وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

گفتار هفته: اندیشه و خرد

گفتار هفته: اندیشه و خرد

   واژه های اندیشه و فکر که گاهی هم سو و همسان بکار برده می شوند با یکدیگر اختلافهایی نیز دارند؛ اندشه خرد گراست و انسان خردگرا اندیشمند نیز هست و زندگی اش با ترازوی خرد سنجیده می شود، در صورتیکه تفکر می تواند به سودجویی و مال اندوزی نیز کشیده شود.انسان اندیشمند از قوانین خداوند و کائنات پیروی می کند و هرانچه به زیان دیگران است انجام نمی دهد.

  افلاطون و فیثاغورث در یونان معتقدند که زرتشت، پیامبر باستان به انها اندیشیدن را یاد داد و زندگی انها به خاطر اندیشه نیک متحول گردید.مابین اندیشه و خرد پیوندی ناگسستنی وجود دارد و شخص خردمند که با ایین خرد می زید پیوسته به راه راستی که تنها راه رستگاری است هدایت می شود. فردوسی خداوند زبان فارسی خردگراست و به رغم فشارهای زندگی هرگز اندیشه نیک و خردگرایی را رها نکرد.ابوعلی سینا و فارابی نیز خردگرا بودند، ولی شوربختانه با حمله مغول به ایران خردگرایی جای خودرا به بی خردی و اوهام و خرافات سپرد.                       

                                                          کوروش دینوری هفدهم آذرماه93  

مصاحبه با خانواده مرتضی پاشایی

مرتضی درلباس سربازی:

خبرگزاری فارس و جام جم نوا: با وجود نزدیک به یک ماه از درگذشت مرتضی پاشایی اما هنوز هم حرف‌های ناگفته بسیاری در مورد زندگی و مرگ او وجود دارد که بدون شک ناصر پاشایی (پدر مرتضی) و منصور پاشایی (عموی مرتضی) بهترین افرادی هستند که می‌توانند ابعاد مختلف زندگی مرتضی را بازگو کنند.

لطفا به ادامه مطلب بروید

توجه:ازپست های پایینتر هم دیدن کنید 

ناگفته های زندگی مرتضی پاشایی از زبان خانواده‌اش + عکس

با وجود نزدیک به یک ماه از درگذشت مرتضی پاشایی اما هنوز هم حرف‌های ناگفته بسیاری در مورد زندگی و مرگ او وجود دارد که بدون شک ناصر پاشایی (پدر مرتضی) و منصور پاشایی (عموی مرتضی) بهترین افرادی هستند که می‌توانند ابعاد مختلف زندگی مرتضی را بازگو کنند. نزدیک به یک ماه از درگذشت مرتضی ...

من دیگر برایش جذابیت ندارم؟!

تک دختر



خطاهای رایج در ذهن ما که ممکن است بر روابط زناشویی مان تاثیر بگذارد. ذهن ما شبیه یک کامپیوتر است. کامپیوترها چه می کنند؟ اطلاعاتی را به عنوان «ورودی» دریافت، آن را «پردازش» و اطلاعات جدیدی را به عنوان «خروجی» تولید می کنند. ما معمولا به این فرآیند توجهی نداریم. یادمان می رود ذهن ما مثل یک کامپیوتر عمل می کند و گاهی به همان عوارضی گرفتار می شود که کامپیوتر روی میزمان، مثلا ممکن است ویروسی شود.
در روان درمانی شناختی، دانشی که ما را دعوت می کند به همان «پردازش» های ذهن مان توجه کنیم، «خطاهای فکری» اینگونه توصیف می شوند: روندهای فکری که باعث می شوند، نتوانیم از اتفاقات دوروبرمان ارزیابی درستی داشته باشیم. رایج ترین این خطاها در کتاب های روان درمانی شناختی توصیف شده اند. من اما در این مطلب این خطاها را در روابط جنسی شرح خواهم داد. خواهید دید که خیلی از ما، در خصوصی ترین بخش افکارمان، گرفتار این خطاها بوده ایم و احتمالا تاثیرات منفی اش را هم در زندگی زناشویی مان حس کرده ایم.
خطای شماره یک: شخصی سازی Personalization
اگه جاده ها باریکن و کوچه ها تاریکن. . . تقصیر من بود!
آیا مسئول همه اتفاقاتی که برای مان می افتد، ما هستیم؟ بعضی از ما این طور فکر می کنیم. به دنبال هر اتفاق ناخوشایندی، خودمان را سرزنش می کنیم انگار که در مرکز کائناتیم و همه چیز به ما ربط پیدا می کند.
نقطه مقابل این خطا، خطای ذهنی دیگری است که می توانیم آن را خطای «به من چه» بنامیم. بعضی از ما هیچ وقت نمی خواهیم بپذیریم که دست کم در یک سری از اتفاقات ناخوشایند زندگی مان، خودمان مقصریم. هردوی این ذهنیت ها، خطا هستند اما خطاهای نوع اول، مشکلات احساسی و عاطفی جدی تری برای ما ایجاد می کنند.
مثال: امشب از آن شب هایی است که یاسمن هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی دلش می خواهد با شوهرش، کاوه باشد. کاوه ساعت ۸ شب از سر کار می رسد خانه. یاسمن حسابی به خودش رسیده و لباس هایی که فکر می کند کاوه دوست دارد پوشیده و همه هنرش را برای جلب توجه کاوه به کار می برد، اما کاوه اصلا توجه نمی کند. حتی از شب های دیگر هم خسته تر به نظر می رسد. یاسمن دلش می خواهد آنها حداقل با هم به تختخواب بروند اما کاوه ساعت ۳۰/۹ شب روی کاناپه خوابش می برد.
یاسمن افسرده و عصبی می شود. روبه روی کاوه می نشیند و به این فکر می کند که خیلی زود زندگی مشترک شان دارد سرد می شود. فکر می کند بعد از گذشت یک سال از ازدواج شان، او دیگر برای کاوه جذاب نیست. تحلیل موقعیت: ذهن یاسمن دچار خطای «شخصی سازی» شده. او فراموش کرده که خستگی کاوه می تواند دلایل زیادی داشته باشد که اصلا ربطی به او ندارد. اگر در اولین فرصت مناسب از کاوه سؤال کند، کاوه به او توضیح خواهد داد که آن روز، روز کاری فوق العاده شلوغ و پراسترسی را گذرانده؛ استرس هم که قاتل تمایلات جنسی است.
یاسمن یا هر کدام از ما، وقتی داریم خودمان را برای اتفاق ناخوشایندی که برای مان افتاده سرزنش می کنیم، باید دو نکته را به یاد بیاوریم:
۱ احتمالات دیگر را فهرست کنیم: به این فکر کنیم که غیر از اینکه ما ممکن است منشا آن اتفاق ناخوشایند باشیم، چه علت های دیگری ممکن است وجود داشته باشد. کاوه ممکن بود با رئیس اش دعوا کرده باشد؛ ممکن بود تصادف کرده باشد؛ حتی ممکن بود بی حالی اش به خاطر شروع یک آنفلوآنزا باشد.
۲ تحقیق کنیم: می توانیم کمی صبور باشیم و در اولین فرصت درباره آن اتفاق ناخوشایند تحقیق کنیم. وقتی از کسی دلخوریم، می توانیم با او صحبت کنیم؛ البته در وقت و موقعیت مناسب. یاسمن می توانست به خودش بگوید: «من امشب دوست داشتم اتفاق دیگری بیفتد، اما خب، نشد. خیلی چیزها هست که آدم دوست دارد و نمی شود. بهتر است امشب خودم را جور دیگری سرگرم کنم. فردا از کاوه می پرسم چی باعث شده بود این قدر ذهنش مشغول باشد.»
خطای شماره دو: نابردباری در ناملایمات Low frustration tolernace
چه جوری بتونم؟ تحمل ندارم!
یک خطای رایج در ذهن خیلی از ما این است: شرایط دشوار را با شرایط غیرممکن یکی می بینیم. فکر می کنیم وقتی تحمل بعضی چیزها سخت است، آن چیزها تحمل نا کردنی هستند. به خودمان می گوییم: «من نمی توانم قبولش کنم.» درحالی که منظورمان دقیقا این است که «قبول کردنش برایم سخت است.»
مثال: زهره تا قبل از عقد، در صحبت های درگوشی و جسته گریخته شنیده بود که شب اول عروسی، تجربه دردناک و ناخوشایندی است. او همیشه از این شب وحشت داشت و همیشه به خودش می گفت که نمی تواند آن درد را تحمل کند و کارش به بیمارستان خواهد کشید. حالا چند ماه است که زهره عقد کرده و قرار است او و همسرش، یکی، دو سالی عقد بمانند تا شرایط همسرش برای شروع زندگی مشترک مساعد شود.
خانواده ها هم مشکلی برای اینکه زهره و همسرش با هم رابطه کامل داشته باشند ندارند، اما رابطه زهره و همسرش هرگز نتوانسته از حد معاشقه جلوتر برود. اوایل، زهره نمی توانست قبول کند و هربار به اولین رابطه فکر می کرد، دچار اضطراب می شد. بعد هم که راضی شد، اصلا رابطه امکان پذیر نبود. زهره و همسرش حالا نگران شده اند که نکند هیچ وقت نتوانند با هم رابطه داشته باشند. آنها دارند میل جنسی شان را به هم از دست می دهند و حتی روابط عاطفی شان هم تحت الشعاع قرار گرفته است.
تحلیل موقعیت: اگرچه مشکلی که زهره در حال حاضر گرفتار آن است، «واژینیسموس» نام دارد و باید حتما دوره رفتاردرمانی را طی کند تا مشکل برطرف شود، اما حداقل یکی از دلایل ایجاد این مشکل، می تواند همان خطای فکری زهره باشد که در طول چند سال ادامه پیدا کرده. اطلاعات غیرعلمی و نادرستی که در دوره نوجوانی و جوانی از اطرافیان درباره روابط جنسی می شنویم، گاهی همراه پردازش های نادرست ذهن ما می شوند و نتیجه فاجعه بار می شود.
وقتی زهره سال ها به خودش می گوید «من تحملش را ندارم» دو اتفاق می افتد: اول اینکه به مرور آزار یا رنج آن اتفاق را بیشتر از آنچه واقعا هست تصور می کند و ثانیا، تحمل خود را کمتر از آنچه هست درنظر می گیرد. به این ترتیب در مواجهه با این موقعیت، آوار اضطراب است که بر سر زهره خراب می شود.
زهره یا هر کدام از ما می توانیم برای از بین بردن این خطای فکری، این طور عمل کنیم:
۱ با افرادی که آن مرحله را با موفقیت گذرانده اند گفت وگو کنیم: وقتی فکر می کنیم مواجهه با یک پدیده برای ما دشوار است، می توانیم با شنیدن تجربه های موفق دیگران ذهن مان را آماده کنیم. حتما این طور نیست که همه آدم ها از آن موقعیت خاطره بدی داشته باشند. خیلی ها هستند که مثل ما همان ترس را داشته اند اما توانسته اند تجربه شیرینی از آن مواجهه بسازند. زهره هم اگر با چند نفر از دوستان متاهل خود در این باره صحبت می کرد، می توانست ذهنش را آماده کند.
۲ به خودتان فشار بیاورید و انجام دهید: توصیه مشهوری هست که می گوید از آنچه می ترسی، خود را در آن بیفکن. حتی یکی از تکنیک های رفتاردرمانی در وسواس ها، مواجهه درمانی است. برای غلبه بر این خطای ذهنی هم باید خودمان را مجبور کنیم آن اتفاقی که فکر می کنیم تحملش را نداریم، بیفتد.
خطای شماره سه: منفی بینی Disqualifying the posostive
تو که میگی همه دنیا سیاهه!
گاهی پردازشگر ذهن ما دچار این اشکال می شود: حتی با داده های مثبت، خروجی منفی است. مثلا کسی از شما تعریف می کند، اما شما به خودتان می گویید حتما می خواهد به شما نزدیک شود تا بعد ضربه ای به شما بزند. یا همه چیز در زندگی تان آرام است اما شما با فرض اینکه این آرامش قبل از توفان است، مدام دلشوره دارید.
رنگ غالب در این دنیا خاکستری است. هیچ چیز مطلقا سفید یا مطلقا سیاهی در این دنیا وجود ندارد. پس همان قدر که دلیل ندارد به همه چیز خوش بین باشیم، دلیلی برای بدبینی به همه چیز هم وجود ندارد.
مثال: بهرام و مریم چهار سال است که ازدواج کرده اند و یک پسر دو ساله دارند. زندگی خوبی دارند و همه چیز مرتب است اما بهرام مدت هاست در ذهنش مسئله ای دارد که کم کم بزرگ شده و روی روابط زناشویی شان تاثیر گذاشته است.
بهرام احساس می کند مریم بیش از حد چاق شده است. مریم با قدی حدود ۱۷۰ سانتی متر، وقتی با بهرام ازدواج کرد، وزنی حدود ۶۵ کیلوگرم داشت که بعد از بارداری به حدود ۷۵ رسید. او طی دو سال گذشته وزنش را حدود ۷۰ نگه داشته اما بهرام همچنان فکر می کند مریم تناسب اندامش را از دست داده است. از نظر بهرام، مریم مثل گذشته ها جذاب نیست و همین مسئله حتی روی تمایل بهرام به روابط زناشویی هم تاثیر منفی گذاشته است.
تحلیل موقعیت: بهرام دچار خطای فکری «منفی بینی» شده. او با این عینک به همسرش نگاه می کند و نه تنها زیبایی های روح همسرش که مادر فرزندش هم هست را نمی بیند که جذابیت های ظاهر او را هم نادیده می گیرد. نتیجه این جور نگاه کردن البته فقط یک چیز است: نارضایتی و دلسردی بهرام از زندگی مشترک.
بهرام یا هرکدام از ما برای پیشگیری یا درمان این خطای ذهنی، می توانیم از این راه ها به خودمان کمک کنیم:
۱ به بازخوردهای مثبت دیگران توجه کنیم: چه وقتی احساس منفی درباره خودمان داریم، چه در مورد چیزی یا کسی در اطراف مان، باید ذهن مان را معطوف کنیم به واکنش های دیگران که از زاویه های دیگری به سوژه نگاه می کنند.

آتش بس عروس و مادر شوهر؟مگه ممکنه؟!

تک دختر



به مادرشوهرتان چقدر باید نزدیک شوید که جرقه های جنگ میان شما دو نفر زده نشود؟ هزار سال هم که بگذرد و هزار صفحه هم که درباره این رابطه بنویسیم، مشکل حل نمی شود. جنگ عروس و مادرشوهری در بسیاری از حکایت ها و افسانه ها روایت شده و حتی برخی از روانشناسان هم می گویند رقابت دو زن بر سر تصاحب محبت یک مرد، حاصلی جز در گرفتن چنین جنگی ندارد اما با وجود همه اینها، به شما توصیه می کنیم قبل از روبه رو شدن با مادر همسرتان ذهن تان راحسابی شست وشو دهید و همه باورهای قدیمی را دور بریزید.
نگذارید کلیشه ها در مورد رابطه شما تصمیم بگیرد و شانس تان را امتحان کنید. شاید مادر همسرتان در کمترین زمان به یکی از ارزشمندترین آدم های زندگی تان تبدیل شود.
باید
با او آشنا شوید
در همان روزهای اول زندگی مشترک تان با کمک همسرتان از خصوصیات اخلاقی مادرش، حساسیت های او، نیازهایش و هر آنچه فکر می کنید در ارتباط میان شما می تواند کمک کننده باشد، باخبر شوید. حتی اگر پیش فرض های تاریخ گذشته در مورد رابطه عروس و مادرشوهری را باور کنیم، نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که درست شناختن حریف، می تواند به شما در پیروز شدن کمک کند.
نباید
مقایسه کنید
هیچ وقت مادر خودتان را با مادرشوهرتان مقایسه نکنید. هزار سال هم که بگذرد و حتی اگر رابطه میان شما و او ایده آل و صمیمانه باشد، باز هم او مادر شما نیست. از طرف دیگر، هر خانواده عادات و اقتضائات خود را دارد. اگر خانواده شما اهل حمایت مالی یا همدلی کردن هستند اما این رفتارها از مادرشوهرتان سر نمی زند به او خرده ای نگیرید. نگاهی به سبک زندگی خانواده همسرتان بیندازید. شاید آنها محبت شان را به شیوه ای متفاوت از خانواده شما ابراز می کنند.
باید
بپذیرید تازه وارد هستید
هیچ وقت خود را با عروس های دیگر خانواده مقایسه نکنید. احتمالا عروس های قبلی خانواده رابطه صمیمانه تری با مادرشوهرتان دارند و به او نزدیک ترند. طبیعی است! آنها سال های بیشتری را در کنار هم زندگی کرده اند. گذشته از این، هیچ وقت خدماتی که مادرشوهرتان به عروس های دیگر ارائه کرده را با کمک هایی که به شما کرده قیاس نکنید. تفاوت وضعیت اقتصادی خانواده در سال های مختلف، تفاوت نگاه آدم ها به موضوعات و بسیاری عوامل دیگر، می تواند در این مورد تاثیرگذار باشد. پس نگذارید حسادت و مقایسه کردن از همان روزهای اول رابطه شما را خراب کند.
باید
خط قرمزها را روشن کنید
حتی اگر اوایل ازدواج تان است، اجازه نزدیک شدن هیچ کس به خط قرمزهای تان را ندهید. مهم نیست پای مادر خودتان در میان باشد یا مادرشوهرتان، شما باید محدوده هایی که وارد شدن به آنها آزارتان می دهد را روشن کنید و به دیگران یاد دهید به آنها نزدیک نشوند. اگر سرزده مهمانی رفتن آزارتان می دهد یا اگر مراقبت بیش از حد مادرشوهرتان از مردی که همسر شماست کلافه تان می کند در یک گفت وگوی آرام و صمیمانه موضوع را با او در میان بگذارید. جبهه نگیرید اما اگر مادر همسرتان تحمل یک گفت وگوی منطقی را نداشت و از صراحت تان ناراحت شد، کوتاه نیایید. کافی است شما جوانب مهربانی و احترام را رعایت کنید؛ همین!
نباید
رو در رو بجنگید
مهم نیست که رفتار مادرشوهرتان با شما بد بوده یا با همسرتان. واقعیت این است که در این رابطه، شما باید در حاشیه حضور داشته باشید و همسرتان نقش جاده صاف کن را بر عهده بگیرد. مسئول هر گونه سوء تفاهمی که میان شما و مادرشوهرتان ایجاد شود و رابطه تان را تهدید کند، همسر شماست که نتوانسته نقش میانجی را در این رابطه به خوبی بازی کند. اما گذشته از این واقعیت، شما هم باید مراقب رفتارهای تان باشید.
اگر اختلاف نظری دارید، خود را به طور مستقیم وارد جنگ با او نکنید و اجازه دهید همسرتان که مادرش را بهتر می شناسد با برعهده گرفتن نقش میانجی مشکل را حل کند. جنگیدن شما با مادرشوهر، هیچ فایده ای جز به لرزه درآوردن پایه های زندگی مشترک تان نخواهد داشت پس خود را کنار بکشید و کار را به اهلش بسپارید.
نباید
زیاده از حد صمیمی شوید
داستان مادر دوم را فراموش کنید. مادر همسر شما، مادر همسرتان است؛ همین! پس در درجه اول برای احترام گذاشتن به او تلاش کنید. علاقه قلبی و صمیمیت مسائلی نیستند که از همان ابتدای شکل گرفتن رابطه به وجودشان نیاز داشته باشید. پس اول بنای احترام را بسازید و بعد اگر دوست داشتید و در توان خود دیدید به فکر ساختن رابطه ای صمیمی و دوستانه باشید. اگر از همان روزهای اول بخواهید نقش دختر آنها را بر عهده بگیرید و با هم خانه یکی شوید، احتمال جرقه زدن رابطه تان زیاد خواهد بود. پس فاصله را حفظ کنید و اجازه دهید زمان در مورد رابطه شما تصمیم بگیرد.
باید
خودتان باشید
از همان روز اولی که به خانه آنها وارد می شوید، خودتان باشید. سبک پوشش تان، جنس رفتارهای تان و عادات تان را سانسور نکنید تا بعدها با نشان دادن خود واقعی تان آنها را شگفت زده نکنید. اگر از فرهنگ متفاوتی هستید، خود را مسئول شبیه شدن به خانواده همسرتان ندانید. درست است که برخی ریزه کاری های معاشرتی و رفتاری را به خاطر حفظ حریم ها رعایت می کنید اما قرار نیست بعد از ازدواج همه گذشته تان را کنار بگذارید و به فرد دیگری تبدیل شوید.
نباید
کلیشه ای رفتار کنید
قصه جنگ عروس و مادرشوهر، یک قصه قدیمی است که مردم بسیاری از کشورها با آن درگیر هستند. اما نه قدمت و نه گستردگی این ماجرا، نباید باعث پیش داوری شما در مورد مادر همسرتان شود. در برخورد با این زن تازه زندگی تان کلیشه ای رفتار نکنید و هنگام قضاوت در مورد رفتارهایش، لقب«مادرشوهر» را مدام در ذهن تان مرور نکنید. وقت دلخوری به خود بگویید اگر رفتار او را یکی از نزدیکان خود شما انجام می داد، چه احساسی پیدا می کردید و چه واکنشی نشان می دادید.
باید
اجازه دهید مادری کند
مادرشوهرتان پیشنهاد خریدن سبزی های تان را می دهد یا اینکه دوست دارد گاهی برای تان غذا درست کند و بیاورد؟ اشکالی ندارد! هیچ کدام از این رفتارهای او به استقلال شما صدمه ای نمی زند. نگذارید مادر همسرتان زندگی شما را اداره کند و باری که وظیفه شماست را به دوش بکشد اما اجازه دهید گاهی برای تان مادری کند و شما هم وانمود کنید که به او محتاجید و بخش هایی از زندگی تان بدون حضورش لنگ می ماند.
نباید
با هم رقابت کنید
اگر می خواهید در مورد مالکیت همسرتان با این زن رقابت کنید، باید بگوییم آینده زندگی مشترک تان را به خطری جدی می اندازید. یادتان نرود شما و مادرشوهرتان هر دو، زن های مهم زندگی همسرتان هستید و اگر قرار باشد با رقابت و جنگ های آزاردهنده به دنبال دزدیدن او باشید، به طور کامل از دستش می دهید. حتی اگر میانه خوبی با مادرشوهرتان ندارید، برای تخریب چهره او در نظر همسرتان تلاش نکنید. وارد کردن دعواهای عروس و مادرشوهری تنها انرژی زندگی تان را پایین می آورد و از شما در نگاه همسرتان زنی غرغرو می سازد که جز رقابت های بی ثمر زنانه به چیزی فکر نمی کند.
باید
آدابدان باشید
به نام صمیمیت و بی حواسی، مادرشوهرتان را در مناسبت های مهم نادیده نگیرید. روز مادر، روز تولد یا مناسبت های دیگری که برایش مهم است را با یک کادوی کوچک و چند شاخه گل جشن بگیرید. در مناسبت های مهمی مثل شب یلدا یا لحظه سال تحویل اجازه ندهید تنها بماند و اگر قصد دارید مهمانی خانوادگی ترتیب دهید، او را هم به جمع تان دعوت کنید. قبلا هم گفتیم آنقدر با مادرشوهرتان رفت و آمد نکنید و در خانه اش ماندگار نشوید که مرزهای میان تان از بین برود اما در چنین روزها و لحظه های مهمی، هرگز نگذارید احساس کند فراموش شده است.
نباید
دنبال سوژه بگردید
با ذره بین به جان همه حرف ها و رفتارهای مادرشوهرتان نیفتید. اگر شما بخواهید ایرادی در رفتارهایش پیدا کنید یا اینکه از میان حرف هایش عبارتی آزاردهنده را کشف کنید، حتما موفق می شوید؛ نه به دلیل اینکه او مادرشوهرتان است و قصد جنگیدن با شما را دارد بلکه به این دلیل که آدم ها آنقدر متفاوت هستند که از جمله های مشابه، معنای متفاوتی را استنباط کنند. اگر شما تا این اندازه ریزبین و حساس باشید، بدون شک از میان حرف های مادر خودتان و حتی همسرتان هم به اندازه کافی موضوع ناراحت کننده پیدا خواهید کرد.

آسا ابراهیمی