ارتباطات غیر کلامی:
ارتباطات غیر کلامی فرایند رساندن معنا را در صورت پیام های بدون واژه از طریق ژست، زبان بدن یا استقرار؛ چهره و تماس چشمی، ارتباط جسم مانند لباس، مدل مو، معماری، نمادها و سمبل ها، همچنین از طریق مجموع موارد فوق توصیف میکند. ارتباط غیر کلامی نیز به عنوان سکوت زبان نامیده می شود و نقش کلیدی در زندگی روزمره بشر در روابط اشتغال به درگیری های رمانتیک را دارد.گفتار همچنین دارای عناصر غیر کلامی معروف به paralanguage است. این خدمات شامل کیفیت صدا، احساسات و سبک صحبت کردن و همچنین ویژگی های عروضی مانند ریتم، تکیه صدا و استرس است. به همین ترتیب، موضوعات نوشته شده شامل عناصر غیر کلامی مانند شیوه دست خط، نظم معنایی از کلمات و استفاده از شکلک برای انتقال عبارات احساسی به صورت تصویری است.
ارتباطات کلامی:
ارتباطات کلامی، در حالیکه دردرجه اول به ارتباط کلامی سخن اشاره می کند گفته می شود، به طور معمول در هر دو واژه، کمک های کلامی و غیر کلامی عناصر برای حمایت از انتقال معنی تکیه دارد.ارتباط کلامی شامل بحث وگفتگو، سخنرانی ها، نمایش ها، ارتباطات بین فردی و بسیاری از انواع دیگر است. در ارتباطات چهره به چهره زبان بدن و چگونگی صدا نقش مهمی را بر عهده دارد و ممکن است تاثیر بیشتری بر شنونده داشته باشد نسبت به محتوای در نظر گرفته شده از واژه هایی که گفته شد. مجری ماهر باید توجه مخاطب و ارتباط با آنها را در نظر بگیرد.به عنوان مثال از گفتن یک جک توسط دو نفر یکی ممکن است مخاطب را با توجه به زبان بدنش و تن صدایش بسیار سرگرم کند در حالیکه نفر دوم با استفاده ی دقیق از همان کلمات شنوندگان را خسته و عصبانی کند[نیازمند نقل قول] کمک های بصری می تواند به آسان کردن ارتباطات موثر کمک کند وتقریبا همیشه در سخنرانی ها برای مخاطبان استفاده می شود. به طور گسترده ای گفته شد و به طور گسترده شکلی که به اشتباه تفسیر شداستفاده شد تا اهمیت حالت تحویل را تاکید کند"ارتباطات شامل ۵۵٪ زبان بدن،۳۸٪ تن صدا،۷٪محتوای کلمات،"به اصطلاح"قانون ۷٪ـ۳۸٪ـ۵۵٪"[۱] با این حال این چیزی نیست که تحقیقات اخیر ذکر کردـ بلکه، زمان انتقال احساسات، اگر زبان بدن، لحن صدا، و واژه ناسازگار باشند درآن هنگام زبان بدن و لحن صدا را بیشتر از یک کلمه باور خواهند داشت[۲][نیازمند روشن] به طور مثال شخصی در حالی که من من کنان، قوز کرده، با نگاه به دور می گوید"از ملاقات شما خوشحال هستم"به عنوان بی احترامی تفسیر خواهد شد(بحث بیشتر در آلبرت محرابیان، سه عنصر از ارتباطات) مدل ارتباطات:نوشته شده شفاهی تصویری الکترونیکی غیر شفاهی .
اقتصاد سیاسی نظامی گری آمریکا: داستان زوال یک امپراطوری*
I. عبور از رودخانه روبیکان
وقتی «سزار» در حرکت از رم به سوی «گال» به رودخانه روبیکان رسید، نظریات کلاسیک امپریالیستی را همراه خود داشت. استفاده از قدرت نظامی برای دستیابی به منافع اقتصادی و ژئوپلتیکی، همواره اصل اولیه در برتری یک قدرت بزرگ نسبت به رقیبان خود بوده است...ولی برخلاف فتوحات قبلی اینبار هدف کسب منافع و در نتیجه خشنودی سنا نشین ها نبود؛ ساز و برگ عظیم و پرهیبت سپاه سزار میبایست جایگاه بالاتری از آنچه هست، داشته باشد. او از رودخانه گذشت وحمله به شورشی های دوردست را شروع کرد؛ چیزی که نه توجیه اقتصادی داشت و نه ژئوپلتیکی.
گرچه سزار با پیروزی و اقتدار دوچندان وارد رم شد، ولی همزمان سنگ بنای انحطاط امپراطوری را نیز گذاشته بود. از این تاریخ ارتش باشکوه رم-آنچنان که باعث بوجود آمدن هر ارتشی میشود- نه در خدمت سنا و عظمت رم، بلکه برای حفظ جایگاه سپه سالاران و نظامیان حرکت میکرد. امپریالیسم کلاسیک رم به یک امپریالیسم جنگ سالار پرهزینه یا «انگلی» تبدیل شده بود. افزایش هزینه های نظامی از جیب خراج دهندگان، کاهش هزینه های عمومی و نهایتا ضعف اقتصادی باعث فروپاشی امپراطوری رم شد.
II. آمریکا و مجتمع های نظامی و صنعتی: تفنگ یا نان و پنیر
آنهایی که در آمریکا پایان چنگ چهانی اول را بیاد داشتند، با پایان جنگ جهانی دوم منتظر کاهش سربازان و بازگشت کارخانه های غیرنظامی به تولیدات قبلی خود-در ازای ساخت جنگ افزار- بودند. چنانکه در تاریخ آمریکا و پس از پایان هر جنگی ارتش دوباره کوچک میشد و هزینه های نظامی کاهش پیدا میکرد. ولی اینبار وضع فرق میکرد:
هیئت حاکمه وقت آمریکا شامل دو دسته کلی بود؛ لیبرالهای تاجر و غیرنظامی که خواهان بازگشت دست نامرئی آدام اسمیت (در ازای سیاست های مرکانتیلیستی دوران جنگ) و براه افتادن بازار آزاد و رقابتی بودند و دسته دیگرملی گرایانی که خواستار ادامه حالت آمادگی برای مقابله با خطر پیش رو یعنی شوروی بودند.
دسته دوم شامل بنگاههای اقتصادی با نفوذی بودند که سابقه آنها به مجالسی برمیگشت که اوایل قرن 20 توسط سرمایه داران بزرگ برای هم اندیشی و تاثیر گذاری بر تصمیمات سیاست گذاران برگزار میشد. این تشکل ها اکنون به مجتمع های نظامی-صنعتی مهم و با نفوذ تبدیل شده بودند. هرمی که سه ضلع آن را سیاست مداران بلند مرتبه از یک سو، ژنرال ها و نظامیان سابق از طرفی و ضلع دیگر را حدود 85000 شرکت خصوصی تشکیل میداد که سودشان از طریق قراردادهای دوطرفه با وزارت دفاع آمریکا تأمین میشد.
بدین ترتیب در طول جنگ سرد بودجه فراوانی برای مبارزه با خطر شوروی اختصاص پیدا میکرد، پروژه ای که دو بازیگر اصلی داشت: مالیات دهندگان به عنوان تأمین گننده منابع و مجتمع های نظامی-صنعتی به عنوان دریافت کننده و مجری آن.
پایان جنگ سرد برای این بنگاهها تکرار تارخ بود. درست با همان شرایط و زیرکی که بودجه های سرشار پنتاگون تأمین و مشروعیت میافت، خطر کمونسیم با خطر تروریسم معاوضه شد.
جنگ تمدن ها، محور شرارت، کشورهای خودسر، نیروهای دشمن آزادی و مهم تر از همه مائده ای آسمانی (برای عده ای سودجو) به نام 11 سپتامبر، باعث لشکرکشی های بزرگ و کوچک زیادی در راستای استراتژی های خطر کم شدت و پرشدت در چهارگوشه دنیا شد.
بنیادگرائی اسلامی که نتیجه تحولات در روندهای اجمتاعی سیاسی روز مناطق مسلمان نشین بود، به عنوان نشانه و ماهیت مسلمانان شناخته و مقابله نظامی با آن در دستور کار قرار گرفت. بودجه اختصاص یافته نه تنها تغییری نکرد بلکه به بهانه های مختلف در حال رشد بود.
به عنوان نمونه در سال 2005 بودجه نظامی پنتاگون نزدیک به 400 میلیارد دلار و هزینه های اضافی (ضروری) برای جنگ های عراق و افغانستان نیز نزدیک به 300 میلیارد دلار بوده است.
III. آینده آمریکا: سقوط رم یا غروب امپراطوری بریتانیا؟
کارل مارکس در تفسیر مراحل تاریخی خود معتقد است مرحله یرمایه داری ویژگی های تاریخی مختص به خود را دارد و لزوما از قوانین ماقبل سرمایه داری پیروی نمیکند. در مورد آمریکا براستی همین طور است. اگر در رم باستان با شروع مرحله کمبود منابع در داخل امپراطوری که شامل زمین و مستغلات بود، اشراف زاده ها کلید حل اختلافات خود را در حذف و غلبه بر رقبا میدانستند، سرمایه داران امروز آمریکا در هر حرکت انتقادی، هرچند نتیجه انتخابات ریاست جمهوری باشد نیم نگاهی هم به شاخص های بورس دارند و به محض تغییر ناگهانی یا بی ثباتی جدی به آرامی عقب نشینی میکنند.
منافع بشدت بهم پیوسته و حساس طبقه حاکم، اجازه بینظمی گسترده را نمیدهد. با این حساب احتمالا زوال آمریکا به غروب امپراطوری استعماری انگلیس بیشتر شبیه خواهد بود.
سوالی که اینجا مطرح است اینست که سوداگری این مجتمع های نظامی و صنعتی تا کجا از دید افکار عمومی و نیروهای اجتماعی در امان خواهد ماند؟ همچنین دلار تا چه زمانی در برابر امپریالسیم انگلی دوام خواهد آورد؟
اینها سوا لاتی است که بهزعم نویسنده پاسخ آن را باید در رفتار نیروهای اجتماعی درون آمریکا جستوجو کرد. اینکه آیا این نیروها توان شانه خالی کردن از نقش تأمینکننده بلندپروازیهای طبقه توانگر رادارند یا خیر و اینکه آیا میتوانند همین طبقه توانگر را به پرداخت مالیات «عادلانه» ترغیب کنند؟
* این مطلب برداشت آزادی است از کتاب:
حسن زاده، اسماعیل، اقتصاد سیاسی نظامی گری آمریکا، پرویز امیدوار،تهران: نشر نی1389
از یک دست اگر به تعداد همه آدم های عالم باشد هم، صدایی برنمی خیزد، چه رسد به این که بخواهد بانگی بردارد که عالم را خبر کند. قطرات باران هم اگر به میلیارد در میلیارد برسند اما کنار هم قرار نگیرند، نه چشمه ای شکل خواهد گرفت، نه جویباری، نه رودخانه ای، چه رسد به دریا و اقیانوس. از درختان تنها و متفرق هم جنگل شکل نمی گیرد تا زیبایی و شکوهش در چشم بنشیند و خلقی را مدهوش کند. اگر همه خانه های عالم جدا و با فاصله ساخته شود، باز شهری شکل نخواهد گرفت تا از شهر و شهروند و مدنیت سخن به میان آید... صدا وقتی برمی خیزد و بیدار می کند که دست ها روی هم قرار بگیرند. دریا زمانی شکل می گیرد و هزار گوهر می دهد که قطرات دریا به هم بپیوندند و شهر هم از کنار هم ساخته شدن خانه ها به وجود می آید و... این یعنی باید با هم بود تا «بود» و الا تفرقه، بود را هم «نابود» می کند. این یک واقعیت اجتماعی است پس اگر می خواهیم باشیم و این بودن با سرفرازی و عزت هم همراه باشد، «باید» با هم باشیم. این باید را هم «عقل» تأیید می کند و هم «نقل» تأکید، امضای سیره معصومان(ع) هم پای آن است. «و اعتصموا بحبل ا... جمیعاً و لاتفرقوا» آیت خداوندی است، «ایها الناس! علیکم بالجماعه و ایاکم و الفرقه» کلام رسول خدا(ص) است، سیره و سبک زندگی مولا علی علیه السلام هم روشن است و پرشکوه ترین درس وحدت. روش دیگر ائمه بزرگوار علیهم السلام هم مبین واقعیت و حقیقت وحدت به مثابه یک مکتب است، پس هر کس به این راه و روش ایمان دارد، باید امروز بر صراط مستقیم وحدت گام بردارد. هر کس عزت ایران و عظمت اسلام و سرفرازی جهان اسلام را می خواهد باید و باید و باید، پای در راهی بگذارد که مولا علی(ع) به عنوان نماد تام و تمام وحدت پیموده اند . هر کس هم پا به کج راهه تفرقه گذاشت و زبان به ناصواب گشود، بداند این راه به سمتی خلاف مسیر حرکت امام علی(ع) منتهی می شود. پس هشدار...
و هشدار که شیطان به وسوسه تفرقه، در لباس خود حق بینی و حق دانی می خواهد بند از بند حبل ا... بگشاید تا جماعت شکل نگیرد و آیت خداوندی، تفسیری عینی نداشته باشد.
و حرف آخر؛ «یا صاحبی السجن أأرباب متفرقون خیر ام لله الواحد القهار» و یوسف است که می پرسد از هم زندانی های خویش که خدایان چند گانه و پراکنده بهترند یا خدای یگانه ای که قاهر است؟ حالا این پرسش جناب یوسف(ع) را این جور از خود بپرسیم، آیا رواست، باورمندان به توحید و ایمان آورندگان به این که خدای واحد و قاهر بهتر است از «ارباب متفرقون»، خود در مسیر وحدت حرکت نکنند؟ و... بحث را به مسائل روز و بایدها و نبایدهای سیاسی نکشاندم، چون باور دارم، وحدت، یک امر دینی است، فراتر از سیاست و ضرورت های روز، پس به عنوان یک مسلمان باید در صراط مستقیم وحدت باشیم...
خراسان - مورخ دوشنبه 1393/10/15 شماره انتشار 18874 /صفحه16/بدون موضوع
مدیر کل هواشناسی استان اردبیل از تعیین نهایی مکان نصب اولین رادار هواشناسی در این استان خبر داد. علی دولتی مهر در گفتگو با خبرنگار مهر تصریح کرد: ۲۰ نقطه به عنوان مکان های نصب رادار در سطح استان انتخاب شده بود که در مطالعات نهایی به چهار مکان تقلیل یافت.
وی با بیان اینکه در مکان یابی پوشش حداکثری مناطق مختلف استان مورد توجه بود، اضافه کرد: چهار نقطه شامل کوه سنگر در اردبیل، شوش بلاغ در ۶۰ کیلومتری اردبیل، الله لو در مشگین شهر و شون دره سی در گرمی به عنوان مکان های مستعد نصب رادار انتخاب شدند.