وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

صداقت

فرق زیادیه بین کسی که با کمال میل به دیگران کمک مى‌کنه و از جون و دل برای مردم وقت و انرژی میذاره و براشون بهترین‌ها را میخواد با کسی که از روی اکراه و از سر وظیفه، خودی نشون میده و فقط برای اینکه جلوی مردم زشت نباشه، انسانیتی رو که تو وجودش نیست، به رخ عالم و آدم می‌کشه.

کسایی که این‌قدر خودخواه و حسود و بدخواهن که نمی‌تونن ببینن کسی به اندازه یه سر سوزن خوشبخت شده و می‌خنده و شاده. اون‌وقت جلوی مردم چنان ادای آدمای دلسوز و مهربون و شریف رو درمیارن که آدم حالش بد میشه.

این‌جور آدما موقع کمک و حمایت، همیشه غایبن یا به روی خودشون نمیارن و خودشون رو مى‌زنن به کری و کوری، ولی وقتی پات به سنگ و کلوخ گرفت و افتادی و زخمی شدی، وقتی راه رو اشتباه رفتی، وقتی پشت سد و مانع گیر کردی، وقتی زندگیت حروم شد و آرزوهات به باد رفت، خوش و خندون از راه می‌رسن و چنان صمیمانه باهات همدردی و دلسوزی مى‌کنن و مادرانه نصیحتت مى‌کنن و «آخی آخی»ای راه میندازن که اون‌ سرش ناپیدا.

و همون موقع که دست رو شونه‌ات میذارن و اصرار دارن اشکهات رو پاک کنن، تو دلشون قند آب مى‌کنن که «آخ جون به چیزی که مى‌خواست نرسید».

دیده‌ام این آدما رو. آدمای مهربون و دلسوز و خوش‌ حرف و صحبت، ولی موقع عمل، وقت کمک و حمایت کلاً از رو کره زمین غیب میشن.

کسایی که تا مى‌فهمن برنامه و هدفت چیه، برنامه و هدف خودشون رو میذارن کنار و مى‌چسبن به برنامه‌ها و اهداف تو و تمام هم و غمشون هم اینه که زودتر از تو بهشون برسن.

کسایی که خیلی هم اصرار دارن همه‌جا خوب و دلسوز و انسان و شریف به نظر برسن. هر چقدر خودخواه‌تر و حسودترن، بیشتر دوست دارن به انسان بودن تظاهر کنن.

واقعاً در مورد این آدما صداقت هیچ معنا و مفهوم و مصداقی نداره. خدا همه رو از شر این انسان‌نماهای بی‌صداقت خودخواه حسود نجات بده انشاء‌الله . آمین.

 

فیس تو فیس وید پیشنت

اومد گفت داروی خواب بدین. از این ریزا.

چادرشو گرفته بود به گوشه دندونش. یه خانم مسن بود.

لبخند زدم گفتم چی می خواین مشکلتون چیه؟ همشون ریزن! گفت یه دارویی می خورم نمی دونم اسمش چیه؟! گفتم بازم برای اعصاب دارو می خورین؟ گفت آره یه پلاستیکه! گفتم بیارید داروهاتونو ببینم چی دارید! شاید اصلا  توی داروهاتون داشتید...

داشت می رفت . خندیدم و پرسیدم راستی حال حاج آقا خوبه؟ بردینش دکتر؟

تعجب کرد! گفت ماشالا! شما یادتونه منو؟

گفتم من همه تو یادم می مونند !! (اما راستش عمق ناراحتی دفعه قبلش یادم مونده بود. هرچی اصرار کرد عفونت ادرار داره شوهرم یه ورق ازینا (سیپروفلوکساسین) بدین، گفتم این مال دفعه قبل بوده! اگه قرار بود خوب بشن الان دیگه عفونت نداشتن... شاید هم فرم راجعه باشه که باید دکتر ببینه! این به درد نمی خوره الان...هی اصرار کرد حالا بدین، تو روخدا... الان من برم عصبی میشه... دکتر نمیاد! گفتم مادر جون همه مردا عین همن، بهش چشمک زدم و گفتم باور کنین به خاطر خودش می گم... ناراحت رفت بیرون در حالیکه ملتمسانه آقای نسخه پیچ(که همه فکر می کنن اون دکتره چون همیشه بوده) رو نگاه می کرد.)

گفت آره ! خدا خیرت بده، خوب شد ندادی... اومد دکتر به این هوا معلوم شد عفونت شدید داره و دکتر گفت نباید از اینا بهش بدین... یه سری داروی دیگه داد.

بهم اعتماد کرد، رفتش پلاستیک داروهاشو بیاره که همرو بگم چجوری مصرف کنه... این خوبه! این گه گاها که مردم می فهمند کار درستی کردی خوبه!