وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

استاااااااااااااااااااااااااااد

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود . موضوع کلاس : خدا استاد پرسید آیا در این کلاس کسی هست که خدارا دیده باشد ؟ کسی پاسخ نداد دوباره پرسید آیا کسی هست که خدا را لمس کرده باشد ؟ باز هم کسی پاسخی نداد برای بار سوم استاد پرسید آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ باز هم کسی پاسخی نداد . استاد با قاطعیت گفت با این وصف خدایی وجود ندارد ! دانشجو اصلا با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند استاد اجازه داد . دانشجو از سرجایش برخاست و به همکلاسی هایش گفت : ایا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟ همه سکوت کردند. پرسید آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ هیچکس جواب نداد. برای بار سوم پرسید کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ باز هم کسی جواب نداد دانشجو نتیجه گرفت که استاد مغز ندارد وهنوز اطلاعاتی از سلامتی اون دانشجو در دسترس نیست......خخخخخخخ

دروج

 

...پاسخی آورد

با دهان خود حبابی بردمید

 اورنگ  رنگ

 

پاسخی دیگر

حبابی رّست

 از حباب اولینش...

(نقش نقش)

 

باز در یک پاسخ دیگر

 حباب  دیگری

 رنگ سراب آرزو...

 

ناگهان

 در پاسخ فرجام

هر حباب ازهم گسست و نیست شد

 

او

 دهانش

 باز ماند...

 

مهدی فر زه