همونطور که همتون میدونید من رشته ی ریاضی ام ولی انـــــــــــــــــــــقدر به زیست علاقه دارم که باورتون نمیشه...
شاید بپرسید چرا نرفتم تجربی؟
برای اینکه میخوام دانشگاه خوب قبول بشم که با توجه به تعداد زیاد تجربی ها نمیشه...
حالا نمیدونید دیروز چیشد...
زنگ آخر معلم نداشتیم و یکی از کلاسای تجربی زیست داشتن...
من از خانم بیان (که در ادامه حسابی در موردشون توضیح میدم) خواستم که برم سر کلاسشون بشینم و لطف کردن و قبول کردن...
یعنی از ته قلبم میگم که بهترین کلاسی بود که تا حالا از اول امسال داشتم...
در ادامه حرفام رو با دو تا مخاطب میزنم:
1-خانم بیان جونم
2-کسایی که خانم بیان رو ندیدن(بدبخت های بیچاره)
خب...
خانم بیان میخواستم بگم که من بیشتر از اینکه زیست رو دوست داشته باشم عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاشق شمام...
اصلا فک کنم دلیل اینکه زیست رو دوست دارم همین باشه...
واینکه ممنون که منو تو کلاستون راه دادین آرزو میکنم سر زنگای شما هیچوقت معلممون نیان
و اینکه خیلی خیلی دوستتون دارم(با توجه به اینکه سر کلاس گفتید احساساتمون رو بگیم منم دوست داشتم اینو بهتون بگم)
و ای کسایی که خانم بیان رو ندیدین...
خیلی بدبختید...فقط همینو میتونم بگم...
دلم براتون میسوزه...