وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

جمع خوبان در کروندان

امروز یکشنبه 28 دی ماه زمستان 93، به مناسبت ماه مولود، (در هوای سرد لیلاخ) مراسمی بسیار گرم در هنرستان دکتر خسروی کردستانی برگزار شد. این مراسم به همت آقای خیرآبادی، مدیر فعال و دلسوز این آموزشگاه، بر پا داشته شد و طی آن جمع کثیری از خیرین، هنرمندان و مسئولان دهگلان و استان کردستان حضور داشتند. از حاضرین در این مراسم می توان به افرادی مانند دکتر حامد قادرمرزی نماینده مجلس، فرماندار و بخشدار دهگلان، رئیس آموزش و پرورش دهگلان و معاونین ایشان، آقای صالح نادری و هنرمندانی همچون گروه نمایش خه م ره وین، خواننده محبوب آقای کمال قادری، گروه مولودی خوانی بابک سیف پناهی و تعداد زیادی از خیرین شهرستان و استان اشاره کرد. در پایان این مراسم از دو جوان قهرمان کشتی و دو میدانی به نام های پیمان محمدی و یونس آقامحمدی با اهدای جوایزی تجلیل به عمل آمد. اجرای این مراسم به عهده مجری توانا و خوش سخن، جناب آقای اسعد ورمزیار بود.

گل سرسبد این مراسم و بانی احداث این هنرستان، جناب آقای دکتر خسروی کردستانی بودند، و مراسم با چند جمله کوتاه و ارزشمند از ایشان به پایان رسید. ایشان در سخنانی، کروندان را وطن دوم و یادآور خاطرات روزهای شیرین کودکی شان خواندند و هدف از اهدای زمین برای ساخت این آموزشگاه را برآورده شدن آرزوی دیرینه خود یعنی توسعه علم و آگاهی ذکر کردند و در ادامه افزودند که کشاورزی علمی بهترین راه برای توسعه منطقه لیلاخ است.

دکتر خسروی در پایان سخنان شان خطاب به دانش آموزان، این شعر از ماموستا قانع را خواندند:

روله که م خویندن بخوینه، مه کته به ده رمانی کورد

تی گه یشتن، مه لهه مه بو، زامی بی سامانی کورد.

کروندان

 

 

خر برفت و خر برفت و خر برفت

هر چه این  عیال فلک زده  گفت: که ننویس گفتم : نه باید بنویسم گفت : مگه یادت رفته یه بار نوشتی چی شد؟! گفتم : الا و بلا باید بنویسم دانشگاه در خطر است !! دو مقاله ی انتقادی در دانشگاه تسوج  انهم در ترم اول منتشر کردم و دانشگاه 3 روز تعطیل شد !! باز هم به خرج م  نرفت و یه مقاله دیگر از کمان در رفت و هر چه  فریاد کشیدم که حتی یک روده راست هم در شکم این حسابدار دانشگاه نیست،  مقبول نیفتاد  گفتند :« اگه صد بار قربان حسابدار دانشگاه بشویم و برویم !! باز هم کم است و تو داری اشتباه میکنی» گفتم : «به پیر به پیغمبر مدرک دارم سند دارم نمیشه این ها را کتمان کرد»  به گوش کسی نرفت که نرفت و من خفه شدم و چون آن ماه برف نیامد سرم را زیر کتابهای حقوق فرو بردم و قس علی هذا ..

یکسال بعد .. از بخت بد ما  هر چه نوشته بودیم درست از آب درامد و باز کاسه و کوزه سر ما شکست گفتند : «هم حسابدار دانشگاه و هم شما به اعتبار دانشگاه خدشه وارد کرده اید»!! گفتم «او دزدی پیشه کرده و من حادثه را پیش بینی کردم مرا با او چه نسبت !» گفتند:« او اگر دزد است تو هم جاسوسی و هم تسوجی و هم رفیق و شفیق پروین اعتصامی این جرم دوم  و سوم  تو را بس است !! مگر تسوجی بودن جرمش کم است!؟» کار از کار گذشته بود ، دیدم  حرف عیال حق است و خفه خون گرفتم اما در عوض هنوز هم که هنوزه دارم ثمره و میوه ان مقاله ها را می چینم ! برای همین این روزا سرم شلوغ است و دارم واحد های مردودی ام را پاس میکنم!! 

خلاصه بعد از این همه دردسر نشستم و فکر کردم و کلاهم را قاضی کردم . گفتم : چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی؟ پس چه کنم چاره کنم؟ 

آستین ها را بالا زدم و از چند گرگ باران دیده مشاوره گرفتم انها به اتفاق گفتند: که ایراد در نوشتن و گفتن تو ست نه کردار ایشان ! تو باید فوت کوزه گری زیبا سخن گفتن را بیاموزی! تا گرفتار غضب و عصیان "استاد و شهریار و شهردار " نشوی !! و من چنین کنم و با شما به طنز و ایهام و کنایه سخن گویم تا چه پیش اید و چه مقبول افتد، پس 

بشنوید ای دوستان این داستان                خود حقیقت نقد حال ماست آن 

میگویند درویشی خری داشت روزی خسته از راه سفر به خانقاهی رسید ، الاغش را به خادم سپرد و وارد خانقاه شد، درویش هایی که در خانقاه زندگی میکردند خیلی فقیر و گرسنه بودند . پنهان از صاحب الاغ ، خر را فروختند و با پول ان غذا خریدند . دور هم نشستند و صاحب الاغ را هم بر سر سفره شان میهمان کردند . انچه با پول الاغ خریده بودند خوردند و اشامیدند  و پس از غذا با شور و شوق ،ضرب به دست گرفتند و نواختند . درویش ها به شوق امدند و مشغول "سماع" شدند در ان حال با یک صدا می خواندند: "خر برفت و خر برفت و خر برفت" 

صاحب الاغ هم بی خبر و غافل از همه چیز همصدا با دیگران می خواند :"خر برفت و خر برفت و خر برفت"

صبح شد، درویش ها یک به یک رفتند و درویش اماده سفر شد از خانقاه بیرون امد ولی خر را ندید از خادم، سراغ خر را گرفت خادم گفت : «شب که شد درویش ها به من حمله کردند و به زور خر را گرفتند و بردند و فروختند» 

صاحب الاغ گفت : «خر را به تو سپرده بودم لا اقل می امدی به من می گفتی»

خادم گفت : «امدم که بگویم دیدم خودت مثل آنها آواز سر داده ای که خر برفت و خر برفت و خر برفت . و فکر کردم خودت از همه چیز آگاهی و خر را بخشیده ای !»

صاحب الاغ بر سر زد و روی زمین نشست و گفت : «آنان می خواندند و من هم سر ذوق آمدم و بی انکه بدانم چه می گویند با انان همصدا شدم !»

سخنرانی آقای فرحزاد در برنامه سمت خدا

یک تاجری به یک روحانی برخورد کرد و اصرار کرد که او را به منزل ببرد. روحانی تعجب کرد و علت را پرسید. تاجر گفت: من جوانی دارم که نماز نمی خواند،شما با زبان محبت او را موعظه کنید. روحانی گفت که آیا اطرافیان روی او کار کرده اند ؟ تاجر گفت: من چند بار به او گفته ام که نماز بخوان ولی او مقابل من ایستاده و گفته که مگر خودت بعد از هفتاد سال نماز می خوانی. نماز نخواندن پدر یا مادر در جامعه ی ما معظل بزرگی است. در بعضی پیامک ها داریم که آقایی نوشته من برای نماز صبح خانمم را بیدار می کنم ولی خودم نماز نمی خوانم زیرا گناهان زیادی کرده ام و خجالت می کشم با خدا صحبت کنم. پس ایشان نماز را دوست دارد و آمادگی دارد که به سمت نماز خواندن بیاید. بعضی ها می گویند که چون خدا خیلی به ما نعمت داده است، ما خجالت می کشیم که قنوت بگیریم. افرادی که نماز را دوست دارند و به دلایلی نماز نمی خوانند، مجوز ندارند که ارتباط شان را با خدا قطع کنند. در جامعه ی ما کسی نیست که خدا ،پیامبر و ائمه را دوست نداشته باشد. نماز مغز است و باید پوسته هم باشد. ماشینی که فقط موتور دارد ولی بدنه ندارد نمی تواند مورد استفاده قرار بگیرد. پس موتور ایمان و عشق به اهل بیت وجود دارد، باید بدنه ی آن هم که نماز است خوانده شود. 
فردی نوشته است که من در نماز متزلزل بودم ولی نکته ای باعث شده که من از تزلزل بیرون بیایم و آن این بود که روز قیامت صف ها ( کسانی که نماز می خوانند یا کسانی که نماز نمی خوانند یا تارک الصلاة هستند یا ...)را از هم جدا می کنند، آیا تارک الصلاة ها را با ائمه محشورمی کنند؟ پس این هشدار است که ما اگر نماز نخوانیم از چهارده معصوم جدا می شویم. این نگرانی باعث شده که این فرد خودش را به نماز مقید کند.باید بدانیم که نماز مرز بین کفر و ایمان است. پس با نماز نخواندن زندگی در حال فروپاشی است. 
پیامبر فرمود : نماز مثل ستون است که خیمه را نگه می دارد. کسانی که پیامبر و اهل بیت را دوست دارند، نماز هم بخوانند که دوستی شان کامل بشود. 
بعضی ها مدت ها نماز می خواندند ولی چون حاجت شان برآورده نشده، دیگر نماز نمی خوانند. ما نماز را بخاطر حاجت گرفتن نمی خوانیم. نماز امر و فرمان خداست .کسی که نمازش را کامل بخواند، خداوند به او آرامش می دهد. یکی از زیبایی های مهم نماز این است که بلاها را باطل می کند و یکی از جلوه های نماز کامل این است که به انسان آرامش می دهد. البته نماز باید واقعی باشد و انسان در آن به خدا وصل بشود. کسانی که به خواسته هایشان نمی رسند باید نمازشان را کامل کنند. پیامبر فرمود :نماز مثل در زدن است که روزی در باز می شود. ممکن است که اگر برای کسی در باز نشده است بخاطر این است که حق نماز را ادا نکرده است. 
نماز غذای روح ماست و اگر حاجت ما را هم ندهند باید این غذا به روح ما برسد و نماز خوانده شود. نماز آرامش دهنده ی عجیبی است .خیلی ها به پول و مقام می رسند ولی آرامش ندارند. اگر نماز درست و با روح ادا بشود انسان را به آرامش و خوشی می رساند. اگر شما نماز را درست بخوانید یا حاجت شما برآورده می شود یا خداوند دیدی به شما می دهد که بدانید آن حاجت به صلاح شما نبوده است. کسی که فرزند ندارد یا بیمار است یا مشکلات اقتصادی دارد، این نگاه آنرا جبران می کند. سر فتنه دارد دگر روزگار، من و مستی و فتنه ی چشم یار. پس اگر ما بتوانیم دل مان را بخدا بوسیله ی نماز پیوند بزنیم به غنا، قدرت ،علم و نور مطلق می رسیم. نور که بیاید ظلمت از بین می رود. خدا ،نماز، پیامبر، امام زمان(عج) نور و ... هستند. اگر این نورها به مبدأ نور که خدای متعال است وصل بشود، بلاها و مصیبت ها باطل می شود. 
چرا امامان در بحران و گرفتاری ها نماز می خواندند؟ در قرآن داریم که از نماز و صبر کمک بگیرید. داریم که هر وقت برای امیرالمومنین پیش آمد سنگینی اتفاق می افتاد، حضرت دو رکعت نماز می خواندند تا قلب شان آرام بشود. در مصیبت شهادت حضرت زهرا(س)، امام هنگام تدفین نماز خواندند تا خدا به ایشان آرامش بدهد. امام حسین (ع) در مصیبت شهادت علی اصغر در پشت خیمه ها، دو رکعت نماز خواندند. نماز تسلی دهنده فوق العاده ای است. اینکه قلب امام با خداست تمام مصیبت ها برای آن حضرت سبک می شود. حافظ می گوید: 

روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر


نماز مقدمه ی آشنایی و آشتی با خداست. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: اگر ما انس با خدا را درک کنیم ،یعنی با دستگاه خدا آشنا بشویم که چه خدای مهربانی داریم و او می خواهد ما را امتحان کند تا ما را رشد بدهد، آرامش عجیبی بدست می آوریم. حافظ می گوید:

درنمازم خم ابروی تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد


تا آنجا که می توانیم نمازمان را با حضور قلب بخوانیم تا بتوانیم این آرامش را بدست بیاوریم. هرکس خودش را بیشتر در مقابل خدا بشکند و خاشع باشد، شیرینی نماز را بهتر درک می کند. باید من خودمان را کنار بگذاریم تا نماز بتواند در اعماق وجود ما جا پیدا کند. گاهی با خدا خلوت بکنیم. پیامبر فرمود: دو رکعت نماز مختصر در نیمه ی شب بالاتر از همه ی دنیاست. یاد خدا و انس با خدا با هیچ چیزی در عالم ماده قابل قیاس نیست. 
خدا به حضرت سلیمان( طبق دعای خودش) ملکی مرحمت کرده بود که همه چیز در اختیار( آب ،باد ،جن، انس و...) سلیمان بود. طبق آیات قرآن خداوند ملکی به سلیمان داده بود که به هیچ کس نداده بود. کشاورزی داشت به ملک سلیمان که بوسیله ی باد جابجا می شد نگاه می کرد. او این صحنه را تمجید کرد. و آرزوی ملک سلیمان را کرد. باد کلام او را به سلیمان رساند. سلیمان پایین آمد که با این کشاورز صحبت کند. سلیمان گفت :ملک سلیمان از بین رفتنی است، یک لااله الاالله و یک سبحان الله گفتن(منظور یاد خدا) از ملک سلیمان بالاتر است. 
روایت داریم که اگر یک لااله الاالله را در یک کفه ترازو بگذارند و تمام دنیا را در یک کفه ی دیگر بگذارند ، کفه لااله الاالله سنگین تر است. ما در باورها و اعتقادات مان ضعیف هستیم یعنی آن جور که باید خدا و معاد را قبول نکرده ایم. و فکر می کنیم که همه چیز دنیاست. 
پرنده ی خوش آوازی روی درخت آواز می خواند. قورباغه ای که در لجنزار بود گفت که این صدا ما را آزار می دهد. پرنده گفت تا وقتی که سر تو در لجنزار است صدای من به گوش تو نمی رسد. ما باید از دنیا و طبیعت گرایی بیرون بیاییم تا لذت کلمه ی لااله الاالله را بفهمیم. روایت داریم :هر چقدر به لذت ها دنیا پایبند باشیم به همان اندازه از لذت های معنوی لذت نمی بریم. پس ما نباید غرق در لذت های دنیا بشویم. وقتی انسان در لجنزار دنیا فرومی رود دیگر نماز و صدای صوت قرآن برایش لذتبخش نیست. اگر انسان از تعلقات دنیایی کنده بشود و به معنویات انس پیدا کند، به دنیا پشت خواهد کرد. حافظ می گوید: 

پیر می فروش که ذکرش به خیر باد

گفتا بنوش باده و ببرد غم دل از یاد

سودوزیان ومایه چون خواهند شدند زدست

بر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت بدست باشد اگر دل نهی به هیچ

درمعرضی که تخت سلیمان رود به باد


انس با خدا، همه ی غم ها را باطل می کند. کسانی که باد به دست هستند یعنی هیچی ندارند. کسانی که با خدا ارتباط ندارند، باد در دست دارند. یاد و توجه به خدا از گنج سلیمان بالاتر است. داریم :مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. یاد کردن خدا خیلی مهم است. وقتی شما نماز می خوانید در واقع خدا به شما نظر کرده است. پس اگر نماز بخوانید خدا شما را یاد می کند. اگر کمی با روح و جان و معرفت نماز آشنا بشویم و به نماز دل بدهیم، غصه های دنیا و آخرت از بین می رود. 
وقتی که زن های مصر، زلیخا را بخاطر عشق به یوسف ملامت کردند،(من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت ،دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را)زلیخا میهمانی ترتیب داد و میوه و کارد دست میهمان ها داد و وقتی درهمان لحظه یوسف وارد مجلس شد، همه ی زن ها محو جمال یوسف شدند و دست هایشان را بریدند ولی متوجه نشدند.و شگفت زده شدند. 
در یکی از جنگ ها وقتی تیری دو طرفه ،در پای امیرالمومنین فرو رفته بود، امام حسن(ع) فرمود که وقتی پدرم مشغول نماز شد آن تیر را دربیاورید. وقتی تیر را از پای حضرت درآوردند حضرت متوجه نشدند. زیرا حضرت خدا را می دیدند. ولی اینکه حضرت در رکوع انگشترشان را به فقیر دادند، یک امر آخرتی بوده است. فقیری دلش شکست که کسی در مسجد به او کمک نکرد .وقتی می خواست از مسجد برود، حضرت مشغول نماز بودند، دل شکسته بودند و متوجه فقیر شدند و با اشاره انگشترشان را به او دادند. 
گاهی در نماز به ذهن ما می آید که به فقیر کمک کنیم، اینها با حضور قلب منافاتی ندارد. در بحارالانوار داریم که در نماز نباید فکرهای مادی باشد ولی فکرهای معنوی اشکالی ندارد. در روایات داریم که دو شتر قیمتی برای پیامبر هدیه آوردند. و پیامبر فرمود: این شترها را به فردی می دهم که نماز را با حضور قلب کامل بخواند. حضرت امیرالمومنین این نماز را با حضور قلب خواندند. پیامبر فرمود: در تشهد نماز فکر کردی که با دو شتر چکار کنی و در سلام نماز، به فکرت آمد که این شترها را به فقیر بدهی. جبرئیل نازل شد و گفت که این منافاتی با حضور قلب ندارد. این مثل انگشتر دادن در حال رکوع است. صدقه دادن منافاتی با نماز ندارد. مسائل دنیایی با نماز منافات دارد. گناه کاران باید بیشتر نماز بخوانند که گناه از آنها دور بشود. حضرت امیر می فرماید: من از آن گناهی که بعد از آن دو رکعت نماز بخوانم ،خوفی ندارم. نماز گناهان را از ما دور می کند و دل را نورانی می کند. 

سوال – صفحه 543 قرآن کریم را توضیح بفرمایید. 

پاسخ – پیامبر فرمود: اگر کسی آخرین کلمه ی زندگی اش، صلوات بر محمد و آل محمد باشد، اهل بهشت است. 
در این صفحه داریم :افرادی که درمجلس وارد می شوند برای آنها بلند شوید و به آنها جا بدهید .یعنی انسان باید به دیگران احترام بگذارد. و با دیگران همکاری کند. در ذیل این آیه داریم که فردی وارد مجلس پیامبر شد و کسی به او جا نداد و احترام نکرد. پیامبر ناراحت شدند و فرمودند :از ما نیست کسی که به کوچکترها رحم نکند و حرمت بزرگتر ها را نگیرد . 

سوال – حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر، حکایتی است که از روزگار هجران گفت. چند روز است که پدرم به رحمت خدا رفته است ،شما گفتید که به یکدیگر قول بدهیم که حتی اگر در آن دنیا، بهشت و نعمت های بهشت را به ما نشان دادند، بدون دوستان مان به آنجا نرویم. و همه با هم به بهشت برویم. من آن موقع قول و قراری نگذاشتم. من حقیر کجا و آن ادعاها کجا !اما پدرم به شما علاقه داشت و حرف های شما را تحسین می کرد. امیدوارم که خوش قول باشید و بدون ایشان به بهشت نروید. در این دنیا ایشان و همه درگذشتگان را به یاد داشته باشید و اسیران خاک را از دعای خیرات تان فراموش نفرمایید. 

پاسخ – انشاء الله خداوند روح همه ی درگذشتگان را با ائمه محشور بفرماید. این عهد و پیمان ما شوخی نیست و همه سمت خدایی ها باید از خدا بخواهند که ما را درهم قبول کند. نه اینکه عده ای به بهشت و عده ای به جهنم بروند. اگر خدا این یگانگی را ببیند بهشت را واجب می کند. 
اربعین تجدید عاشوراست. اربعین مخصوص امام حسین(ع) است .خواندن زیارت اربعین نشانه ی شیعه و همدری با اهل بیت است. در اربعین عده ای پیاده به کربلا می روند. آیت الله سیستانی دستور دادند که شیعیان عراق ،چند روز قبل از اربعین از کربلا برگردند زیرا خیلی شلوغ است. ایستگاه های صلواتی در اربعین زیاد است و از زائران پذیرایی می کنند. کسانی که می توانند حتما به کربلا بروند و اگر نمی توانند، دل های شان را روانه ی کربلا کنند. بزرگترین تجلی اجتماع شیعه، روز اربعین است. باید ایثار و فداکاری این روز را همه به تصویر بکشند. از دور و نزدیک زیارت امام حسین(ع) را فراموش نکنید. 
کسانی که نمی توانند به کربلا بروند در مجالس اهل بیت شرکت بکنند و زیارت اربعین را همراه با نماز در زیر آسمان بخوانند. در دعا داریم :خدایا باب فهم مرا باز کن تا انس با امام داشته باشم. خدمتگزاری به زوار و کمک کردن به آنها ثواب زیادی دارد. به احترام اربعین، در شب یلدا جشن نداشته باشیم. ولایت و محبت اهل بیت می تواند ما را نجات بدهد. 
خدایا به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان(عج) را از ما راضی و فرجش را نزدیک بفرما، ما را از زوار واقعی امام حسین(ع) قرار بده و ما را در ثواب تمام زائران شریک بگردان.