وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

من اومدم! :)))

سلام دوستان ..امیدوارم حال تک تکتون خوب باشه،حال منم که حسابی روبه راهه ..خیلی دوس داشتم میتونستم بعد ازیه مدت که نبودم چند تا پست توپ میذاشتم ولی نمیشه چون با گوشی اومدم..اول ازهمه آلبوم پاییزتنهایی منو خیلی خوشحال کرد،منظورم انتشارشه!! بعد ازاون هم که اسباب کشی و نقل مکان به منزل جدیدمون که کارای کوچولوی ساخت و سازش تموم شدن.. الآنم که نمرات عالیم توی درسای دانشگام..بعدشم که کنکور94 و...! انگار اواخر سال 93 و سال 94 قراره خیلی بهم خوش بگذره،کلا همه چی روبراهه..اما آلبوم پاییزتنهایی؛ تاریخ 29 دی 93 منتشرشد و درکل آلبوم خوبیه ولی کلا غمگینه که البته اونم خوبه ها،ولی من زیاد کارغمگین دوس ندارم،ولی اگه غمگین و ملایم و بامفهوم باشه و ملودی و صدای خوانندش دلنشین باشه میپسندم!!،درست مثل این آلبوم...اما ازکارای غمگینش،من این قطعه هارو دوس داشتم؛ تنهایی/پاییز/عشق2/حس/دیوونگی/چشمامو میبندم/....ازکارای نسبتا شاد وشاد هم هراس/ساده/درد/عاشق/عالی بودن....همه رو گفتم که!!! گذشته ها و تاوان هم که عالین و قبلا گوش دادیم..پیشنهاد میکنم حتما اورجینالش رو تهیه کنید و گوش بدین و لذت ببرید....آهنگ <نه> محسن یگانه هم تو راهه!! و هنوز این قطعه منتشرنشده ولی منتشرمیشه،اونم باید خوب باشه..اما یه مطلب خارج ازگود و درواقع پارازیت؛ 2روزه که 2بسته لواشک لقمه ای رو تموم کردم!!! خلاصه باباییم رم لواشکی(لواشک خور!!) کردم که اصلا قبلا لب هم به لواشک نمیزد !! خیلی واسم جالب انگیز بود و کلی خندیدیم!! حالا 2 نمره دیگه مونده که سایت دانشگاهمون ثبت نکرده..مدنی1 و حقوق بیمه..!! اگه 20 بگیرم معدلم 18 میشه،درغیراین صورت 17 و 83 میشم!! داداشم با یه برنامه واسم حساب کرد،کمترین نمرم هم 16.5 و بالاترینشم که20 هست..حقوق رشته ی خیلی سختیه ها،فکرنمیکردم انقد سخت باشه،باید درطول ترم پیش خونی کنی یا درس هرروزو همون روزبخونی و همیشه سرکلاس آماده باشی برای پرسش...چون حجم مطالب بالاست و باید عین عبارات،ماده ها و اصطلاحات حقوقی رو بکار ببری،و منبع امتحان کتاب درسیه نه جزوه (فقط حدود 2 درس از روی جزوه اووردن) پس باید توپ بخونی وگرنه ......!!مثلا من واسه 2-3 امتحان،2پاسخبرگ پرکردم!!! که سرجمع 8-9 صفحه پشت و رو شد!!!! اونم واسه 6-7سوال تشریحی...بعضیام که فقط 3 سوال میووردن اونم تشریحی ...2درسم هم تستی اووردن هم تشریحی..استادامونم خیلی خیلی سخت گیرن دریغ از25/. کمک!!!!!! دانشگاه آزاد خیلی سخته ها...ساعتای کلاسامونم معمولا ازصبحه تا شب یا ظهرتاشب خیلی ازبچه ها یا بهتره بگم اکثرشون حتی قبول نشدن یا نمرات ناپلئونی(خیلی بد،نمره ی قبولی)گرفتن......البته منم واسه امتحاناتم خوندم با وجود همزمان شدن اسباب کشیمون تو امتحانات،راضیم.. و میتونم 24 واحد بگیرم کاش زود معدلا+2نمره رو بزنن.. بعد ازآهنگ هراس،اینبارکد آهنگ<ساده>رو گذاشتم،آهنگ شادیه،امیدوارم لذت ببرین.. راستی کیا موافقن اسممو عوض کنم؟؟!!..دخی خاص.. خوبه یا ..ماهی پری.. یا همون/محیا/؟؟!! یه چیز دیگه رم باید بگم؛ بابت سرنزدن به وبلاگهاتون خیلی عذرمیخوام،همونطور که گفتم با گوشی اومدم چون بدلیل نقل مکان هنوز اشتراک جدیدم فعال نشده و پورتهای مشترکین جدید نیومدن!! چقد من حرف زدم!! فکم درد گرفت!!!! :) مراقب خودتون باشین..حق نگهدارتون...با با ی ../.

حریم

امشب با یکی از بچه های پانسیون صحبت می کردم.بین صحبتام به یه چیز جالب در مورد خودم رسیدم...

من حریم(تریتوری) بزرگی دارم... نمی تونم زیاد به دیگران نزدیک بشم البته بیشتر از لحاظ جسمی ولی روحی هم کمی هست...نمی تونم تحمل کنم یکی زیاد بهم بچسبه راستش حتی وقتی موهای سرم میریزه دور صورتم عصبی میشم!حتی بابامو زیاد بغل نمی گیرم و نمی بوسم! وقتایی هم که این اتفاق بیفته خیلی معذبم!تعداد آدمایی که بدون ناراحت شدن می تونم لمسشون کنم تازه اونم تو زمان مشخص و محدود، خیلی کمه! یه سری از گزینه های شغلی و تحصیلی رو از همون اول بچگی واسه همین رد کرده بودم!

برای تربیت وانیا هم یکی از اولین هدف هام مستقل بار آوردن و وابسته نشدنش به خودم و دیگران بود. از همون بچگی از اونایی که یه سره به مامانشون می چسبن بدم میومد.فکر می کردم اگه بچه من اینطوری بشه نمی تونم تحملش کنم!قدر یه لحظه به نظرم رسید این مریضی یه علتش هم میتونه همین باشه که این همه نزدیک شدن با یه نفر حتی بچم برام سخته.شاید این دردا بهونه است برای اینکه کمتر بغلش بگیرم یا خودمو این جوری گول بزنم که این کمتر بغل گرفتن وانیا به خاطر درده! شاید...این هم یه ایده است واسه خودش! شاید هم یه بهونه واسه دور شدن از مجید چون به هر حال اون هم به من نزدیک بوده!

قبلا با مجید مشکلی نداشتم یا حداقل میزان اذیت شدنم از تماس باهاش خیلی کم بود.اما الان حتی تصور اینکه دستشو بگیرم باعث استرس و تهوعم میشه.

فک کنم اکثر آدما به این شدت نباشن.کسی یه همچین حسایی داره؟

دارم آماده میشم تا باز تورو ببینم
بازم مثه قدیما کنار تو بشینم
دارم میام عزیزم این عشق ادامه داره
چشمات به حدی خوبه وابستگی میاره

از تو جدا نمیشم هستی که زندگیمی
دیگه چجور بگم بهت عشق همیشگیمی
از تو جدا نمیشم از زندگیت نمیرم
من خیلی بی قرارم باز با تو عکس بگیرم
باز با تو عکس بگیرم

یه عکس دوتایی چه خوبه اینجایی
چه حس آرومی دوست دارم
یه عکس دوتایی می میره تنهایی
چقد تو خانومی دوست دارم


دیوونه بازی میکنیم خاطره سازی میکنیم
از دست هم خسته میشیم باز همو راضی میکنیم
اینهمه عکس اینهمه شعر جاریه تو زندگیممون
ببین چقد جدی شده رابطه ی معمولیمون

یه عکس دوتایی چه خوبه اینجایی
چه حس آرومی دوست دارم
یه عکس دوتایی می میره تنهایی
چقد تو خانومی دوست دارم

عاشقم ،
اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا ؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی …
منِ دلداده به آهی
بنشستیم ،
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم...

رحمان نصر اصفهانی