- به نظرت ممکنه میمون ها هم یه روزی تکامل پیدا کنند و مثل ما آدم بشن؟
- خدا رو چه دیدی شاید هم شد!
- یعنی چجوری؟ کاش زنده باشیم و اون روز رو ببینیم.
- ببین مثلا الان اگه یه پلنگ به میمون ها نزدیک بشه میمون ها با جیغ و داد میمون های دیگه رو خبر می کنن. حالا فرض کن به اذن خدا یه تغییر ژنتیکی اتفاق بیافته اون وخت کل رفتارشون تغییر می کنه.
- یعنی اونا پلنگ رو شکار می کنن؟
- نه حالا خیلی راه دارن تا به اون مرحله برسن. ببین همه چی به ظرفیت عقلی بر می گرده. مثلا اگه اون تغییر ژنتیک که گفتم باعث بشه میمونه با خودش فکر کنه اگه سر و صدا نکنه تا پلنگی که داره به گله نزدیک میشه اون میمونی که حواسش نیست رو بخوره، دیگه احتمال کمتری داره که خودش شکار پلنگ بشه و تهدید کمتری سراغش میاد. فهمیدن این مسأله میتونه یک نقطه عطف در تکامل میمون باشه.
- البته شاید هم با خودش فکر کنه که اگه من اونو خبر نکنم دیگه هیچ میمونی هم وقتی پلنگ به من نزدیک میشه، منو خبر نمی کنه و دیگه نمی تونه یه لحظه آروم و قرار داشته باشه باید همش حواسش پشت سرش باشه.
- خب البته تکامل فرایندی یک بعدی که نیست و مرحله به مرحله هم پیچیده تر میشه و اون میمون برای عبور از این مرحله علاوه بر اون استدلال که گفتم به هنر هم نیاز داره. یعنی وقتی که پلنگ اون میمون رو جر داد این میمون تکامل یافته باید هنرشو نشون بده. یعنی باید بره پیش گله میمون ها و توی سر و صورتش بزنه. ای خدا منو بکشه ای پلنگ منو بخوره ای من بمیرم، الان چه وخت چرت زدن بود چرا من بیدار نبودم و اون مرحوم رو خبر دار نکردم. ولم کنید بذارین برم خودم بندازم توی گله پلنگا .....
- عجب!
- بله آقا آدمی بی خود که اشرف مخلوقات نشده. آدمی، معجونی از عقل و هنره. بی خود نیست که سعدی رحمته الله علیه می فرمایند: به عقلش بباید نخست آزمود ..... بقدر هنر پایگاهش فزود.