وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

تازگی را بجوی

 
شاید برای خیلی از ما کتابداران عادت شده باشد و یا ناخودآگاه این کار را انجام دهیم...
این که کتابی را که مراجعه کننده به کتابخانه باز می گرداند ورق می زنیم، چند صفحه ای از آن را می خوانیم و چه بسا گاهی اوقات مجذوب کتاب می شویم و ساعتها از وقتمان به مطالعه آن کتاب سپری می شود.
 
این اتفاق برای من هم بارها افتاده است...
امروز یکی از دختران دبیرستانی به کتابخانه آمد. او دیگر جزء اعضای ثابت کتابخانه است و احساس می کنم از آن دسته  اعضایی باشد که هنگام رفتن من از این کتابخانه (خدای نکرده!) حتما دلم برایش تنگ خواهد شد
اسمش فاطمه است... زیاد به کتابخانه می آید... محجوب است و آرام . و من چقدر از این سکوت و آرامشش لذت می برم
همیشه آرام وارد می شود، سلام می کند و به مخزن کتابخانه پناه می برد... آرام آرام قدم می زند و هر از گاهی کتابی از قفسه بیرون می کشد، کتابها را ورق می زند و چندتایی از آن ها را انتخاب می کند... اغلب کتابهای دفاع مقدس می خواند اما این روزها که ایام امتحانات است بیشتر کتاب کمک درسی امانت می گیرد. امروز نیز پس از اینکه کمی در مخزن قدم زد به سراغ قفسه کتابهای کمک درسی رفت و کتابهای گاج و گلواژه و تخته سیاه برداشت.
یکی از کتابهایی که به کتابخانه تحویل داد کتاب شیمی گلواژه بود، کتاب را از فایلش خارج کردم و دو کتاب دیگر برایش ثبت کردم...
وقتی رفت، آرام کتاب شیمی را ورق زدم ... هالوژن، ایزوتوپ، کلر و جدول مندلیف... همه اینها مرا با خود به روزگار پرشروشور نوجوانی برد... روزهای به یادماندنی دبیرستان... قهر و آشتی های دوران نوجوانی... بازی والیبال در حیاط مدرسه و جیغ زدن های الکی و خندیدن به هر بهانه ای... مسابقه سرود و نمایش و صف صبحگاه و لذت پچ پچ کردن سر صف هنگام سخنرانی ها و نصیحت های ناظم مدرسه...
دبیرستان زینبیه و خانم قوامی، پیش دانشگاهی باقرالعلوم و خانم احمدزاده... یادش بخیر! چه روزهای شاد و بی دغدغه ای داشتیم... برای خندیدن بهانه ای لازم نبود، غمگین می شدیم اما کوتاه... همه رقابتمان بر سر نمره فیزیک بود و رتبه آزمون سنجش... دنیای کوچکی داشتیم اما شاد بودیم و ساده و بی غل و غش...
 
لحظه ای با خود احساس کردم که دیگر از آن شر و شور و های و هوی و داد و فریادهای روزگار نوجوانی خبری نیست... با خود اندیشیدم نکند دچار رخوت و رکود و رزمرگی شده باشم؟ مبادا هر چه می گذرد زیبایی های زندگی کم و کمتر شود؟ شاید این قانون طبیعت باشد و من بایددر مقابل آن تسلیم شوم؟ برایم پذیرفتنش سخت که نه، وحشتناک بود
همچنان که کتاب را ورق می زدم به صفحه اول کتاب رسیدم... متن زیبایی که در تمام کتابهای کمک درسی گلواژه چاپ شده است مرا مجذوب خود کرد.... متن زیبایی که به من فهماند زندگی هر لحظه اش زیباست:
 
زندگی حرکت است و صعود.

زندگی تسلیم است و ایثار.

 کارهایی درست و در زمانی مناسب،

شهامت آغاز، آگاهی و ایمان به قداست ثانیه ها، تنها چیزی است که به آن نیازمندی.

آن گاه نو خواهی شد،

که کهنه را سراسر رها کنی ،

نباید در همانی که بوده ای، بمانی،

همیشه راه دیگری به سوی آگاهی پیش روی توست .

بروی، ببال و دگرگون شو.

نیرویی که بدان نیازمندی از ژرفا به سطح می جوشد،

به خودآگاهی می پیوندد و دیگر گونه ات می کند،

تازگی را بجوی .

به توانایی هایت تکیه کن.

بی پروایی خود را نشان بده.

دگر سانی را بپذیر.

حق خود را باور بدار،

تا از آن تو گردد.

داروی رفع نگرانی ها

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی بچه‌ی ما به سنین نوجوانی که می رسه نگرانی های ما هم بیشتر میشه ؛نگران این هستیم که دوست ناباب پیدا نکنه، نگران این هستیم که دچار انحرافات جنسی و عاطفی نشه، نگران این هستیم که مبادا سمت اعتیاد بره،  نگرانی نسبت به آینده ،تحصیلات ،ازدواج، اقتصاد و ... هم وجود داره

بعلاوه که این سنین نوجوانی برای خود نوجوان هم یه سری نگرانی ها، ترس ها،اضطراب ها،استرس ها رو به ارمغان آورده 

خود به خود نگرانی ها آرامش و امنیت رو از ما سلب می کنه و غالب خانواده ها دنبال راه چاره ای برای نگرانی های خود هستند و می خواهند فرزندشان از آسیبهای اجتماعی،انحرافات جنسی،روابط حرام و ... در امان باشد و مدام از خود می پرسند راه چاره چیست؟

بنده می خواهم راهکاری را امنیت روحی و روانی شما از زبان امام رضا علیه السلام بیان کنم.

امام رضا علیه السلام در جمع مردم نیشابور فرمودند:

« کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»
کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است.
سپس حضرت رضا علیه السلام فرمود:« آری، خداوند راست فرمود و جبرئیل و رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام همه راست گفته اند.»
در این هنگام کجاوه امام به راه افتاد.(چه بسا مامورین مأمون، کجاوه را حرکت دادند.)
ولی امام اشاره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد:« بشرطها و انا من شروطها »
اما در صورتی که به شرط‌های آن عمل شود، و من یکی از آن شرط‌ها هستم. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135. 

کسی که خودش و خانواده اش رو با محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام وارد دژ محکم لا اله االا لله کنه از همه نگرانی ها در امان خواهد بود و از نگرانی های مداوم دنیایی عذاب نخواهد کشید و خودش رو از عذاب آخرتی نجات داده است.

شهادت امام رضا علیه السلام تسلیت باد