مهـرزادامیـرخانـی:
اسمت نوشته رو بخار شیشه ...
شب بود . البته نیمه شب .
من از پنجره خونه اتوبانو نگاه می کردم .
مرتضی هم تو استودیو داشت ملودی می ساخت .
صداش یه کم میومد بیرون . احساس کردم ملودی قشنگی داره میشه . رفتم نشستم پشت در استودیو تا بهتر بشنوم
چند دقیقه بعد مرتضی که ملودی رو ضبط کرده بود در اتاقو باز کرد که منو صدا کنه برم ترانشو بنویسم .
من تو حال خودم بودم . اونم همینطور . در که باز شد منو دید ترسید پرید هوا منم شوک شدم و داد کشیدم . بعد چند ثانیه دوتایی زدیم زیر خنده .
رفتم تو استودیو و روی ملودی اینو نوشتم . اول دو گام پایینتر بود اما یه روز قبل از عمل جراحی معدش به صورت فاینال دو گام آوردش بالا بعد خوند .
بهتون قول داده بود که موزیک جدید پخش می کنه به خاطر اینکه بد قول نشه نمی دونین با چه عذابی شب قبل از عمل خوندش . در واقع عمل رو یک شب عقب انداخت با خواهش از دکتر .
اینو نمی گم که احساساتتون به مسیر منفی بره .
فقط بدونین عاشقتون بود - هست و خواهد بود .