همین تصمیم باعث شده کارای خیلی از اطرافیانمو بهتر هضم کنم اما خودشونو از زندگیمون خط بزنم واقعن یه عده برام تموم شدن ، هم اونایی که از زندگی عقبمون میندازن اما نمی دونن یه خدایی اون بالا هست که شش دانگ حواسش به منو توء هم اونایی که تلاش می کنن بدترین ضربه هارو از روی حسادتشون بهمون بزنن ، تنها کاری که در قبالشون از دستم برمیاد اینه که دعا کنم به خودشون بیان چون منم اگر از کارا و حرفاشون گذشت کنم خدا هرگز نمی گذره و توی زندگیشون خیر نمی بینن
خدارو صدهزار بار شکر که دختری نیستم دنبال حاشیه و حرف باشم سرم به کار خودمه و دنبال هدف خودمم توی زندگی وگرنه که باید یه چوب برمیداشتم هرروز میزدم تو سر کسایی که باهام بد می کنن
گرچه از آغاز پاییز یک ماه و نیم میگذرد؛ اما پاییز منافقین به نظر دیر زمانی است که شروع شده است. چندی است در رسانههای این گروهک و برخی رسانههای مرتبط با آن هر از چندگاهی خبر مرگ یکی از اعضای منافقین به چشم میخورد. گرچه مرگ کسانی که هزاران نفر از هموطنان خود را کشتهاند و امروز مردهاند تأسفآور نباشد؛ اما نگاه کلی به داستان و ماجرای این افراد قطعاً دردآور و اسفناک است و چهبسا که عبرتی باشد برای آنانکه زمانشان به سر نیامده است.
آری! گروهک فریبکار و آدمکش منافقین و سرکردههای آن چنان سرنوشتی را برای جوانان روزگار خود رقم زدند که حقیقتاً حتی تخیل این شرایط قلب انسان را به درد میآورد. گرچه در قاموس این گروه انبوهی از شعارهای مردمفریب و پرطمطراق و آرمانهای به ظاهر انسانی و اتوپیایی به چشم میخورد اما پس از چند دهه از فعالیت این گروهک چیزی جز خیانت و جنایت نه تنها نسبت به مردم کوچه و بازار ایران که حتی در حق هم قطاران خود برجای نگذاشتند. در این سالها گرچه طبق آمارها ۱۲۰۰۰ هموطن و البته ۲۵۰۰۰ نفر از مردم عراق از دم تیغ منافقین گذشتهاند؛ اما اگر دقیق به اوضاع و احوال این گروهک بنگریم یقیناً کسانی را بازنده می یابیم که در دام منافقین زندگی خود را تباه کردند.منافقین بیش از سه دهه از ابتدای انقلاب است که به هزار وعده تعدادی را دور خود جمع ساختند؛ ولی بعد از این مدت طولانی هیچ کدام از آن آرزوها را محقق نساخته و عمر و سرمایه وجودی یاران خود را به هدر دادند. حال آن که در همین مدت مسعود و مریم رجوی سرکردههای این گروهک چنان در ناز و تنعم به سر بردهاند که تمام شعارهای مجاهد بودن و وقف مبارزه شدن زندگی مجاهد، مشخصاً بی منطق به نظر می رسد.همیشه این افراد فریبخورده در گروهک منافقین بودند که چوب خودبزرگبینیها و جاهطلبیهای رجویها را خوردهاند در صورتی که آن دو نفر از تبعات فرامین خود برحذر بودهاند. در حالی که اعضای این گروه از داشتن زن و فرزند محروم بودهاند مسعود سه بار ازدواج میکند و گذشته از آن به دیگر زنان بینوای این گروهک هم رحم نمیکند.همیشه این اعضای گروهک منافقین بودهاند که باید لباس رزم به تن داشته باشند و یا از پوشیدن لباسهای شاد و متنوع بپرهیزند و این قاعده در مورد سرکردگانشان مستثنی است. آن دو تن می توانند در انواع و اقسام برنامه های مفرح و شاد شرکت کرده و در آسودگی زندگی کنند.همیشه اعضای این گروهک باید در سختترین شرایط در اشرف و لیبرتی به سر میبردند؛ ولی سرکردگانشان در اوج رفاه در فرانسه مشغول فرمانفرمایی بودند.این جوانان ناآگاه و سادهدل ایرانی خارج از ایران بودند که به صد امید واهی و بدون آمادگی نظامی در عملیات مرصاد کشته شدند و خود را فدای مطامع رجوی کردند در حالی که او پا را از عراق بیرون نگذاشته بود. تا کنون اعضای این گروهک از هرگونه ارتباط با دنیای خارج محروم بودهاند در حالی که مریم رجوی هر روز به بهانه مجاهدت در حال جهانگردی و خودنمایی است.و امروز این سربازان رجوی هستند که پس از آن همه سال نه روی بازگشت به وطن را دارند و نه کسی در داخل و خارج از ایران پذیرای آنان است و بین خوف و رجا به سر میبرند حال آنکه رجویها در کمال آسودگی در اورسوراواز از شعارهای پوسیده و رنگباخته خود دست نمیکشند.حقیقتاً این پاییز تلخی است برای انسانی که تمام عمرش را در جاده گمراهی به سر برده و استعدادهای درونیاش را به پای مطامع و هوا و هوس یک جنایتکار سوزانده و خود را داوطلبانه از زندگی شیرین محروم ساخته است.
زندگی یک کلاس و دوره فراگیری مسایل ریاضی است
زندگی یک کلاس و دوره فراگیری مسایل ریاضی است. آنها که فکر می کنند خوشبختی یعنی زندگی بدون مشکل و پیچیدگی، هنوز حقیقت زندگی را به درستی درک نکرده اند. اگر مساله ای نباشد، بحران و دردسری نباشد، انسان هیچ چیز یاد نمی گیرد و هیچ فرصتی برای رشد و تعالی نخواهد داشت.
هدف زندگی رشد و تعالی است. هدفی که بدون وجود مشکلات راهی برای دست یافتن به آن نخواهید یافت. مشکلات به شما انگیزه پیشرفت و رشد می دهند در واقع باید کلمه «مشکل» در ذهن شما به تداعی «پیشرفت» باشد به طوری که هر زمان به مشکلی برمی خورید بلافاصله به جای احساس نا امیدی و ترس از اینکه می توانید ظرفیت وجودی خود را گسترش دهید شاد شوید.
کشوری که همه ی اخبار و رسانه هاش تو این خلاصه میشه : اینجا همه خوبن روشنفکرن دیندارن دانشمندن ولی بقیه دنیا همه بدن متعصبن بی دینن نفهمن
کشوری که زندگی کردن یعنی ساکت شدن یعنی هر چی مسئولین میگن همون درسته ما نفهمیم
کشوری که انقدر مظلومه که با همه ی دنیا مشکل داره
کشوری عادی بودن یعنی متعصب بودن
کشوری که تو کشیدن تصویر بدبختی داوینچیه و تو نواختن ساز غم بتهوون