در تعریف خود تخریبی بیان شد که اگر فردی و یا اجتماعی آگاهانه و یا ناآگاهانه به عملی دست بزند و یا به عادتی تن بدهد که نتیجه آن وارد آمدن صدمه به ساختار شخصیتی و رفتاری فرد و جامعه شود گوییم که آن فرد و یا اجتماع دچار پدیده خود تخریبی شده است ودر ارائه مصادیق چنین و ضعیتی به برخی از نمادهای رفتار فردی چون عدم تحرک، احساس گناه،رانندگی پر سرعت،ناتوانی در نه گفتن،فرارازخود،مصرف سیگار و پرخوری ودر حوزه اجتماعی به مواردی چون کلاهبرداری،قتل،سوء مصرف مواد مخدر و الکل،دزدی،
مزاحمت،اختلاس و... اشاره کردیم
وهمچنین بیان داشتیم که اگر رفتارهایی آگاهانه و یا نا آگاهانه موجب شودکه بجای وحدت وهمدلی،اختلاف و تفرقه بوجود آید ،بجای بهره برداری حداکثری از موقعیت های حداقلی اسراف معمول رفتاری در نزد فرد و اجتماع شود وبه جای تعالی نیروی انسانی رخوت و انفعال گسترده در سطح جامعه بروز یابد چنین و ضعیتی را محصول خود تخریبی جامعه می توان شناخت
حال اگر به ریشه یابی پیدایش چنین نمادهایی از خود تخریبی اقدام کنیم ملاحظه خواهد شد که همه این تظاهرات رفتاری در یک مفهوم کلی تحت عنوان عدم تطابق فرد و اجتماع با واقعیت های محیط پیرامون و انتظاراتی که از آنها می رود قابل شناسایی می باشد وگرنه اگر فرد و جامعه بتوانند خود را با شرایط حاکم بر محیط پیرامون هماهنگ نمایند و بدانند که در آن شرایط چه کاری باید بکنند و یا بچه کاری دست بزنند تا بهبود مستمر و پیشرونده ای را در زندگی خود ودیگران ایجاد کنند مسلم است که این دانستن تعهد و عمل به رفتارهایی را در آنها ایجاد خواهد نمود که مانع از تخریب در خود آنها و یا وابستگان بدانها خواهد شد
پس نتیجه مستقیم خود تخریبی همانا تاثیر بر نحوه وکیفیت عمل به تعهدات ووظایف از محل عدم انطباق با شرایط می باشد و تفاوتی نمی کند که این خود تخریبی از سوی فرد صورت گرفته باشد و یا اجتماع با برهم زدن نظم و عدالت دست به خود تخریبی وتخریب اعضاء خود زده باشد
برای توضیح این مهم لازم است که به تطابقی در و یژگی های فرد و جامعه اقدام نماییم تا ببینیم که چگونه خود تخریبی در فرد و اجتماع تاثیرات خاص و مشترکی را اعمال می کند
همانگونه که گفتیم هر عمل آگاهانه و یا نا آگاهانه منبعث از اراده شخص ویا عکس العمل به افعال فرد و اجتماع که بر روند سالم شناسایی وظیفه و عمل بدان تاثیر اخلال گرانه بگذارد و به نوعی مانع از بجا آوردن وظایف شود و یا موجب تزلزل و بی عملی در عامل به عمل گردد خود تخریبی نام می گیرد که می توان ازآن به بیماری خود تخریبی نیز نام برد بیماری که برای درمانش حتما می باید دنبال دستورات و روش های خاصی گشت و اعمال آنها را دستوری تلقی نمود که باید اجرا گردد
خود تخریبی در فرد می تواند علایمی چون
الف - انجام اعمال خطرناک در تبعیت از هیجانات درونی
ب - بی توجهی و عدم مراقبت از خود در مقابل حوادث
ج- عدم توجه به پیشگیری و یا تست های مراقبت پزشکی
د - انجام اشتباهات مکرر وحتی در یک مورد خاص
ه - ناتوانی در مدیریت زمان و رعایت تعهدات دراین رابطه
و- عدم تمایل و تن دادن به ریسک و قبول خطر
نمایان می سازد و به تبع آن بر داوری و برداشت فرد از خود آثاری را بر جای می گذارد که بخشی از آنها عبارتند از
1 - احساس نیاز درونی رو به تزاید به گذاردن احترام به خود
2 - عدم رضایت از خود
3 - بی اعتبار وبی وزن دانستن خود
4 - تمایل به خود شکست خورده پنداری
5 - ضعف ویا فقدان برداشت ونگرش مثبت از خود
6 - توالی در حس ناسالم و بیمار پنداشتن خود
7 - تکرار این حس ویا اعتقاد عملی به این نکته که آدم موفقی نمی باشد
مشخص است که بروز علایم خود تخریبی و القاء علایم در فرد می تواند رابطه او را با محیط پیرامون و وظایفی که برای تقویت این رابطه می باید برعهده می گرفت مختل نموده و فرد را با انفعال و یا حتی فعالیت های خطرناک مواجه می سازد وموجب می شود که او نتواند برای خود و اجتماعی که عضویتش را دارد عنصری موثر و مفید گردد تا جایی که با ادامه این وضعیت او خود را گم می کند و حتی با تحمیل هزینه های مختلفی اجتماع را وا می دارد که به مراقبت ازاو بپردازد
حال اگر همین علایم و برداشت ها را به جامعه ای که بدلیل وجود ارتباط های ارگانیک در بین اعضاء به موجود زنده و خواهنده تعالی و توسعه تبدیل شده است تعمیم دهیم متوجه خواهیم شد که جامعه نیز می تواند به بیماری و اختلال خود تخریبی مبتلا گردد و در نهایت خود و اعضاء خود را با عوارض و آثاری مواجه کند که مانع از انجام وظایف و دنبال گیری رسالت او شوند وحتی برای درمان و برطرف نمودن این عوارض نیازمند مراقبت ودرمان نماید که بی گمان یکی از نمایان ترین این جوامع جامعه کنونی ایران است که برای شناسایی علایم این پدیده در ساختار آن و تاثیراتی که اعمال می کند در گفتارهای آینده راه هایی را پیشنهاد خواهم داد.