رمان آهنگ دیدار
نویسنده : صدیقه احمدی
فصل : 6
.......................................................................................
به توصیه افسانه کهاز علم روانشناسی سر درمی آورد شغل جدیدم را پذیرفته ام . بدون هیچ شکایتی لباس و ظرف ، حمام و توالت می شویم ، گردگیری ، جارو آشپزی می کنم، به خرید می روم و به رزحمت آذوقه غیر کپنی می خرم، کتاب آشپزی را زیرو رو می کنم تا غذا های متنوع بپزم ، سعی می کنم برای او و میهمانانش لبخند بزنم . شبها به بیزاری و خستگی فکرنکنم که همسرم راضی و خوشنود باشد. لبخند رضایتبخش او برایم مهم است . مثل همه زنها. وصال هم شده استمثل همه شوهر های دنیا . کار می کند