دیدن این فیلم برای افراد زیر 17 سال توصیه نمشود
سانسور شده توسط گروه سانسور باحال دانلود
ترجمه شده توسط گروه ترجمه باحال دانلود
موضوع: اکشن | درام | جنگی
کارگردان: David Ayer
تهیه کننده: Bill Block
نویسنده: David Ayer
موسیقی: Steven Price
کیفیت: BluRay 720p
رزولوشن : 720*1280
محصول: انگلستان
سال ساخت : 2014
زمان : 130 دقیقه
زبان : زیرنویس فارسی
کمپانی: سونی پیکچرز
بوجه: 80 میلیون دلار
فروش: -
رده سنی: 17+
امتیاز: 10 / 7.8
اطلاعات: IMDB
بازیگران : Brad Pitt | Shia LaBeouf | Logan Lerman
خلاصه داستان :
داستان این فیلم در ارتباط با آخرین ماه های جنگجهانی دوم است که در سال ۱۹۴۵ رخ داده است و پس از آنکه متفقین آخرین فشار خود را در تئاتر اروپایی انجام دادند یک گروهبان ارتش ایالت متحده به نام "واردادی" دستور یک عملیات مرگبار را به یک تانک شرمن به نام "خشم" و پنج خدمهاش در پشت خطوط دشمن میدهد و .
گاهی در برخی جلسات مترجم بودن را بهانه ای برای حضورش و مطلع شدن از نظرات طرفین قرار میداد و آنقدر خوب از عهده این کار برمیآمد که هیچکس شک نمیکرد که او مترجم نیست و عماد مغنیه، مغز متفکر حزبالله لبنان است
روایت نو،به نقل از وبلاگ آخرین خاکریزها نوشت:
استاد در پاسخ چنین گفت :
ای نادان , فرمانده وقتی سربازی نداشته باشد , خود بعنوان آخرین سرباز تا آخرین نفس و قطره خونش میجنگد و هرگز تسلیم دشمن زبون نمیشود .
سپس حالت عجیبی سرا پای جسم و روح استاد را در برگرفت و چنان نبرد بی امانی آغاز گردید که متجاوزین یکی پس از دیگری هم آغوش زمین گردید . پس از گذشت مدتی , تنها استاد مانده بود و فرمانده دشمنان . آن دو چشم در چشم هم دوخته و هر یک کوچکترین حرکت دیگری را زیر نظر داشت . فرمانده دشمنان با نعره ای رعدآسا با شمشیر برهنه اش به طرف استاد یورش برد و استاد حمله او را دفع و چنان ضربه مهلکی بر پیکر او وارد ساخت که در دم جان سپرد . استاد رو به آسمان نمود و چنین فرمود : با توکل بر پروردگار بی همتا بر دشمن زبون چیره گشتم و سپس سجده شکر به جا آورد .و... استاد در میان رهروانش چنین گفت این داستان آخرین سرباز بود .
یارو با بنز آخرین مدلش داشته توی اتوبان صد و هشتاد تا می رفته،
یهو می بینه یه موتور گازی ازش جلو میزنه!
خیلی شاکی می شه و پاش رو میزاره رو گاز و با دویست تا سرعت از بغل موتوره رد می شه.
یک مدت بعد دوباره موتوریه با سرعت از بغلش رد می شه!
یارو دیگه قاطی می کنه و با سرعت دویست و چهل تا ازش جلو می زنه!
همینجور که داشته با آخرین سرعتش می رفته یهو موتور گازه مثل تیر از بغلش رد می شه!
طرف کم میاره به موتوره علامت می ده که بیا بغل. خلاصه دوتایی نگه می دارن. یارو تا پیاده می شه می گه: "داداش خیلی باحالی، فقط بگو با موتور گازی چطور روی ما رو کم کردی؟"
موتوریه با رنگ پریده و نفس نفس زنان می گه: "والا داداش... خدا پدرت رو بیامرزه نگه داشتی!... کش شلوارم گیر کرده بود به آینه بغلت!"