وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

نظم جلسات امتحانی را چگونه برقرار کنیم

امروز در دبیرستان ما امتحان ترم اول بود .

قبل از امتحانات شورای دبیران جلسه می گذارند و در رابطه با مسایل امتحان بحث می شود و همکاران هم نظراتی می دهند و تمام می شود .ما هر سال پیشنهاد می دادیم که طرحی را در جلسه امتحان برنامه ریزی کنید هم خودتان راحت می شوید هم همکاران راحت هستند و هم دانش آموزان درست سنجش می شوند ولی کمتر توجه می گردید تا اینکه امسال این طرح را تکرا ر کردیم و مدرسه هم خوشبختانه انجام داد .

همکاران می گفتند: این اولین سال بود که ما سر جلسه در این مدرسه راحت بودیم و بانظم بود و هیچ دانش آموزی هم تقلب نتوانست انجام دهد .

و اما انها دانش آموزان هر کلاس را پشت سرهم قرار ندادند بلکه 1 کلاس اولی --1 کلاس دومی پشت سرهم بودند و کلاس سومی ها بهمین ترتیب بودند که خیلی بانظم و مرتب بود و هیچ همکاری هم به هیچ سوال دانش آموزی پاسخ نمی داد در حد یک امتحان نهایی بود .

نتیجه اخلاقی : اگر در شوراها به نظرات همکاران اهمیت بدهیم نظرات بسیار خوبی مطرح می شود و باعث آرامش خود و دیگرا ن می شود.

 

آیت الله بروجردی پیشتاز در تقریب بین مذاهب و وحدت اهل سنت و شیعه

وبلاگ [پایگاه اطلاع رسانی شهدا و نماز] نوشت:

حضرت آیت الله سید حسین بروجردی(ره) پس از سال ها تلاش علمی و فعالیت های اجتماعی و سیاسی در صبح روز پنج شنبه۱۳شوال ۱۳۸۰(هـ.ق) برابر با ۱۰/۱/۱۳۴۰(ش) در حالی که ۸۸ بهار زندگی را پشت سر گذاشته بودند چشم از جهان فرو بستند

روایت نو٬به نقل از وبلاگ  [پایگاه اطلاع رسانی شهدا و نماز] نوشت:

حضرت آیت الله سید حسین بروجردی(ره) پس از سال ها تلاش علمی و فعالیت های اجتماعی و سیاسی در صبح روز پنج شنبه۱۳شوال ۱۳۸۰(هـ.ق) برابر با ۱۰/۱/۱۳۴۰(ش) در حالی که ۸۸ بهار زندگی را پشت سر گذاشته بودند چشم از جهان فرو بستند.

مختصری از زندگی

http://revayatno.ir

بیشتر بخوانید

نامه پیرزن به خدا

یک روز کارمند پستی که به نامه‌هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می‌کرد متوجه نامه ای شد که  

 

روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه‌ای به خدا !

 

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:

خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می‌گذرد. دیروز 

 

یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.

 

این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از 

 

دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از 

 

او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن …

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که 

 

همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند …

 

همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان 

 

رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود:نامه‌ای به خدا !

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :

 

خدای عزیزم، چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی ‌عالی 

 

برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم 

 

فرستادی … البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!!…

بادهای دائم پاییزی تنش را پیچانده بود و گاهی سرش تا نزدیک زمین می رسد و بیچاره با تمام ریشه هایش خود را نگه می داشت اگر تابستان با بی آبی تمام رنگ چهره اش را زرد کرده بود امابا تمام آنهمه دشواری به بهار فکر می کرد تا از راه برسد و خستگی یک عمره مرارت را از تن بدر کند و جامه شاد عروسی به تن کند و با هلهله شادی و آواز مست پرندگان به خانه بخت تابستان برود و قبایی سبز از سر تا پا بپوشد و با میوه های پرآب دل رهگذران را شاد کند در همین فکر بود که ناگاه اشکی از آسمان چکید صدای غرش ابر را از آسمان شنید آری ابرها از زمین دلخور بودند به خاطر اینهمه شکنجه ای که در خت کشیده بود و با توپ و تشر بر زمین سرد می ریختند و انگار می خواستند همه این بدبختی ها را از دلم در بیاورند باد که دیگر آن ضربه همیشگی اش را از تنه ام برداشته بود دستی بر سر م کشید و شاخه ای زمختم را شانه زد و باران هم از راه رسید و چقدر زیبا بود دیده بوسی باران چشمم پر آب شده بود و عنقریب بغض کهنه ام بترکد و رودخانه ای از شوق راه بیفتد

زلف پریشانم را شستم و باآهنگ لالایی باد چشمانم را آرام بستم

 گروه نوازندگی باد پشت سر پاییز راه افتاد وناگاه آن چند پر باقیمانده روی سرم را هم کندو مرا  لخت مادر زاد در صحرای زمستان  رها کرد  ولی ناراحت نبودم چون همه خوابیده بودند و زشتی افتادن پیراهن مرا کسی نمیدید و انسانها هم که عشق و حس سرشا نمی شود یادم نمی رود روزی که سرم به تنم می ارزید وسایه ام روی سرشان بود هم با چوب توی صورتم می زدند تا مجبور شوم دارایی هایم را رها کنم  و این گروه جلاد هم تن مردگان ما را می سوزانند و با آن ....

دیانت اخلاق سیاست ؛عامل اصلی در بعد انتخابات از نظر مقام رهبری

.........این کسانی که شما بهشان می گویید سران فتنه، کسانی بودند که دشمن این ها را هل داد وسط صحنه.

البته گناه کردند.نبایستی انسان بازیچه ی دشمن شود؛ باید فورا قضیه را بفهمد. اگر اول غفلتی کرده است،وسط کار وقتی فهمید،بلافاصله بایستی راه را عوض کند.خوب نکردند.

عامل اصلی دیگرانی بودند که طراحی کرده بودند........

بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام19دی89

کتاب "نقشه ی نقشه بر آب"ص 93