خیلی وقت بود که صحبتش تو دهان ها افتاده بود که یک فکر اساسی برای این بنای تاریخی که وسط روستاست و یه جورایی نمای روستا را نمایش می دهد گرفته بشود...بعد ازکلی کش و قوس های فراوان که بعد از قضیه انبار مسجد و دری که از بیرون قلعه باز کردند برای استفاده مسجد و گزارش آن به میراث فرهنگی و بی فایده بودن این گزارش و تنها یک تنش بی نتیجه بین بعضی از افراد و شورای مسجد و شورای روستا ایجاد شد ؛ دیگر هیچ فایده ای نداشت .
این تصویر برای قبل از باسازی قلعه سوارهاست. همین طور که در عکس مشهود هست بعضی از نمای دیوار قلعه تخریب شده و کاه گل دیوارها ریخته و سوراخ های ناودان ها به صورت یک حفره بزرگ در دیوار خود نمائی می کنند. بعد از اینکه میراث فرهنگی هیچ فکری برای این مشکل نگرفت و فقط دوستان حرف زدند و عملی از خود نشان نداند. به همت فرمانده جوان پایگاه شهید فراتی روستا و شورای مسجد و شورا و دهیاری روستا و البته جوانان با همت و با غیرت روستا در قالب یک اردوی جهادی و به هزینه خود این عزیزان زحمتکش کار مرمت و باسازی این بنای تاریخی صورت پذیرفت.
این عکس دسته جمعی همه عزیزانی است که در این کار خیرخواهانه و عام المنفعه شرکت کردند.
نکته قابل تامل این بود که دوستان و عزیزان میراث فرهنگی هیچ اقدامی در راستای مرمت و باسازی این بنا انجام ندادند و حتی از لحاظ مالی هم بودجه ای در اختیار شورای روستا قرار ندادند و همه هزینه ها و اقدامات توسط خود اهالی صورت گرفت.
این عکس نمونه ای از همت بلند عزیزان روستای قوشه برای مرمت این بناست.
این هم سفره صبحانه ای است در منزل یکی از اهالی پهن شده بود و آروشه های درونبشقابهاست که خیلی بد فرم خود نمائیمی کنند. در این کار از کارمند و باغدار و دامدار و دانشجو و مهندس و محصل و خلاصه هر کسی که خودش رو یه جورائی یک قوشه ای
می دانسته شرکت کرده و به قول خودمون یه دستی رسانده.
نکته قابل توجه این بود که مسئول وبلاگ که از همه پر مدعاتر هست اصلا قوشه پیداش نشد.
کار مرمت و باسازی این بنا در مهر ماه 1393 صورت پذیرفت. تاخیر بنده ناچیز را در بروز رسانی وبلاگ در این مدت طولانی را به بزرگی خود ببخشید .
عکس های باسازی و مرمت این بنا توسط آقای محسن امیراحمدی گرفته شد که خودشم در این عکس ژست کار کردن را گرفته است که از خداوند منان برای این عزیز طلب مغفرت و آمرزش و برای بازماندگانش صبر و شکیبائی را مسئلت داریم.
در آخر هم یک تبریک ویژه خدمت آقای محمد عرب دارم که به میمنت و مبارکی چهارشنبه مراسم ازدواج در پیش دارند.
یادداشتی بر کتاب «شعر و شاعری در ایران باستان و میانه»
وقتی خودمان خیلی راحت 2هزار سال ادبیات ایران را قیچی میکنیم
۱۵ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۲۵
محور اصلی این گفتوگوی تخصصی این کتاب، پرونده شعر در ایران باستان و ایران میانه است؛ دورهای که در واقع از هنر آن عصر کم میدانیم و از شعرش هیچ!
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، رضا قنبری: برای همه شاعران، نویسندگان و مخاطبان خاص و حرفهای ادبیات، شعر و تاریخ آن، و ناگفتهها و نادانستهها از تاریخ شعر فارسی و ایران، یک ضرورت و یک نیاز بزرگ است؛ و یک علاقه و دلخواستگی ویژه است. نشر آوای کلار به تازگی کتابی را منتشر کرد که شاید اهالی قلم مدتهاست منتظر منتشر شدن آن بودند؛ کتاب «شعر و شاعری در ایران باستان و میانه» گفت و گوییست که شاعر جوان معاصر پوریا گلمحمدی با جناب دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور مدرس دانشگاه، اسطورهشناس و محقق ادبیات کهن انجام داده.
در این کتاب تمام دانش و دریافتهای اسماعیلپور از تاریخ گمشده ادبیات ایران به میان آمده و مورد استفاده اهالی قلم و مخاطبان ادبیات قرار گرفته است. محور اصلی این گفتوگوی تخصصی، پرونده شعر در ایران باستان و ایران میانه است؛ دورهای که در واقع از هنر آن عصر کم میدانیم و از شعرش هیچ! عصر طلایی و با شکوه هنر و فرهنگ ایران که در دانشگاهها و در دانشکدههای ادبیات فقط بخش هنر آن و به شکلی بسیار خلاصه تدریس میشود و تاریخ ادبی این دوره تدوین و جمعآوری نشده تا تدریس شود.
دکتر اسماعیلپور در بخشی از این گفتگو میگوید: «به سراینده سرودههای ودایی، رِشی میگفتند. باید رشیها را نخستین شاعران و سرایندگان آرایی دانست. سرایندگان ایرانی یشتها را هم باید وارثان رشیها و دنباله رو راه شعری آنها دانست. اوزان اشعار ودایی 8 تا 14 هجایی است. متوسط هجاها هشت است که با اشعار یشتها همخوانی دارد ...». (ص 27 و ص 26)
آنچه ما از پروسه شعر ایرانی میدانیم، به واقع از رودکی به بعد است. اما شگفتانگیز و غمناک است که از تاریخی معادل دو هزار سال ادبیات ایران، ناآگاه و غافل ماندهایم. ادبیاتی آن چنان شگفت و غنی که به گفته دکتر اسماعیلپور، شعر سنایی و کسایی مروزی و رودکی در برابر آن کم و گم است.
در بخشی از این گفتوگو، درباره تاریخ مغفول مانده ادبیات ایران میخوانیم: «واقعیت این است ما خودمان قیچی به دست گرفتیم و از ادبیات سه هزار ساله ایرانی، خیلی راحت 1800 سال آن را بریدیم دور انداختیم یا نادیده گرفتیم و فقط به 1200 سال آن مینازیم و بها میدهیم! یعنی از قرن سوم هجری به بعد. در حالی که در ادبیات کشورهای کهنسال و با سابقه دیرینه تاریخی این طور عمل نکردند... ادبیات ایرانی چهار دوره عظیم را پشت سرگذاشته: 1) ادبیات دوره آریایی یا هندو ایرانی، یعنی اشعار ودایی و سنسکریت 2) ادبیات ایران باستان، یعنی اشعار اوستایی و فارسی باستان 3) ادبیات ایرانی میانه، یعنی اشعار پهلوی اشکانی، فارسی میانه و سعدی 4) دوره اشعار فارسی به شیوه هجاییِ ایرانی میانه، مانند فهلویات و اورامنات و ترانههای محلی... چون فضلای کُهن اندیش ما فقط از چهارمین دوره ادبیات ایرانی مطلعاند و از بقیه (دورهها) شاید فقط نام کتابها و رسالهها را بدانند، در واقع تیشه به ریشه ادبایت ایرانی زدهاند...» (ص 31 و ص 30)
در این کتاب به همه بسترها و فضاها و وضعیتهای شعر ایران در قرون و هزارههای گذشته پرداخته شده و اطلاعات دقیق و کارگشایی در اختیار مخاطب (به ویژه اهل فن و شاعران و محققان) قرار داده شده است. کتابی که حق بود اهالی شعر مدتها چشم به راه انتشارش باشند.
پایان یادداشت/
-برای خرید کتابهای پوریا گل محمدی به این نشانی مراجعه کنید
نشانی کتاب فروشی خانه شاعران : تهران- خیابان انقلاب- روبه روی درب اصلی دانشگاه تهران- پاساژ فروزنده- طبقه منفی یک - کتابفروشی شاعران ایران. تلفن کتاب فروشی: 66970131
باتشکر از خبرگزار ی ایسنا و همچنین سرکار خانم عبدلی
وانشان؛ ابیانهای در همین حوالی
از برخی خانهها طاقها و دیوارهای فرو ریخته دیده میشود، دیگر کاه گل دیوارها بوی نم نمیدهد، اما هنوز خورشید چون گذشته با سخاوت بر بام خانهها می تابد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) در گلپایگان، زندگی در روستا رسم خوشایندیست، کوچههای پیچ در پیچ و خاکی، خانههایی از خشت و گل و دربهایی چوبی با کلونهای بزرگ دست به دست هم میدهند تا زندگی شاعرانهای را در روستا رقم زنند.
حیف است اگر آدم به دامنه کوههای زاگرس نزدیک شود ولی روستای "وانشان" را نبیند. کنار امامزاده، جنب نهر آب و وسط میدان روستا، درخت چناری است که بزرگان روستا میگویند 900 سال قدمت دارد و به قدری تنومند است که گویا در گذشته علاوه براینکه سایهای بر سر اهالی روستا بوده، بچهها بر روی شاخههای آن میرفتند و مراسم تعذیه را از آن بالا نگاه میکردند.
تا چند سال پیش در هر خانهای از این روستا دار قالی برپا بود و با دستهای دختران و زنان جان میگرفت، اما اکنون گره کور فراموشی به جان تار و پودهای فرش دستباف وانشان افتاده است.
شبهای زمستان سالهای پیش این روستا را نمیتوان فراموش کرد، همان شبهایی که بزرگترها ذغال کرسی را آماده میکردند تا خانه خود را همچون دلهایشان گرم کنند و سپس ظرفهایی پر از نخودچی، کشمش، بادام و گردوی وانشان را بر روی کرسی میگذاشتند و با دلی گرم نظارهگر زمستانی سرد بودند.
سالهاست که دیگر سرما سرمای قدیم نیست و بچهها که زمانی هیاهویشان زندگی بخش بود دیگر بزرگ شدهاند و وانشان خاطره آنها شده است.
وانشان جزء روستاهای پرجمعیت بود که در خود سه باب مدرسه و چهار باب حمام را جای داده بود، اما به دلیل مهاجرت بیش از حد اکنون جمعیتی در حدود 500 نفر در آن ساکن هستند و دیگر از حمامهای روستایی آن خبری نیست و از مدارسی هم که با کمک اهالی آن ساخته شده بود فقط یک مدرسه سالم مانده که آن هم در زمان انتخابات و... استفاده میشود.
وانشان در بهار و تابستان به قدری زیبا میشود که اگر بگوییم در نیمه اول سال جمعیتش دو برابر میشود اغراق نکردهایم. مسئولان ذیربط معتقدند این روستا میتواند همچون ابیانه پذیرای گردشگران داخلی و خارجی شود و یکی از زیرساختهای گردشگری که انجام شد سنگ فرش تعدادی از کوچههای روستا بود، که متاسفانه به دلیل عدم انتخاب سنگ فرشهای سازگار با آب و هوای منطقه، خیلی زود تخریب شدند و دردسرهای تردد را برای ساکنان به همراه آوردند.
مردم هنوز هم امیدوارند غبار بیمهری از چهره تکیده روستا زدوده شود و همتی صورت گیرد تا وانشان هم ابیانهای شود در همین حوالی.
در روستای وانشان آرامگاه تاریخی امامزاده ابوالفتوح قرار دارد که پیشینه آن به قرن دهم هجری شمسی بر میگردد. به گفته برخی از اهالی روستا قدمت این امامزاده به بیش از هزار سال میرسد آنها درخت عظیم و قدیمی کنار امامزاده را شاهدی برگفتههای خود میدانند. بنای این امامزاده دارای دو بخش الحاقی و اصلی است که بخش اصلی آن مربوط به فضای زیر گنبد و مربوط به دوران صفویه است. همچنین درفضای داخلی گنبد صندوق چوبی و منبت کاری شدهای وجود دارد اما به دلیل اینکه این صندوق درون امامزاده وجود دارد مشخص نیست که دستان چه کسی و در کدام دوره آن را ساخته است.
قدمت امامزاده این روستا در درب آن نیز نمایان است چرا که اوج کمال منبت کاری دوران شاه تهماسب صفوی درآن هویداست.
ساخت کتیبه نصب شده بر روی درب را به قاسم حسین خوانساری نسبت میدهند و وقف کننده آن را امام جلال الدین می دانند که وی نیز در سال ۹۸۴ه.ق از طرف شاه تهماسب بیگلر بیگ منطقه(فرماندار) شد.
بابادودورشاه(برج دیدبانی روی کوه دیگا)، چشمه لمبی(یک چشمه)، چشمه مورا(گردوکونی یا ماهور)، کوه دزی، دیگا، کوه محد حیدر، قلعه جمال، سدکرا( آرامگاه سید کرار)، مقبره پهلوان علی، برج حاج فرجالله، مزرعه امیریه و قلعه وانشان سایر اماکن دیدنی است که میتوان در این روستا مشاهده کرد.
وانشان در 12 کیلومتری جنوب گلپایگان و 15 کیلومتری شمال شهر خوانسار و در کنار کوه "تیر" قرار دارد.
تهیه از: فاطمه عبدلی، خبرنگار ایسنای اصفهان