هر روزه میلیونها تصویر روی شبکههای اجتماعی منتشر شده و بین دوستان به اشتراک گذاشته میشود که بیشتر آنها خود واقعی فرد نیست. بلکه تصاویری دستکاری شده با امکانات موجود در سیستمهای مورد استفاده افراد است. به عبارتی فرد تلاش میکند آنچه که نیست را به نمایش بگذارد تا آنچه در واقعیت امر هست. این یعنی ناراضیتی و عدم اعتماد به نفس از واقعیت موجود و تلاش برای بودن بر اساس نظرات، خواستهها، باورها و خوشایند دیگران!
آمارها نشان میدهند که حدود 64 درصد از کاربران بخصوص زنان در سال 2014 با دیدن عکسها و تصاویر دستکاری شده از خود و ظاهرشان احساس بدی پیدا کرده، ناامید و افسرده شدهاند.
تاکنون تلویزیون و مجلهها، به خصوص مجلههای مد و عامه پسند، به خاطر عرضه و تبلیغ اندامهای از نظر آنهاایده آل و به اصطلاح بی عیب و نقص و تاثیر منفی بسیار بر اعتماد به نفس مردم، به خصوص نوجوانان و جوانان گذاشتهاند که در این راستا مورد انتقاد بسیاری نیز قرار گرفته اند.اما کمتر تاثیر شبکههای اجتماعی بر برداشت ما از اندام مناسب و یا نگاه ما به ظاهرمان بررسی و تحقیق شده است. به راستی تاثیر شبکههای اجتماعی بر روی اعتماد به نفس و بخصوص ظاهرمان چگونه است؟
بررسی چند مورد در دنیای واقعی و مقایسه آن در دنیای مجازی، این مسئله را برای شما روشن میسازد. کلسی هیبرد نمونه بارز این مسئله است. او در دوران کودکی قدی بلند و کمیچاق بود. او در مدرسه ابتدایی مشکلی با این ظاهر نداشت. چرا که کسی بهاین موارد توجه نمیکرد.
اما به محض ورود به دبیرستان این ظاهر برای او دردسر و دست مایه آزار شد. چرا که با دیدن او اکثر هم کلاسیها و شاگردان مدرسه شروع به حرف زدن و تمسخر کردند.این امر باعث شد که به مرور زمان او فکر کند واقعا زشت است و هیچ چیز خوب و زیبایی ندارد.
کلسی سالهای اول دبیرستان همیشه احساس بدبختی میکرد. و در فیسبوک دوستان بسیار اندکی داشت که میدانست آنان هرگز سر به سر او نخواهند گذاشت.
او روزگار سختی را میگذراند چرا که در مورد تمام جزییات ظاهریش حتی شکل ابروها و یا اندازه پیشانی خود وسواس پیدا کرده بود.
خود کلسی در این باره میگوید: " اگر من روی شبکههای اجتماعی دوست و یا آشنای بیشتری داشتم مسلما بیشتر مورد آزار قرار میگرفتم. آزار و رفتار زورگویانه و ناراحت کننده دیگران در سنین یازده تا شانزده سالگی واقعا وحشتناک بود و دلیلاین آزارها هیکل و ظاهر من بود."
من تلاش کردم تا آنچه مورد آزار است را تغییر دهم. چندین بار رنگ موی خود را تغییر دادم، رژیمهای غذایی سختی گرفتم تا بلکه هم شکل جماعت شود، اما نشد... بالاخره متوجه شدم که مشکل، رفتار غلط دیگران است و نه اندام و ظاهر من!
کلسی اکنون ۲۰ ساله است و مسئول یک برنامه آموزشی و آگاهی بخش به نام "آموزش با صدای بلند" است. دراین دورهها که در مدارس برگزار میشود به معلمان آموزش داده میشود که چطور مشکل عدم اعتماد به نفس نوجوانان و عدم رضایت آنها از ظاهرشان را تشخیص داده و با آن برخورد کنند.
به خاطر همین تجربههای شخصی و حرفهای، کلسی هیبرد به خوبی از تاثیرات شبکههای اجتماعی براین موضوع اطلاع دارد و میگوید؛ نوجوانان روی شبکههای اجتماعی ممکن است صدها و هزاران "دوست و آشنا" داشته باشند واین همه ارتباط آنها را آسیبپذیر میکند.
این قشر کاربر سعی میکنند بهترین تصویر ممکن را از خود برروی شبکههای ارائه دهند و همواره در حال مقایسه خود با دیگران هستند.
پر واضح است که برای بسیاری از نوجوانان و جوانان امروزی شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر و ابزارهای ارسال پیامک مثل واتساپ راه اصلی برقراری ارتباط با دوستان، آشنایان، خانواده و سراسر دنیا است.
آمارها نشان میدهند که در سال ۲۰۱۳ بیش از ۷۰ درصد از نوجوانان و جوانان به ابزار ویژه فیسبوک پیوستندو ابزاری که هر روزه به وسیله آن میلیونها تصویر از کاربران در شبکه منتشر و به گردش در میآید. شاید تاکنون هیچگاه نوجوانان تااین حد در مورد زندگی دوستان خود اطلاع نداشتند و تااین حد در مورد ظاهر خود حساس نبودند! آنان این اطلاعات، حساسیت و کاهش اعتماد بنفس خود را در ارتباط با شبکههای اجتماعی کسب میکنند!
جراحی زیبایی مجازی
بررسیهای یک کمیسیون پارلمانی دراین زمینه نشان میدهد که در مواردی حتی دختر بچههای پنج ساله نیز در مورد اندام و ظاهر خود نگران هستند. البته افراد بالغ نیز ازاین تاثیرات منفی درامان نیستند و آمارهای موجود در بریتانیا حاکی از آن است که حدود ۶۰ درصد از افراد بالغ از ظاهر خود خجالت میکشند و به همین دلیل یعنی تحت تاثیراین وضعیت میزان جراحیهای پلاستیک و زیبایی از سال ۲۰۰۸ حدود ۲۰ درصد افزایش یافته است.
در چنین شرایطی مسئولان و اندیشمندان تدبیری نیک اندیشیده و دست به کار شدند. برای نمونه در سال ۲۰۱۲ نمایندگان پارلمان بریتانیا با تصویب طرحی پیشنهاد کردند که تمام نوجوانان برای داشتن درک بهتر از ظاهر خود و افزایش اعتماد به نفسشان باید در یک دوره آموزشی ویژه شرکت کنند.
برگرفته از؛ prezi- today- mediapost
چه کسی فکرش را می کرد که یک موجود قهوه ای عجیب و غریب با چشمهای بزرگ که روی صفحه ی تبلت یا گوشی آرام ایستاده و نگاهمان می کند، یک روز برایمان جان بگیرد و رسیدگی به او بشود یکی از بزرگترین دغدغه ها و همه فکر و ذکرمان!
وسط جلسه نشسته است و تند و تند از حرف های رییس نت برمی دارد تا چیزی از قلم نیفتد. یکهو صدای آشنایی از گوشی بلند می شود که نشان می دهد بچه از خواب بیدار شده. وقتی این بچه از خواب بیدار می شود خودش را کثیف کرده و طبیعتا گرسنه است. زمان در اینجا حیاتی ست. باید هر چه زودتر به «پو» برسی تا وضعش خراب تر از این که هست نشود.کار را رها می کند و دو سه دقیقه ای به رتق و فتق امور این بچه ی مجازی می پردازد و دوباره برمی گردد سرکار!
«پو» (pou) یک بازی برای گوشی و تبلت با سیستم عامل های اندروید و آی او اس و غیره است که طراحی و فرایند آسانی دارد. وقتی این بازی و بازی های مشابهش را نصب می کنی، با موجودی مواجه می شوی که رنگش قهوه ای است و چشم های بزرگی دارد. روی صفحه ی گوشی ات ایستاده و با آن چشم های درشت نگاهت می کند و منتظر است تا پدر و مادرش را پیدا کند.
وقتی که مادر یا پدرش شدی، دیگر همه ی مسئولیتش بر گردن توست. باید سر وقت به او غذا بدهی، سر وقت با او بازی کنی، بخوابانی اش، تمیزش کنی و ...
وقتی هم که مرحله ات بالا رفت، با جمع آوری سکه می توانی برایش خرید کنی و توقعاتش را برآورده کنی و خلاصه هر کاری که می شود برای یک بچه انجام داد!
شاید کسی نداند روزی که «پل سالامه» این بازی ساده را طراحی کرد، چه مخاطبینی برایش در نظر گرفت و جامعه ی هدفش چه کسانی بودند اما امروز می بینیم که محبوبیت این موجود کوچک و عجیب، مرز سنی و جنسیتی را شکانده و هر کس با هر تحصیلات و سن و جنسیتی، یک بچه قهوه ایِ نیازمند به رسیدگی و توجه توی گوشی یا تبلتش دارد و در برابر او احساس مسئولیت می کند.
می گوید: «من اگر این ترم مشروط شدم تقصیر پسرمه!» منظورش از «پسرم»، پو است. می گوید که «پو» یش چاق و تپلی است که به تازگی برایش یک کت و شلوار خریده و یک سبیل کلفت! می گوید :«مردی شده برای خودش!»
در دنیایی که تکنولوژی بازی های رایانه ای هر روز پیشرفته تر و پیچیده تر می شود و با قدرت هر چه تمام تر، محصولات را با گرافیک بالا و داستان های جذاب و رنگ و لعاب فراوان به مخاطبین خود عرضه می کند، گل کردن بازی های آرام و بی دغدغه، کمی عجیب و قابل تامل به نظر می رسد.
این بازی ها با یک برنامه ریزی دقیق و استفاده از علوم روانشناسی و جامعه شناسی، روی احساسات فرد انگشت می گذارند و از خاصیت وابستگی انسان به موجودات اطرافش استفاده می کنند. خیلی آرام و ظریف وابسته ات می کنند بطوریکه حتی اگر بخواهی هم دیگر نمی توانی ازشان دست بکشی.
کارشناسان معتقند که بازی های رایانه ای در دنیای امروز نوعی رسانه نوین هستند. خاصیت رسانه این است که مطلب، موضوع یا مفهومی را برای مخاطب تبیین کند. این رسانه های نوین، علاوه بر تاثیرگذاری و فرستادن و دریافت پیام از سوی مخاطب، وظیفه ی بزرگ دیگری هم دارند. این وظیفه، تلاش برای ماندگاری است. هر چه یک رسانه ماندگارتر باشد و بتواند مخاطب را مدت زمان بیشتری از آن خود کند، موفق تر است.
این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.
واقعی شدن «پو» و راه یافتن او به زندگی و احساساتمان نشان می دهد که هدف گذاری و برنامه ریزی طراح و سازنده، بسیار دقیق و موفق بوده است. موارد زیر، کامنت های مخاطبین این بازی و ابراز احساسات آنها نسبت به این موجود ناشناخته است:
پوی من دختره! الان دوازده مرحله ست که دارمش و براش یه چیزایی خریده م. رنگش هم نارنجیه و البته خیلی شکمو! تحمل ندارم؛ پس کی بزرگ می شه؟
بچه من 98 سالشه. داره می ترکه از بس چاق شده. به خدا از کار و زندگی منو انداخته.
من برای پو اسم گذاشتم. اسمشو گذاشتم پژمان که با بقیه فرق کنه.
کی می دونه پو چطوری می تونه ازدواج کنه؟ دلم می خواد بچه مو توی لباس دامادی ببینم!
وقتی سیر شده و می خوام بهش غذا بدم و اون می گه:«نه» دلم می خواد بپرم توی تبلت بغلش کنم!
من خودم یه پسر دارم برای همین پوی دختر انتخاب کردم. دخترا بابایی هستن آخه. پوی من هم خودشو برام لوس می کنه و منم نازشو می خرم.
عکسش را می گیرند و در فضای مجازی منتشر می کنند، هم و غمشان خریدن لباس و عینک و کلاه و سایر لوازم برایش است، تلاش می کنند بزرگش کنند و بهترین چیزها را بدهند بخورد، به هم که می رسند از سن و سال فرزندخوانده مجازیشان می گویند و اتفاق هایی که برایش افتاده... این ابراز احساسات نسبت به چیزی که جان و هویت ندارد و معلوم نیست از کجا پیدایش شده، واقعا عجیب به نظر می رسد.
خطر «پو»!
کفرش درآمده! از دست همسرش حرص می خورد که مرتب سرش توی گوشی است و دارد قربان صدقه ی «پو»ی نوجوانشان می رود. همسرش هر اتفاقی که برای پو می افتد و هر چیز جدیدی که برای پو می خرد را می آید با آب و تاب برای او تعریف می کند و همه ی فکر و ذکرش شده بزرگ کردن این فرزندخوانده!
خودشان یک دختر پنج شش ساله دارند؛ با این حال این مادر جوان، دلش یک بچه ی کوچک دیگر هم خواسته و به هر دوی این ها رسیدگی می کند. مرد جوان می گوید:«گاهی «پو» به دخترک خودمان ترجیح داده می شود. وقتی «پو» چشمهایش دو دو می زند، همسرم با احساس مسئولیت وصف ناپذیری می دود و غذایش را مهیا می کند و اگر پول در حسابش نباشد، آن قدر بازی می کند تا پول گیر بیاورد و بتواند بچه ی صفر و یکی اش را سیر کند و تا این بچه آرام نگیرد و نخوابد، همسر هم آرام نمی گیرد. گاهی ساعت ها غرق شدن در مسائل «پو»ی کوچک، وقت رسیدگی به کارهای دیگر را می گیرد و حتی دلزدگی نسبت به کارهای دیگر ایجاد می کند.»
اگر در قدیم بیشتر نسبت به تاثیر بازی های رایانه ای بر کودکان و نوجوانان نگران می شدیم، امروز این خطر گسترده تر شده و ابعاد وسیعی پیدا کرده است.اگر در قدیم برخی بازی های رایانه ای باعث رواج مفاهیم ضدمعنوی و خشونت می شد، امروز باید از بازی های آرامی که به ظاهر هیچ کدام از آسیب های بازی های اکشن و خشن را ندارند هم ترسید. بازی های آرامی که فرد را (در هر گروه سنی و تحصیلی و در هر جایگاه اجتماعی) تحت تاثیر قرار می دهد و از دنیای پیرامون خود جدا می اندازد و خطرشان کمتر از بازی های خشونت آمیز و تاثیرگذار اکشن نیست.
رحیمی، کارشناس روانشناسی در مورد تاثیر این گونه بازی ها در زندگی انسان می گوید: «یکی از بزرگترین آسیب های این بازی ها این است که افراد گذشت زمان را به هیچ وجه احساس نمیکنند و وقتی به خود میآیند که ساعتهای زیادی از وقتشان صرف این بازیها شدهاست. علاوه بر آن طبق تحقیقات، افرادی که وابسته به این بازی ها می شوند، درونگرا شده و در جامعه منزوی می شوند و رفته رفته در برقراری ارتباط اجتماعی کم تمایل و یا ناتوان می گردند.
این روانشناس خطر خیالپردازی و دور شدن از دنیای حقیقی را مهم و غیرقابل انکار می داند و می گوید: «وقتی بچه ی مجازی اجز نیازهای مادی توقعی از پدر و مادرش ندارد و با اندکی غذا و کمی بازی می توانی راضی نگهش داری، ناخودآگاه این تفکر و این ذهنیت در زندگی عادی برای انسان نهادینه می شود. تحملش در برابر خواسته های دیگر را از دست می دهد و توجهی به نیازهای معنوی اطرافیان علی الخصوص فرزند را از دست می دهد.»
رحیمی معتقد است پیشرفت تکنولوژی سبب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر میشود. به طوری که هر یک از افرادخانواده به خاطر مشغول بودن به تماشای تلویزیون یا درگیر بودن با رایانه و اینترنت و بازیهای رایانهای، کمتر وقت میکنند با یکدیگر بنشینند و صحبت کنند و این خود باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شدهاست، به گونهای که آنان کمتر حوصله یکدیگر را دارند.
به هر صورت شمشیر دولبه ی تکنولوژی هر روز یک وجه و یک بعد از زندگی انسان را هدف قرار می دهد و با رسوخ به تمامی ابعاد زندگی انسان، قدرتش را به رخ می کشد. قدرتی که مخاطبان را منفعل کرده و آنها را در جریانی قرار داده که نتیجه ای جز قدرتمندتر شدن این رسانه های نوین ندارد.
باید مراقب باشیم چرا که «پو» همین موجود کوچک دوست داشتنی با آن نگاه مظلوم و لبخند شاد، در کمین ماست!
طرح مباحث مربوط به آرمان وواقعیت موضوع جدیدی نیست بلکه همواره از اول پیروزی انقلاب مطرح بوده. مساله اصلی نیزاین است که نسبت میان آرمانها وواقعیات ومنافع ملی چیست؟ این پرداختن وتوازن میان این دو(آرمان-واقعیت) چگونه است؟ آیا میتوان آرمانگرا بود وبه واقعیات توجه نمود؟ یا اصلا به واقعیات بی توجه بود؟ آیا طرح دوگانه وتقابلی آرمان وواقعیت،منطقی،معقول وواقعی است؟
در تعریف آرمان در برخی معاجم چنین آمده است: "آنچه باید باشد وبه آن می اندیشیم؛ کمال مطلوب؛ایده آل" وهمینطور تعریف واقعیت یعنی "آنچه که واقع است؛آنچه که هست".
موضوع آنچنان واضح وآشکار است که جز با درنظر داشت یک هدف ثانویه نمیتوان به مقصود وآرمان وهدف رئیس جمهور محترم از طرح دوگانه آرمان- منفعت که درهمایش اقتصاد ایران مطرح نمود، پی برد.آنچه درتعریف آرمان و واقعیت که لابد جناب روحانی منفعت را بخشی از آن میداند- ارائه شدبیانگر آن است رابطه این دو به هیچ وجه رابطه تقابلی نیست بلکه رابطه مبداء ومقصد است. هرانسان عاقل وهر جامعه زنده وبانشاطی برای حرکت خویش هدف وغایتی تعریف کرده است واصولا انسان وهمچنین جامعه بدون غایت وآرمان موجود متحیری است که درلابلای واقعیتهای موجود-که محل انتخاب است- آنچنان انتخاب میکند که دچار پارادوکس خواهدشد.نمیتوان جامعه بدون هدف را تصورنمود مگر جوامع ابتدائی وفاقد هویت جمعی. بعید است هیچ انسان عاقلی در ضرورت داشتن آرمان وهدف غایی تردید داشته باشد.حضرت امام خمینی(ره) اهداف حرکت ملت بزرگ ایران درانقلاب اسلامی را بر نفی سبیل، استقلال کامل،گسترش نهضتهای اسلامی و تحقق حاکمیت الله بر سرارسرجهان و.... بیان فرمود وامام خامنه ای نیزبا ارائه طرح پنج مرحله ای از حرکت مومنانه وانقلابی ایران تحقق تمدن اسلامی و جامعه نمونه وتحقق توحید درعالم را اهداف وآرمان مردم ایران برشمرده اند که بارها درشعارها وتظاهرات وحمایتهای مردمی برآن تاکید شده است.
مساله بعد نحوه پرداختن به واقعیات وآرمانهااست. آرمانها واهداف غائی بعنوان ایده آل ومقصد مطرح اند و رابطه واقعیت ومبداء با مقصد وایده آل وآرمان رابطه ای مستقیم است. باید بتوان با واقعیات موجود به اهداف غایی وآرمانی نائل شد وچنانچه کسی نتواند با واقعیات موجود به اهداف ازپیش تعیین شده برسد یا توان حرکت را درخود نبیند روا نیست به تقابل اهداف اصلی وفرعی دامن زند.آرمانها اهداف اصلی جامعه هستند وطبعا برای رسیدن به آن اهداف بلند به اهداف فرعی دیگری نیز نیازمندیم. پیروزی انقلاب اسلامی درسال57، دفاع مقدس 8ساله،پیشرفتهای علمی وفناوری و....همه اهداف فرعی ای هستند که اتفاقا درراستای آرمانها واهداف ملی ملتی بپاخواسته وانقلابی شکل گرفته اند تا ملت مسلمان وانقلابی ایران به نیل به اهداف اصلی با روحیه وانگیزه بیشتری مسیر رسیدن به آن اهداف بلند را طی نماید.اهداف فرعی انقلاب درراستای نیل به اهداف اصلی آن است.
دستاوردهای هسته ای را قطعا نمیتوان بعنوان آرمان و هدف اصلی وغائی نظام قلمداد نمود واین بخش از سخن جناب روحانی کاملا پذیرفتنی است به شرط آنکه این دست آوردها را از آرمانهای ملت جدا ندانیم و ملت را ازداشتن اسباب نیل به آن آرمانهای بلند تحریم نکنیم!این دستاورد مهم دقیقا با آرمان ملت بزرگ ایران متصل است وتبدیل به یک هدف فرعی برای نیل به اهداف بلند تر برای آنان شده است.
امادر شرایطی که مذاکره هسته ای درجریان است و مردم امیدوارانه والبته با نگرانی جریان مذاکرات را پیگیری میکنند طرح سخنانی ازاین دست توسط رئیس جمهور محترم را باید معطوف به همین مذاکرات دانست. آنچه از سخنان ایشان استنباط میشود آن است که دولت وی که تمام همّ وهمّت خویش را صرف نتیجه بخش بودن مذاکرات هسته ای قرار داده ودرحالیکه بنظر میرسد حداقل بخش مهمی از سانتیریفیوژها از چرخش باز خواهند ایستاد دولت را به این نتیجه نادرست رهنمون شده که باید برای این ناتوانی وعدم توفیق وعدم برد در مذاکرات محمل و پشتوانه فکری ساخت وچه چیزی بهتر از تقابل آرمان ومنفعت؟!! حال آنکه نیل به پیشرفتهای هسته ای خود منفعت ملی است واتفاقا در راستای اهداف اصلی انقلاب.
جناب روحانی در تبلیغات انتخاباتی بر چرخش سانتریفیوژها وچرخ زندگی مردم بصورت همزمان تاکید کرده بود و امروز که تقریبا چرخ زندگی و هسته ای هر دو کند تر شده اند چه خوب است جناب ایشان با "تدبیر" و "امید" به مردم بگوید قرار استچرخ کدام یک از این دوگانه(زندگی-هسته ای) دیگر نچرخد؟ هرچند میتوان درسخنان وی توقف چرخش سانتریفیوژها را احساس کرد.