وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

احمدی نژاد به ترکیه می رود

به گزارش ائل پرس به نقل از شبکه TRT ‌ترکیه، شعبه وقف اربکان که برای جاودانه ساختن یاد پرفسور دکتر نجم الدین اربکان موسس دیدگاه ملی در ترکیه در چهارمین سالگرد در گذشت وی مراسم ویژه ای ترتیب خواهد داد، محمود احمدی نژاد یکی از روسای جمهور پیشین ایران را به این مراسم دعوت کرده است. 

مقامات و رئیس شعبه وقف مرحوم اربکان که در در خلال دیدارش از ایران با احمدی نژاد دیدار کرده بودف اعلام کردند که در مراسم یاد از نجم الدین اربکان درشهر بورسا احمدی نژاد نیز شرکت خواهد کرد. 

نائم اوزتورک رئیس شعبه بورسای وقف اربکان در این رابطه گفت : این وقف یک و نیم سال پیش از این تاسیس یافت. وقف اربکان از رهبران کشورهای ایفا گر نقش در تجدید بنیه گروه کشورهای دی ـ ۸ برای شرکت در برنامه های مختلف دعوت بعمل آورده است. سال گذشته شعبه این وقف در آنکارا یوسف حبیبی رئیس جمهور اندونزی را به ترکیه دعوت کرده بود. امسال شعبه وقف اربکان در طرابزون دوریش اراوغلو رئیس جمهور پیشین جمهوری ترک قبرس شمالی را به ترکیه دعوت کرده است. شعبه اربکان در بورسا نیز هر سال به مناسبت سالگرد درگذشت اربکان برنامه های ویژه ای ترتیب می دهد. در نظر داریم که برنامه امسال را روز ۲۷ ام فوریه ترتیب بدهیم. 

hijacking چیست؟

 

hijacking نوعی حمله ضد امنیتی در شبکه است به طوریکه حمله کننده ارتباط را در دست می گیرد. درست مانند یک هواپیما ربا که کنترل پرواز را بدست می گیرد.(hijacking به معنای هواپیما رباست.) در یک نوع از این حمله ها در حالیکه قربانی ارتباط خود را با جایی برقرار کرده و در حال انجام کار خود است، هیجاکر کنترل این ارتباط را در دست می گیرد. حمله کننده مانع از رسیدن پیغام ها می شود و در عوض پیغام خود را برای طرفین می فرستد. و در این حال طرفین گمان می کنند که مستقیماً با هم در ارتباط هستند. هیجاکرها برای این کار از یک نرم افزار استفاده می کنند که در برابر کاربر همانند یک سرور ظاهر می شود و در برابر سرور مانند یک کاربر ظاهر می شود. و به این ترتیب مخفیانه خرابکاری را شروع می کند. به این ترتیب خرابکار می تواند به پیغامهای شما دسترسی داشته باشد یا آنها را آن طور که دوست دارد دستکاری کند و سپس ارسال کند.

یک نوع دیگر از هیجاکینگ ها مربوط به مرورگرها هستند. در این نوع کاربر به سایتی غیر از آنچه درخواست کرده است هدایت می شود. از این نوع خرابکاری دو نوع وجود دارد که در یک نوع از آن خرابکار به اطلاعات دومین که در سرور ثبت شده است دست پیدا می کند. و آنها را تغییر می دهد به طوریکه با درخواست یک صفحه از طرف کاربر صفحه ای جعلی برای او باز می شود. معمولاً این صفحات توسط همین خرابکارها ساخته شده است. در این صفحه پیغامی نمایش داده می شود به این شرح که این وب سایت مسدود شده است. در حالیکه این گونه نیست و فقط یک سرور از کار افتاده است. جلوگیری از این نوع هیجاکینگ مشکل است چون مدیران معمولاً بر روی اطلاعات سیستم نام دامنه روی سرور خود کنترل دارند ولی بر روی سرورهای DNS پایین دست کنترلی ندارند. در نوع دیگر خرابکار ایمیل های معتبر را پیدا می کند و inbox آنها را پر می کند. این نوع از حمله قابل پیشگیری است.

در نوع دیگری از هیجاکینگ خرابکار به سادگی دومینی با نام شبیه به نام یک وب سایت دیگر ثبت می کند. این نام معمولاً از غلط املائی یا اشتباهات تایپی حاصل می شود. که در این نوع معمولاً کاربر را به یک سایت غیر اخلاقی (با هدف کسب درآمد) هدایت می کند.

افزایش 17.72 درصدی صادرات غیر نفتی و 14.98 درصدی واردات در نه ماهه امسال

تازه ترین آمار گمرک از اوضاع تجارت خارجی ایران منتشر شد که این آمار از افزایش آهنگ رشد صادرات غیرنفتی کشورمان در برابر واردات حکایت دارد بنابراین صادرات غیرنفتی 17.72 درصد و واردات 14.98 درصد افزایش یافت.
به گزارش روابط عمومی اتاق بازرگانی اهواز به نقل از روابط عمومی گمرک ایران، در نه ماهه سال جاری 35 میلیارد و 145میلیون دلار انواع کالا صادر و به میزان 38 میلیارد و 462 میلیون دلار هم وارد کشورمان شده است.
بنابراین گزارش، مهمترین نکته در خصوص آمار تجارت خارجی نه ماهه کشورمان افزایش آهنگ رشد صادرات غیرنفتی و کاهش رشد واردات برای دومین ماه متوالی است، به نحوی که در مدت یادشده رقم رشد صادرات غیرنفتی به 17.72 درصد و واردات به 14.98 درصد رسید.
اقلام عمده صادرات غیرنفتی در مدت یادشده شامل پروپان مایع شده، متانول و بوتان مایع شده بوده و عمده ترین خریداران کالاهای صادراتی کشورمان هم به ترتیب چین ،عراق ، امارات متحده عربی، افغانستان و هند بوده اند.
عمده واردات کشورمان هم به ترتیب به گندم با سهم 3.38 درصدی از کل ارزش واردات، ذرت با 3.1 درصد، برنج با 2.91 درصد،، کنجاله سویا با 2.61 درصد و وسایل نقلیه با موتور پیستونی درون سوز با حجم سیلندر بیشتر از 1500 سانتیمتر مکعب با 2.56 درصد اختصاص دارد و عمده کشورهای صادرکننده کالا به ایران هم در نه ماهه امسال به ترتیب شامل امارات متحده عربی، چین، کره جنوبی و ترکیه بوده اند.

 

رزمنده مزینانی که سه شهیدبه انقلاب تقدیم کرد

مصاحبه روزنامه جوان با پدر سه شهیدمزینانی
شاهدان کویرمزینان مفتخراست که درهرفرصتی شاهدان واقعی این خطه را به جهانیان معرفی نماید. خوشبختانه پس از ساخت نه قسمت اززندگینامه شهدای مزینان با عنوان شهدا در نهضت حسینی ونمایش آن درشبکه قرآن ومعارف سیما این بار توفیقی حاصل شد که با حضور پدرشهیدان علی ، محمد وحسین شهیدی مزینانی در تهران وپس ازهماهنگی با خادمین شهدا در روزنامه جوان مصاحبه ای با ایشان دردفتر این روزنامه صورت گرفت که متن آن درآستانه فرا رسیدن ماه خون وقیام وایام سوگواری سرور وسالار شهیدان تقدیم به مخاطبان فهیم شاهدان کویرمزینان می گردد.
اصغرشهیدی مزینانی ،سه فرزند ودوبرادرزاده خود را تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی نموده است . متاسفانه در زمان انجام این مصاحبه مادرصبور ومقاوم شهدا ،شیرزنی که هیچگاه درمصیبت فرزندانش گریه نکرد؛ بیمار بود ونتوانست دردفتر روزنامه حضوریابد.او با آنکه به مدرسه نرفته اما درمکتب حضرت زینب (س)درس شجاعت وصبر آموخته وبارهابرسرمزارفرزندانش و درمدارس مزینان سخنرانی نموده که همگان را به تحیر واداشته است .
83 ساله‌ام و همچنان در آرزوی شهادت
 
اصغر مزینانی پدر شهیدان محمد، علی و حسین مزینانی در گفتگو با «جوان»:
83 ساله‌ام و همچنان در آرزوی شهادت
مرجع : روزنامه جوان
گزارشگر : علیرضا محمدی
 
سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۱۵
اصغر مزینانی، پدر سه شهیدی که عصر یکی از روزهای نسبتاً خنک پاییزی مهمان ما در روزنامه «جوان» بود، خود رزمنده‌ای است که از سال ۱۳۶۱ تا پایان جنگ به تناوب در جبهه‌ها حضور یافته است. او که اکنون با وجود ۸۳ سال سن همچنان به کشاورزی در روستای زادگاهش مزینان مشغول است، کوله‌بار خاطراتی از سه فرزند شهیدش را با خود آورده بود تا دقایقی ما را میهمان یاد و خاطره شهیدان محمد، علی و حسین مزینانی کند. دست‌های پینه بسته پیرمرد کشاورز، از رزق حلالی حکایت می‌کرد که خودش می‌گفت اصلی‌ترین دلیل پرورش فرزندانش با اعتقادات مذهبی و در نهایت حضورشان در جبهه‌های جنگ تحمیلی است.

برای شروع از خودتان بگویید اصغر آقا، چه درسی به بچه‌هایت دادی که سه‌تا از آنها شهید از آب درآمدند؟

من همیشه در جواب این سؤال به پرسش کننده گفته‌ام که من چیزی به بچه‌هایم یاد نداده‌ام، بلکه آنها بودند که با منش و رفتارشان به من درس‌های زیادی دادند. خود من هم چند سالی در جبهه‌ها بودم. اما توفیق شهادت نیافتم. پس این سه فرزندم که شهید شدند حتماً سعادت‌شان از من بیشتر بود. اما در مورد خانواده‌ام بگویم که ما اصالتاً اهل مزینان هستیم و شغل آبا و اجدادی‌مان هم کشاورزی است. خودم همین الان هم کشاورزی می‌کنم. ۸۳ سال دارم و تا آنجا که در توان داشتم سعی کردم بچه‌هایم را با نان حلال بزرگ کنم و مذهبی بار بیاورم. هرچند در کل، روستای مزینان محیطی مذهبی دارد و وجود روحانی گرانقدر شیخ قربان علی شریعتی در روستای ما فرصتی پیش آورد تا جوانان و نوجوانان پای کلاس‌های درس او بنشینند و مسائل دینی را با عمق بیشتری یاد بگیرند. به این ترتیب شرایطی پیش آمد تا ما از همان دوران طاغوت از امام(ره) پیروی کنیم و پشتیبان انقلاب اسلامی باشیم. طوری که پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ خودم به همراه شش پسرم در جبهه‌ها حضور یافتیم.

از شش فرزند پسرتان سه‌نفر‌شان شهید شدند؟ از شهدایتان بگویید. گویی در فعالیت‌های انقلابی هم حضور داشتند؟

محمد و علی به خاطر شرایط اقتصادی خانواده مجبور شدند در سال ۱۳۵۰ به تهران مهاجرت کنند. آنها در این شهر به کار بنایی مشغول شدند و با زحمت و مشقت رزق حلالی برای خود مهیا کردند. در پایتخت نیز آنها در هیئت‌های مذهبی حضور می‌یافتند و پای منبر آقا شیخ جواد خراسانی در مسجد مسلم بن عقیل(ع) شرکت می‌کردند. همین رفت و آمدها باعث شده بود که خیلی زود وارد جریان انقلاب شوند. به طوری که در سال ۵۶ گروهی تشکیل داده و تعدادی از مشروب فروشی‌ها در شرق تهران را تخریب کرده بودند. محمد که متولد ۱۳۳۶ بود و آن زمان جوان رعنایی بود در امر انقلاب خیلی فعالیت می‌کرد. طوری که پس از پیروزی انقلاب به بیت امام(ره) رفت و مدتی به عنوان محافظ بیت ایشان در آنجا مشغول شد. در مزینان هم جو کلی با انقلاب بود. ضدانقلاب‌ها جرئت نفس کشیدن نداشتند. در آنجا هم حسین به همراه دیگر برادرانش در فعالیت‌های انقلابی شرکت می‌کرد.

اگر موافق باشید به ترتیب سن فرزندان‌تان را معرفی کنید.

محمد متولد ۱۳۳۶ بزرگترین فرزندم در میان این سه شهید و البته دومین شهید خانواده ما بود. وقتی شهید شد دو پسر و یک دختر داشت. از لحاظ مذهبی واقعاً مقید و متعصب بود. به امام(ره) عشق می‌ورزید و همان طور که قبلا گفتم بعد از پیروزی انقلاب مدتی در بیت ایشان به عنوان محافظ مشغول بود و حتی دو سه باری ما را به دستبوسی امام نیز برد. او پس از شهادت علی دیگر آرام و قرار نداشت و به هر نحو ممکن در جبهه‌ها حضور یافت. چندین بار به شدت مجروح شد. یکی از ماندگارترین خاطراتم از محمد نیز مربوط به یکی از دفعات مجروحیتش می‌شود. به نظرم همان سال ۶۲ بود که به ما خبر دادند در جبهه مجروح شده و به بیمارستان شریعتی منتقلش کرده‌اند. وقتی به ملاقاتش رفتم، دیدم ریه‌اش به شدت آسیب دیده و برای اینکه بتواند راحت نفس بکشد در ریه‌اش فیتیله‌هایی کارگذاشته‌اند. وضعیت بغرنجی داشت اما در همان حال وقتی فهمید عده‌ای از دوستان رزمنده‌اش قصد ملاقات با او را دارند، به اصرار از پرستارها خواست او را روی یک ویلچر بگذارند تا به این ترتیب روحیه رزمندگان را حفظ کند. چند روز بعد هم بدون اینکه کاملاً خوب شده باشد به جبهه برگشت و اواخر سال ۶۲ در عملیات خیبر و منطقه طلائیه در کسوت معاون گردان میثم از لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) به شهادت رسید. در حالی که فرزند پسرش هنوز به دنیا نیامده بود.

از علی بگویید. این طور که مشخص است او اولین شهید مزینان هم به شمار می‌رود؟
بله، علی متولد ۱۳۴۰ بود و پیش از دو برادرش و البته ۵۶ شهید مزینان به شهادت رسید. مرداد ماه ۱۳۶۰ وقتی که جسد او را به روستای‌مان آوردند، تشییع جنازه باشکوهی برایش برگزار شد، چراکه او اولین شهید منطقه ما به شمار می‌رفت و از آنجا که روستای ما در شمال شرقی کشور و استان خراسان رضوی از جبهه‌های جنگ فاصله زیادی داشت، شاید خیلی از مردم در کوران حوادث دفاع مقدس قرار نگرفته بودند. اما پس از شهادت علی به جرئت می‌توان گفت که موسم حضور جوانان آن منطقه در جبهه‌ها آغاز شد و به این ترتیب تعداد زیادی از اهالی مزینان و روستاهای اطرافش مثل کلاته مزینان، داورزن، غنی آباد، بهمن آباد، سویز و. . . به جبهه‌های جنگ رفتند.

از خصوصیات اخلاقی شهید علی مزینانی هم بگویید.

او جوانی بسیار مذهبی و انقلابی بود. خونگرمی، خوش خلقی و خنده‌رویی بارزترین صفاتش به شمار می‌رفت. آگاهی علی از مسائل روز در حد خوبی بود و به همین خاطر جهادش را از همان دوران طاغوت آغاز کرد و پس از آغاز جنگ نیز بلافاصه در جبهه‌ها حضور یافت. یادم است یکی از دوستانش تعریف می‌کرد که علی به دلیل شناخت خوبش از مسائل سیاسی پی به ماهیت بنی‌صدر برده و از دوستش خواسته بود در یکی از سرکشی‌های آن خائن به مناطق جنگی او را به درک واصل کنند. اما دوست علی منصرف شده بود و به این ترتیب نقشه‌‌اش عملی نشد. علی در مرداد ماه ۱۳۶۰ در سن ۲۰ سالگی و در منطقه عملیاتی سوسنگرد به شهادت رسید.

گویی شهید حسین مزینانی چند سال پس از دفاع مقدس به شهادت رسیده‌است، ضمن معرفی شهید، از جریان شهادتش بگویید.

حسین متولد ۱۳۴۳ بود. جوانی مذهبی که یادم است هنگام تحصیلش در دوران طاغوت اگر معلمی با حجاب نامناسب سرکلاس حاضر می‌شد، او ترجیح می‌داد در سرما و گرما بیرون از کلاس بایستد ولی پای درس یک بی‌حجاب حاضر نشود. حسین به پیروی از برادرانش در سال ۱۳۶۰ وارد جبهه‌های جنگ شد و تا پایان دفاع مقدس نیز همچنان در جبهه‌ها حضور داشت. در مقطع نسبتاً طولانی از جنگ دیده‌بانی می‌کرد و به همین خاطر جای فرورفتگی دوربین شناسایی روی بینی‌اش به وجود آمده بود و تا شهادتش نیز این اثر وجود داشت بعد از جنگ هم به جمع سربازان گمنام امام زمان(عج) پیوست و بارها و بارها از سوی اشرار و ضدانقلاب تهدید شد. در منطقه ما او به حسین پاسدار شهرت داشت و افراد ضد انقلاب از او ترس زیادی داشتند. وقتی هم که خبر شهادتش رسید برای‌ما دور از ذهن نبود؛ چراکه از قبل به ما گفته بود بالاخره اشرار و ضد انقلاب او را ترور خواهند کرد. حسین مزینانی آذرماه ۱۳۷۰ در حومه سبزوار ترور شد و به شهادت رسید.

بعد از شهادت محمد و علی، حسین سومین فرزند شما بود که به شهادت رسید، این حادثه چه تاثیری در روحیه شما گذاشت؟

خوب است این سؤال شما را با جمله‌ای پاسخ بدهم که همسرم صفیه مزینانی هنگام شهادت اولین شهیدمان یعنی علی بر زبان آورد. سال ۱۳۶۰ وقتی که هنوز یک نفر هم از اهالی منطقه ما به شهادت نرسیده بود و این مسئله برای خیلی از هم ولایتی‌ها بسیار بزرگ جلوه می‌کرد، ایشان در جواب کسانی که برای تسلیت به ما آمده بودند گفت من شش پسر داشتم که الان تنها یکی‌ از آنها به شهادت رسیده است. پنج فرزند دیگرم هنوز هستند و اگر لازم باشد خودم نیز به جبهه‌ها می‌روم و در راه حفظ دین و کشورم شهید می‌شوم. همسرم در حالی این حرف را می‌زد که بارها شاهد بودم چطور مثل تمامی مادران دیگر حتی طاقت تب فرزندانش را ندارد، اما حالا که می‌دید علی، شهید راه مقدسی چون حفظ نظام اسلامی شده، مثل یک شیرزن عمل کرد. می‌خواهم بگویم با چنین دیدی بود که ما نه تنها با مسئله شهادت علی، بلکه با موضوع شهادت محمد و بعدها حسین هم کنار آمدیم. یادم است وقتی که رفته بودیم جسد علی را تحویل بگیریم، مسئول ساماندهی شهدا از اینکه من و مادر علی گریه نمی‌کردیم واقعاً تعجب کرده بود.

در صحبت‌های‌تان اشاره‌ای به دیدگاهی کردید که باعث شد غم از دست دادن سه فرزند برای‌شما قابل تحمل باشد، ‌این دیدگاه چیست؟

در منطقه ما هستند جوانانی که متأسفانه به کارهای خلاف روی می‌آورند و با توجه به نزدیکی به مرز افغانستان گاهی برخی از آنها مواد مخدر قاچاق می‌کنند و در این مسیر اعدامی هم داشته‌ایم. به نظر شما این طور مردن با شهادت در جبهه‌های حق علیه باطل و در مسیر اسلام و ولی‌فقیه هیچ فرقی ندارد؟ فرزندان من می‌توانستند در مرگ‌های طبیعی یا خدای ناکرده در راه خلاف کشته شوند، ‌اما حالا خون آنها در مسیری پاک و متعالی ریخته شده است. مسیری که قرن‌ها پیش سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) همراه اصحابش طی کرد و حالا قافله شهدا به ایران اسلامی و فرزندان من نیز رسید. به نظر من شهادت آنها نه تنها باعث افسردگی و دلمردگی ما نشد بلکه باعث مباهات و افتخار ما نیز شد. البته پدران و مادران قاعدتا در غم از دست دادن فرزندان‌شان غمزده می‌شوند، ولی دید ما به مسئله شهادت و پیروی از فرامین ولی فقیه زمان باعث می‌شود که این مصیبت‌ها را راحت‌تر تحمل کنیم.

خود شما هم در جبهه‌های جنگ حضور داشته‌اید. ضمن پراختن به این حضور، فکر نکردید که با وجود سن بالای‌تان و البته حضور فرزندان‌تان در جبهه‌ها احتیاجی نیست شما به جبهه بروید؟
حضور بچه‌ها در جبهه مسئله دیگری بود و حضور من در آنجا مسئله‌ای دیگر. اگر آنها برای اهداف خاصی به جبهه رفتند، همان اهداف برای من هم وجود داشت و به این ترتیب نمی‌شد بگوییم اگر از یک خانواده کسی به جبهه رفته دیگری نباید برود. البته این نکته که در نبود ما همسر و سه دخترم تنها می‌ماندند برخی اوقات باعث نگرانی‌ام می‌شد. مثلاً در مقاطعی من و یکی از فرزندانم هر دو در جبهه حضور داشتیم، محمد و علی هم که شهید شده بودند، به این ترتیب خانه در نبود ما خالی می‌شد، اما وقتی می‌دیدم همسرم با جدیت می‌گوید به جبهه برو و نگران تنهایی ما نباش، ‌نگرانی‌ام رفع می‌شد و با خیال راحت‌تر در جبهه‌ها حضور می‌یافتم. به طور کلی هم از سال ۶۱ به بعد هر سال دو یا سه باری اعزام می‌شدم و هر بار چند ماهی در منطقه می‌ماندم. این وضعیت تا پایان جنگ ادامه داشت و خدا را شکر که توانستم توفیق خدمت به کشور اسلامی‌مان را در جبهه‌های جنگ به دست آورم.

اگر به گذشته برگردید، ‌آیا حاضرید مسیری که طی کردید را از نو طی کنید؟

با نگاه ارزشی و متعالی که قبلا ذکر شد، این مسیر راهی نیست که در آن پشیمانی وجود داشته باشد. پس به جای اینکه بپرسیم اگر به گذشته برگردم حاضرم این راه را از نو بیایم، بهتر است بگویم همین الان با وجود ۸۳ سال سنی که دارم اگر باز اتفاقی برای کشور بیفتد حاضرم اسلحه به دست بگیرم و به مقابله با دشمنان بپردازم. به نظرم اگر از محمد، ‌علی و حسین هم بپرسید، باز هم خط سرخ شهادت را انتخاب خواهند کرد./روزنامه جوان

 

مراحل حفظ قرآن کریم

حفظ قرآن سرمایه عظیمی است که برای کسب آن باید به اصول صحیح عمل نمود تا آنچنان که باید و شاید در ذهن جا بگیرد و جام جان انسان را جلا بخشد . جهت به خاطر سپردن این ذکر مبین وعظیم، 7 مرحله به ترتیب ارائه میشود تا شیفتگان آن کلام نورانی با توجه و عمل به این مراحل، گامهای موفقیت را در این مسیر بردارند. در کار حفظ لازم است حافظ به ترتیب بر طبق اصول خاص پیش رود تا به نتیجه بهتری برسد. اگر همه مراحل به صورت کامل و به ترتیب رعایت شود، در سهولت و تقویت حفظ بسیار مؤثر خواهد بود. بیان این مراحل هفتگانه به شرح ذیل میباشد.

ادامه مطلب