میراث فرهنگی درعصرعطشناک برگ برنده و نقطه شروع سروری ملتها به حساب می آید دراین مسیر پرطلاطم مردم جوامع امروز تلاش می کنند تا هویت متزلزل، ملتهب و منقلب خود را معنا کرده و نشان واثری که از آنها در تاریخ باقی نمانده را ردیابی کنند.مردم جامعه تا به ضرورت آشنایی با پیشینه و شناسه دیرین خود واقف نگردیده وبه آنها احساس نیاز نکرده باشند در فهم معانی آن بازخواهند ماند.با بیتوجهی به آنها سبب نابودی آثار و تغییر بافت های مکان های مهم تاریخی میشوند در واقع همین آثار تاریخی جنبههای مختلفی در حرکت رو به رشد هر جامعهای دارند که ازنگاه مردم مغفول و محزون ،محروم ومهجور مانده است.یافته ی امروز با نابودی های گسترده ی آثار و مواریث تاریخی و فرهنگی ،بیقرار و سرگشته و جنونگرفته و سیریناپذیر ،سیلابی از ویرانی درحوزه میراث و فرهنگ انسانی به راه انداخته که هیچ چیز جز تخریب و نابودی بناها و سرقت اشیای تاریخی ،وجود زباله دانی درونش را قانع نمی کند.باهجوم ناجوانمردانه به ارزش ها و پیها، پایهها و بنیانها ،هویت ها و سند بودن ها،به مفهوم دقیقتر،شکستن و خرد کردن سنتهای اعتقادی و اعمال و افعال آیینی فرهنگها، مدرک شناختی جامعهها و جمعیتهای مرده، مدفون، مفقود و متروک گذشته ،بدعتی ویرانگر پی افکنده اند و با آتشافروز ی های گسترده و به مقیاس وسیع ،کوبیدن و روبیدن و از میان برداشتن و افکندنِ اصلها و ریشهها و زدودن هویتها و نابودکردن میراثها و غارتِ گسترده مواریث فرهنگی ملّتها و تخریب وسیع محوطههای باستانی و فضاها و بافتهای معماری سنّتی و موارد مشابه بسیار دیگر، چهره نازیبا و اهریمنیِ خود را هویدا کرده است.از میراثی که تندیسی بیش نمانده و آنچه نیزمانده در زیر آوار حجم عظیم ویرانی فروخفته است.
غروب آثارتاریخی کرمان
باستان شناسی به مفهوم یک رشته و دانش مدرن دانشگاهی با هجرت و وداع تاریخ با نسل های پی درپی درجامعه امروز دامان می گستراند به گونه ای جذاب و غیرقابل وصف دلربا وعام پسند مورد توجه قرار گرفته است فعالیت این گروه نیز مانند این رشته جذاب و دلربا و دلنشین و عامه پسند است اما حال روز باستان شناسان هم مانند باستان شناسی خوب و قابل تعریف نیست.چرا که وقتی اثری تاریخی از دست می رود و یا به تپه ای تاریخی تجاوز می شود و یا یک موزه مورد دستبرد قرار می گیرد انگار آواری بر سرشان خراب شده است و یا منزلشان مورد سرقت و تجاوز قرار گرفته است.احساس یک باستان شناس به آثار و پدیده های تاریخی نگاه پدر به فرزند است.زخم بر آثار زخم بر جان و روح و تن باستان شناس است.به رغم همه دلربایی و جذابیتی که باستان شناسی و فعالیت باستان شناسان دارد واقعیت این است که این دوحوزه فعال که از سرچشمه میراث سیراب می شونددرمقام نظر و عمل از همه پیچیده تر بحث انگیزتر،جدال خیز و گاه تناقض آمیز و شک برانداز هم نشان داده است آنجا که ابهام و شک بر تحلیل های علمی سایه انداخته است همیشه پای مفقود یک اثر و شئی دیده شده است .درکشورما که متاسفانه تخریب آثار و مواریث تاریخی شدت نجومی یافته وآثار و مواریث لجام گسیخته گام به پیش نهاده است.اگر امروز هنوز باستان شناسی ایرانی رنگ و بوی دانش بومی به خود نگرفته است و اگر هنوز هیچ اتفاق نظری بر سر تعریف باستان شناختی ایرانی ارائه نشده است اگر امروز همه راه ها و تحلیل ها،راه ورود به بحث ها و نقد ها و تحلیل و تفسیرهای علمی (تاریخی) بر باستان شناسان و باستان شناسی ایران بسته شده است.حاصل این همه مصائب رفته هم بر باستان شناسی ایران و هم بر باستان شناسان ایرانی است.
این میراث فرهنگی با این تخریب ها نه رقاء و نه بقاء خواهد داشت
مسولین اجرایی ،قضایی ،انتظامی و آحاد مردم درحفظ و شناسایی آثار و مواریث فرهنگی کشور تکلیفی خطیر دارند متاسفانه پراکندگی قوانین ،فقدان قوانین جامع و اثربخش ،واشکالات (گرد و خاک و غبار سیاهی )فراوانی که بر قوانین 83ساله عتیقات ایران نشسته اهم مواردی است که رشته یکپارچگی میراث بزرگ و سترگ ایران باستان را از هم دریده است.تا کنون مسولین انتظامی در صیانت از مواریث نسبت به مسولین اجرایی و متولیان میراث نقش پر رنگ تری داشته اند و حقیقت انکارناپذیر اینکه اگر حضور مقتدرانه نیروی های انتظامی و نظامی نبود در شهرها و آبادی های کشور باید شاهد ...شنبه بازاری برای حراج حضوری مواریث کهن این سرزمین می بودیم.انتظار ما برای تدوین قانونی جامع و مانع ناظر به میراث فرهنگی کشور و تدبیر اندیشی های مسولین برای وقوف مردم به ارزش های فرهنگی و تاریخی آثار تاریخی لااقل تا کنون سودی نبخشیده است.میراث فرهنگی براساس ماده 2 قانون اساسنامه میراث بتاریخ 28/4/67 هدف را عبرت ازحرکت فرهنگی انسان و بقاء و رقاء هویت و شخصیت فرهنگی جامعه بیان داشته است.آنچه امروزخاطر مبارک میراث را می رنجاند حلقه مفقوده این هدف ،بی تحرکی و عدم بقاء مواریث فرهنگی و محو هویت های تاریخی است. کافر گنبد قزوین تنها یک نمونه از هزاران اثر درحال محو و نابودی در این سرزمین است.قزوینی که ادعا می شود بیشترین آثار ثبت شده درفهرست میراث درکشور را به خود اختصاص داده است.اما این بنای برجی 8ضلعی با ازاره سنگی و دیوارهای آجری بر روی صفهای وسیع که در شمال روستای نیاق شهر قزوین واقع شده است. ما را مایوس ساخته است.این برج دارای سه ورودی در شمال، شرق و غرب میباشد. در ضلع جنوبی این بنا محراب سادهای ایجاد شده است.در وسط هر ضلع از داخل بنا طاقنمایی به شکل قوس تیزهدار ساخته شده که نسبت به سطح اضلاع 8ضلعی برجستهتر میباشند. بقایای پوشش گنبد مدوری که به کمک طاقنماها و پاباریکها شکل گرفته، دیده میشود که احتمالاً پوشش دوم آن مخروطی بوده است.به نظر میرسد این بنا از آثار دوره سلجوقی و مدفن یکی از بزرگان فرقه اسماعیلیه باشد.شماره ثبت این اثر 5487 و تاریخ ثبت درفهرست ملی 25 اسفند سال 1380 می باشد.