناب مطلع باشد. راستی گفتم ناب ، یاد کوهنوردی ناب افتادم !
با همه این حرفا، در آخر کار اگر هم واقعاً لو رفتید با پررویی تمام حاشا کنید و بزنید زیر همه چیز! اگه حریف قبول کرد که هیچ ، اگه قبول نکرد و باز اصرار داشت که کار کارِ شماست محکم برایش بنویسید که بی شرفی اگه ثابت نکنی، بی وجودی اگه ثابت نکنی، پست و حقیری اگه ثابت نکنی . . . !
البته اگر شما عضو فرهیختۀصعود قلم یا گروه مهر ورزی کافه کوه باشید متاسفانه برای این فحش های شما من هیچ راه توجیه سراغ ندارم چون فحاشی در حوزۀ IT و IP نیست . خودتان برای ماست مالی اش یک فکری بکنید!
پیشنهاد می کنیم وب خوانها و وب نویس ها و کامنت نویسها در یک کمپین جان فشانه ( مانند اون شکارچیان که تفنگ های خود را شکستند تا دیگر نتوانند شکار کنند) خودشان با زبان خوش بیایند و آی پی های استاتیک و دینامیک و . . . فلان خود را خودشان اعلام کنند تا دیگر برای مستعار نویسی شیطان بر ایشان غلبه نکند!
در قدم اول از خودمان شروع می کنیم:
آی پی فول استاتیک بنده عبارت است از : 80.71.117.33
آخیش، تمام شد، راحت شدم!
از این ببعد ما غلط می کنیم با نام مستعار چیزی بنویسیم چه برسد به اینکه بخواهیم فحش هم بدهیم!
برای تمام راه های نرفته
برای تمام بی راه های رفته
ببخش بگذار احساست قدری هوایی بخورد
گاهی بدترین اتفاق ها هدیه ی زمانه و روزگارند
تنها کافیست خودمان باشیم !
که خود را برای تمامی این بی راه رفتنمان ببخشیم
و به خودمان بیائیم
تا خدا تمامی درهای که به خیال باطلمان بسته را به رویمان باز کند.
خطاهایت را بشناس.
انها را پذیرا باش و تنها بین خودت و خدایت نگهشان دار
این دنیا نامحرم بد دل
نامحرم نامروت زیاد دارد !
تا دست خدا هست. تا مهربانیش بی انتهاست
تا می گویی خدایا ببخش
به دورت می گردد و می بوستت و می گوید جانم چه کرده ای مگر ؟
دیگر تو را چه نیاز به ادمها ؟
زیبا بمان و بگذار با دیدنت
هر رهگذر نا امیدی
لبخندی بزند رو به اسمان و زیر لب بگوید
هنوز هم می شود از نو شروع کرد...!
ممنون از همراهیتون