دخترم با مدادهای رنگی اش نزدم آمد
و گفت : پدر جان کمکم می کنی، عشق را بکشم
دخترم با مدادهای رنگی اش نزدم آمد
و گفت : پدر جان کمکم می کنی، عشق را بکشم
گفتم باور کن دخترم چهره ی زیبایش را به یاد ندارم
ولی تنها ویژگی اش که در خاطرم مانده است
می دانم که گیسوان بلندی داشت
به بلندای سال
به طولانی قرن
دخترم اگر خواستی ان را بکشی
حواست باشه ، گیسوان بلندش را کوتاه نکشید ....!
عابدین پاپی