وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

رمان استاد فصل 5

http://up.vbiran.ir/uploads/39739140885324432506_secret_book.png

رمان استاد

نویسنده : INGENIO

فصل : 5

.......................................................................................

شهاب چند تقه به در زد و گفت : نمی خواین بیاین ناهار بخورین ؟ بسه هر چی حرف های نگفته تون رو با هم زدین وقتی در را باز کرد با دیدن اشک های شقایق لبخند بر روی لب هایش خشک شد . با ناراحتی پرسید : چیزی شده ؟ شقایق اشک هایش را با پشت دست پاک کرد و گفت : نه بابا ، اشک شوقه ، نمی دونی که من چقدر از دیدن مریم خوشحالم لحن خاص شقایق که بیشتر شبیه طنز بود

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.