با توجه به این که این وبلاگ برای مدرسه اس هرچند که دیگه دانش آموز اون مدرسه نیستیم اما اگه خاطره بفرسین از اون دوران که وبلاگ از اون حال و هوا خارج نشه خیلی ممنون میشم
البته مطالب دیگه هم بزارید ولی خاطرات واتفاقات دوران دبیرستان فراموش نشه
هر چند اگه جالب یا خنده دار نباشه
باز هم ارزش خودش رو داره
قربونتون برم ...
صفورا
آشنایی با تاریخچه کتابخانه ملی ایران
کتابخانه ملی سوم شهریور سال 1316 در ساختمانی در جنب موزه ایران باستان رسما افتتاح شد.
تـاریخچـه تشکیـل مجمـوعه کتابخانه بـه آغاز دهـه 1240 بـازمی گردد. 12 سال پس از تاسیس مدرسه دارالفنون در تهران در سال 1243 کتابخانه کوچکی در آن مدرسه تشکیل شد که بعدها هسته اولیه مجموعه کتابخانه ملّی ایـران به حساب آمد.
در سال 1316 انجمن معارف، کتابخانه ملی معارف را با مجموعهای که با کوشش فراوان گردآوری کرده بود، در جنب مدرسه دارالفنون، تأسیس کرد.
واژه ملّی بـه کـار رفتـه، به این معنی بـود کـه این کتابخانه هیچ گونه وابستگی به دولت ندارد. از این رو، نباید کتابخانه ملی معارف را سلف کتابخانه ملـی ایـران دانست.
شهید وحدانی
محمد در خانواده ای متدین و مذهبی در سال 1345 در روستای دهگاه دیده به جهان گشود. از کودکی علاقه زیادی به درس و مدرسه داشت. تحصیلات دوران ابتدایی را در مدرسه روستا گذراند اما به جای ادامه تحصیل ترجیح داد کمک کار پدرش در کارهای کشاورزی باشد.
با آغاز جنگ تحمیلی تصمیم گرفت به جمع رزمندگان بپیوندد. درآن روزها 16 سال بیشتر نداشت و در عنفوان جوانی به سر می برد. موضوع شرکت در جنگ را با خانواده اش در میان گذاشت. با توجه به سن کم، والدین او مخصوصا مادرش با رفتنش مخالف بودند.
«مادر، یعنی نمیخواهی از چهارتا پسر یکی را در راه امام حسین (ع) فدا کنی» این جمله ای بود که به شدت مادرش را تحت تاثیر گذاشت و برات شرکت در جبهه را برای او صادر کرد. محمد پس از طی دوره آموزشی به جبهه رهسپار شد و پس از مدت کوتاهی در سال 1361 در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سوماربه فیض شهادت نائل گردید. شهادت او انگیزه ای شد برای سایر رزمندگان؛ به طوری که پس از ایشان افراد زیادی از روستا عازم جبهه شدند.
یه روز ساعت ۶:۳۰ صبح مثل دیونه ها پاشدم رفتم دم مدرسه
یه تیکه چوب کردم تو قفل مدرسه.