وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

fxCalc 3.10.0 ماشین حساب پیشرفته و رایگان ویندوز

fxCalc 3.10.0 یک ماشین حساب پیشرفته و جایگزینی برای ماشین حساب قدیمی ویندوز میباشد. زمان اجرای این نرم افزار شما یک ماشین حساب با پنجره ساده را مشاهده میکنید که نرم افزار این امکان را به شما میدهد تا بتوانید سایر قسمتهای پیشرفته این ماشین حساب نظیر تعریف توابع ، تجزیه و تحلیل ، نمایش و تجزیه توابع علمی و... را به آن اضافه کنید. تعریف و محاسبه فوری توابع تا 5 متغیر ، تجزیه و تحلیل عملکرد همراه با ارائه نتیجه گرافیکی ، وجود کتابخانه توابع کامل برخی از قابلیتهای این نرم افزار است.

نظرات برخی افراد در مورد امام خامنه ای

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه: من مسیح را ندیده ام اما تعریف او را در

انجیل شنیده و خوانده ام. من مسیح را در رهبری ایران دیدم.

به گزارش جوونی وبلاگ تسنیم 2012 نوشت،

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه: من مسیح را ندیده ام اما تعریف او را در

انجیل شنیده و خوانده ام. من مسیح را در رهبری ایران دیدم.

بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل: شما فقط رهبرایران نیستید؛ بلکه رهبر

مذهبی جهان اسلام هستید و ما خدمت شما رسیدیم تا بگوییم ما را در حل مسائل

منطقه به ویژه سوریه کمک کنید.

بیشتر بخوانید

جدید

مهرزاد امیرخانـی

مرتضی رفته بود واسه شیمی درمانی .با یکی از دوستامون قرار داشتیم .مرتضی دیر اومد .من و این دوستمون خیلی با هم حرف زدیم . یه داستانایی از زندگیش تعریف کرد .نور خیلی کم بود . دوستم بغض کرده بود .دوازده اینا مرتضی اومد و اون دوست دیگه رفته بود .نشست پای ملودی ....همش حرفای دوستم تو گوشم بود . رفتم تو براش تعریف کردم . گفتم بیا آهنگ جدیدتو یه جور بسازیم که به داستان زندگیش ربط داشته باشه .شروع کرد ...من داشتم املت درست می کردم .تموم شد .کاغذشو ندارم ولی قشنگ یادمه اولش یه جپر دیگه بود .این پیشنهاد مرتضی بود که تو قسمتای تاکبدی ملودی یه کلمه تکرار شه.مث هق هقمث پرپرخلاصه نوشتم و خوند . خیلی بهش فشار میومد .تموم که شد گفت بدبخت شدیم .گفتم چرا !!!؟؟؟؟؟؟گفت گام و پایین گرفتم ترجیع بند هیجان نداره جونم ندارم از اول بخونم .انقد گفتم تا قبول کرد که همین شکلیم حسش خوبه .سه مدل تنظیم کرد تا شد این .روزای سخت .میکسش مثل همیشه نیست ولی کدر بودنش دقیقا مثل اون روزامونه . روزایی که فقط به خاطر همدیگه لبخند می زدیم .راستی املتمونم سرد شد نخوردیم آخراین روزا ....

 

دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی

زندانی از جنس عملیات روانی!!!

((«« زندانی از جنس عملیات روانی  »»))


بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد:

حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.

این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.

آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. 

در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما...



اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود. 

عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.

با این که حتی امکانات فرار وجود داشت
اما زندانیان فرار نمیکردند

بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.

آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،

و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.

دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت
و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:

در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.

هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.

هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.
اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.

در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.

تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:
— با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.

— با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.

— با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.


و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.

نتیجه :

اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنویم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نیستیم و اگر همگی در فکر زدن پنبه همدیگر هستیم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ایم.

این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم ...
دلار گران شده ...
طلا گران شده ...
کار نیست ... 
مدرسه ای آتش گرفت ... 
دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند... 
زورگیری در ملاءعام...


این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!
شما چطور فکر میکنید؟ ...
ما ایرانیها دزدیم! ...
ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است. ...
ما ایرانیها هیچی نیستیم! ... 
ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! ... 
ما هیچ پیشرفتی نکردیم!... 
ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!
ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!
ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! ...

توی همین واتساپ چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم.
به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.


اقوام مختلف ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را ! ...

بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند اینها نقشه است.

این همان جنگ نرم است.

تهاجم فرهنگی فقط از طریق بی حجابی و فیلمهای خراب نیست.

این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، شما چطور؟
این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند، شما چطور؟
این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند٬ شما چطور؟
بیاییم از خواندن و شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به خود و اطرافیانمان امید بدهیم، (((احترام))) بگذاریم و در هرشرایطی شاد زندگی کنیم.

شاید اینگونه راهی برای گریز از زندانی که از طریق رسانه ها برایمان ایجاد شده است ،بیابیم.

چندوقت پیش خونه داییم اینا بودیم .این دایی ما تا تونست از پسرش که همسن منه تعریف کرد پسره هم که انگار تیتاپ بهش داده بودن کیف میکرد ونگاه معنی دار واسه من پرتاب میکرد.
منم واسه اینکه بابام شروع کنه ازمن تعریف کنه یه سیب پوست کندم گفتم باباجون بفرما یهو جلوی همه گفت من خودم دست دارم بلدم سیب پوست بکنم هیچی دیگه..الان 4ماهه دارم دنبال پدر مادر واقعیم میگردم