وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

آن‌سوی پرده (نقدی بر پرده‌نشین)

پنج دری

این سریال مستقیماً می‌خواست به روزمره یک خانواده روحانی بپردازد و نه الزاماً روحانیت و یا حوزه‌ها. آن هم درگیری‌ها و مشکلات خانوادگی و اجتماعی خانواده‌ای که هر روز تمام زندگی‌اش از دید مردم شهر کوچکی می‌گذرد. شهری که در کشور ما کم نیست. و این بار از لنز دوربین‌ها با تفاوتی چشمگیر از دیگر آثار در این حیطه و از جنس طلا و مس.

وبگاه "پنج دری" نوشت:

تنها چند قسمتی از سریال پرده نشین گذشته بود که به پیشنهاد همسر مکرم به نظاره دسترنج آقای بهروز شعیبی نشستم.

بیشتر بخوانید

انتقاد جدی به سریال جنجالی «شاهگوش»

قسمت دوم سریال کمدی داود میرباقری، چهارشنبه هفته گذشته به بازار آمد اما به رغم وعده های مختلف عوامل، باز هم موج ساز نشد و انتقادهای بسیاری را برانگیخت؛

بعد از اینکه قسمت اول «شاهگوش»، آنطور که باید انتظارها را از سریالی ساخته و پرداخته داوود میرباقری برآورده نکرد و با انتقادهای ریز و درشت زیادی روبرو شد، عوامل سریال، مدام تاکید می کردند که تازه از قسمت دوم به بعد رو می آید. از بازیگران گرفته تا نویسنده و روابط عمومی و سایر عوامل، متفق القول بودند که از زمان شروع فصل کلانتری، جذابترین بخش های آن آغاز می شود و روند صعودی پیش می گیرد. 

چهارشنبه هفته گذشته، دومین قسمت سریال به بازار آمدت و اتفاقا بخش اعظمی از آن هم در کلانتری گذشت اما از آن اتفاق مورد نظر که همه حرفش را می زدند خبری نبود. در قسمت دوم هم انتظار مخاطبان از کمدی که امضای میرباقری روی آن است برآورده نشد و انتقادها به اوج خود رسید.

نکته قابل توجه اینجا بود که این انتقادها از سوی منتقدان صاحب نظر و متخصص سینما و تلویزیون نبود و عموما از سوی مخاطبان سریال مطرح می شد؛ آن هم مخاطبانی که از روز اول، طرفداران پر و پا قرص آن بودند و حتی صفحه «شاهگوش» در فیس بوک را هم به علایق شان اضافه کرده بودند.

در این گزارش، نظرات مثبت و منفی نسبت به چهار شخصیت اصلی، یعنی محسن تنابنده، حامد میرباقری، مرجانه گلچین و احمد مهران فر، انتقاد به کارگردانی میرباقری و موقعیت های کمدی بحث برانگیز آن را بر اساس نظرات منتشر شده از سوی مخاطبان، بررسی می کنیم.

1. داود میرباقری – این سریال تو نیست

در کنار تمام انتقادهایی که به شخصیت های مختلف سریال وارد شد، خود داود میرباقری، بیشتر از همه در تیررس انتقادها قرار دارد. از میان کامنت های منتشر شده در سایت های مختلف از جمله صفحه اصلی خود سریال در فیس بوک، کمتر نظری به چشم می خورد که «شاهگوش» را شاهکار یا حتی نزدیک به مطلوب قلمداد کرده باشد.


خیلی معتقدند که خود میرباقری هم آنطور که باید «شاهگوش» را جدی نگرفته و حتی یک اپسیلون هم از دقت و توانایی که سر «مختارنامه» صرف کرده برای آن نگذاشته. در یک کلام می شود گفت که به نظر اکثر کاربران «شاهگوش»، سریال میرباقری نیست: «ما از آقای میرباقری، انتظار بیشتری داشتیم؛ سریال قوی نیست.» «سریال «شاهگوش» بد نیست اما واقعا در اندازه میرباقری نبود که چنین چیزی بسازد.»، «انتقاد دارم به کارگردانی اثر که اصلا در شأن آقای میرباقری نبود که چنین چیزی بسازد.»، «انتقاد دارم به کارگردانی اثر که اصلا در شأ« آقای میرباقری نبود. فیلمنامه هم که شبیه اکثر فیلمفارسی هایی هست که ساخته شده.»، «میرباقری به ساخت سریال های کیفی مشهور بود! منتظر قسمت های بعدی هستم ولی فک نکنم چیز بهتری از آب دربیاید.»

البته برخی از مخاطبان، نظراتشان را یک مقدار جزئی تر مطرح کرده اند و مثلا نسبت به ریتم کندو انتخاب بازیگران آن گلایه دارند: «من انتقاد دارم به ریتم کند سریال، به قصه نداشتن، به بازی بد حامد میرباقری، به نقشی که به اکبر عبدی دادین و اصلا مناسبش نبود و ...»، «سکانس های سریال واقعا طولانی ان، آدم خسته می شه از دیدنشون.» البته در کنار این نظرات، تعدادی از مخاطبان هم نوشته اند که کلا میرباقری کارش را بلد است و این کارش هم مثل کارهای قبلش خوب از آب درآمده.

2. مرجانه گلچین – تکرار مکررات

با اینکه مرجانه گلچین در دو قسمت اول، بار زیادی از وزن کمدی سریال را به دوش داشت و انتظار می رفت میرباقری، کاراکتر جدید و جذابی برایش خلق کند اما عملا چنین اتفاقی نیفتاد و گلچین در نقش «گلاب»، یک بار دیگر کاراکتر کمدی همیشگی اش را تکرار کرد؛ کاراکتری که رضا عطاران سر «بزنگاه» آن را خلق کرد و از آن به بعد، به تیپ رایج گلچین در کمدی های بعدی تبدیل شد. این مسئله در همین دو قسمت اعتراض بسیاری از مخاطبان را هم برانگیخت. 

برخی از مخاطبان در صفحه فیس بوک این سریال نوشته اند: «هنر کارگردان به اینه که بتونه از باتزیگش ارائه متفاوتی از نقش بگیره اگه قرار باشه تکرار نقش های قبلی باشه که چه فرقی بین کارگردانا هست؟» یا «مرجانه گلچین با اینکه عالی بازی می کنه اما تکرار مکرراته یعنی باید نویسنده ها نقشو متفاوت تر بنویسند یا مثلا کارگردان یه بازی متفاوت بگیرد.»


از این قبیل نظرات، در این صفحه زیاد به چشم می خورد. برخی مخاطبان هم نظر داده اند: «خیلی کلیشه ای هست شبیه نقش هایی هست که بازی کرده قبلا.» یا «متفاوت نبودند! مثل نقش های دیگشون بازی می کنن، تنوع در بازیشون ندیدم.» و همچنین «خانم گلچین دارن تکراری میشن. من خیلی دوستشون دارم ولی دوست ندارم ایوشن کلیشه ای بشن.» البته به نظر بعضی ها هم مرجانه گلچین به طور کلی بازیگر خوبی نیست اما اینجا آنطور که انتظار می رفت بازی خوبی ارائه نداده: «بازیش که کلا خوبه ولی اینجا اون طور نه.»

3. محسن تنابنده – یک آن و دیگر هیچ

گریم جالب «شب نما» و تقلیدش از خواننده لس آنجلسی با بازی محسن تنابنده، یکی از اتفاق های مهم «شاهگوش» بود و نقش بسیار مهمی روی جذب مخاطبان داشت و تا مدت ها سریال روی موج او سوار بود. اصلا خیلی هات فقط به خاطر همین یک کاراکتر، سراغ خرید آن رفتند. برخلاف انتظار اما اوج جذابیت این نقش، همان سکانس اول بود و با وجود بازی خوب تنابنده، نتوانست جذابیتش را ادامه دهد. با اینحال اما نقش «شب نما»، تنها نقشی بود که با انتقاد زیادی از سوی مخاطبان روبرو نشد. بیشتر مخاطبان در نظراتشان گفته بودند که گریم تنابنده، عامل اصلی موفقیت اوست اما با اینحال، تقلید از کیک خواننده مشهور، چندان هم کم حاشیه نبود.

برخی مخاطبان از این تقلید، شدیدا گلایه داشتند: «محسن تنابنده از جمله بازیگرانی ست که در هر نقشی ظاهر شود به بهترین وجه ممکن آن را ایفا می کند ولی در نقش شب نما متاسفانه اینگونه نبود. تقلید از یک خواننده واقعا کار درستی نبود واقعا متاسفم.» 


غیر از قضیه تقلید از خواننده معروف، سایر نظرات به نسبت مثبت بودند: «در مورد جایگاه این نقش تو داستان الان نمی توان قضاوت کرد ولی اگر بنا رو روی بازی آقای تنابنده بگذاریم ایشون خیلی خوب بازی کردند.»، «از اول هم می شد حدس زد که تنابنده عالی بازی می کنه فقط زیاد خوب نتوانسته موقع خوندن آهنگ ها صداشو شبیه آن خواننده بکنه. با اینحال به نظرم بهترینه»، «من که فقط به خاطر تنابنده نگاه می کنم سریال رو...»

4. احمد مهران فر – کم حاشیه و کم انتقاد

احمد مهران فر، یکی از شخصیت های کم حاشیه سریال است. البته نه اینکه نقشش خیلی مورد توجه قرار گرفته باشد نه! اما به نسبت سایرین، انتقاد کمتری به بازی او وارد شده. البته خیلی ها هم نوشته بودند که مهران فر و تنابنده، وزنه اصلی سریال میرباقری هستند و اصلا به خاطر حضور آنها بوده که تصمیم به تماشای آن گرفته اند و اگر بازی آنها در سریال تمام شود، قید خریدش را می زنند. 

از طرف دیگر در نظرسنجی صفحه اختصاصی این سریال در فیس بوک هم بیشتر مخاطبان، مهران فر را بهترین دانسته اند و به بازی با او اندکی اختلاف نسبت به محسن تنابنده، رأی مثبت داده اند. با این حال همه روی این نکته اتفاق نظر دارند که این کارکتر توسط میرباقری شکل نگرفته و مهران فر، کارکتر «ارسطو» را در این سریال تکرار کرده.


بیشتر مخاطبان معتقدند که میرباقری شخصیت ارسطو را عینان از داخل «پایتخت» دوربر کرده و گذاشته وسط «شاهگوش» حالا با یک مقدار بالا و پایین: «شخصیت صولت بیش از حد اغراق شده. ارسطو بهتر بود.»، «مهران فر و تنابنده نبودن عمرا سریال رو نمی خریدم». علاوه بر مهران فر، طناز طباطبایی هم از آن دست بازیگرانی است که انتقاد چندانی به شخصیتش در «شاهگوش» نشده غیر از اینکه بعضی ها نوشته اند آنطور که باید کار را جدی نگرفته و به نسبت سایر نقش ها، برایش وقت نگذاشته. نکته قابل توجه اینجاست که درباره نقش فرهاد اصلانی هم تا الان، انتقاد خاصی صورت نگرفته و بیشتر نظرها مثبت بود.

5. حامد میرباقری – نقطه ضعف سریال

بازی ضعیف حامد میرباقری در همین دو قسمت اول باعث شد تا بخش عمدهای از انتقادها به سمت او برود و بعضا دیگر ضعف های سریال چندان به چشم نیاید. اگر به بخش نظرسنجی سایت ها یا صفحه اختصاصی این سریال در فیس بودک سر بزنید، با حجم وسیعی از انتقادات و نظرات روبرو می شویئد که بیشتر از دو سومشان، بازیگر نقش امیرعلی را نشانه گرفته اند. این انتقادها تا جایی پیش رفته که بخش قابل توجهی از مخاطبان، کارگردان سریال را به دلیل انتخاب پسرش برای بازی در نقش اصلی به شدت سرزنش کرده اند: «یکی نیست به آقای میرباقری بگه چرا با این کارا خودتو بدنام می کنید؟! آخه مگه می شه بازیگر و هنرو به پسرتون تزریق کنید؟ واقعا متاسفم براتون آقای میرباقری». 


یکی دیگر از معترضان نوشته: «حامد میرباقری چرا این نقش رو بازی کرد؟ چون پسر داود میرباقری هست؟ توی بخش خصوصی هم آیا پارتی بازی رواج داترته؟ خب بابا جان این بچه هنرپیشه نمی شه مگه زوره؟» 

برخی مخاطبان هم پیشنهاد داده اند که حامد میرباقری برود و به طور آکادمیک یاد بگیرد: «اصلا بلد نیست بازی بکنه، پیشنهاد می کنم بازیگری رو به طور آکادمیک یاد بگیره» یا «خیلی مصنوعی و خشک بازی می کرد و اصلا نمی شد روش اسم بازیگر گذاشت.» البته آنطور که پیداست از قسمت سوم به بعد و تمرکز قصه روی اتفاق های درون کلانتری، نقش حامد میرباقری کمرنگ تر می شود. البته قطعا این نظرات منفی فراوان هم در کمتر شدن نقش این بازیگر کم تاثیر نیست.

6. شاهگوش – مخلوطی از کمدی های دیگران

جدای از انتقادهای مختلفی که به «شاهگوش» وارد شده، سریال کمدی میرباقری را می شود پازلی دانست متشکل از قطعات کارهای کمدی دیگران. بخش های کلانتری که به تعبیر خیلی ها قدرتمندترین بخش هاست و خود عوامل هم وزن بیشتری برای آنها قائلند را می توان نمونه  ای کاملا اقتباسی از صحنه های «مومیایی 3» محمدرضا هنرمند دانست. تمام موقعیت های کمدی که میرباقری در این بخش خلق کرده، نمونه جذابترشان در کار هنرمند دیده می شد. همانطور که ماشین اختراعی طناز طباطبایی در قسمت اول، به تعبی ریکی از مخاطبان سایت کافه سینما، آدم را یاد فیلم «دیگه چه خبر» تهمینه میلانی می اندازد؛ موقعیت های کمدی که شاید در آن ایام به دلیل مقتضیات زمان ساختشان، جذاب به نظر می رسید اما الان در دهه 90، چندان جواب نمی دهد.


باز هم به نوشته یکی دیگر از کاربران، می شود گفت که «دوره اینجور فانتزی بازیا خیلی وقته که تموم شده.» اگر فارغ از تمام انتقادهای چند وقت اخیر، «شاهگوش» را فقط و فقط با خودش مقایسه کنیم و از تمام حواشی آن فاکتور بگیریم، می توانیم بگوییم که اگر میرباقری آن را در زمان «آدم برفی» و دهه هفتاد می ساخت، شاید نمونه قابل توجهی از آب درمی آمد.

با استناد به بسیاری از نظرات منتشر شده در سایت های مختلف می توان اینطور ارزیابی کرد که «شاهگوش» برای بیشتر مخاطبان، حکم یک علامت سوال بزرگ را دارد؛ علامت سوالی پشت این جمله معروف که: «آقای میرباقری چرا بعد از پروژه قدرتمند «مختارنامه»، سراغ کمدی «شاهگوش» رفتی؟»

شهاب حسینی امروز مقابل دوربین سریال «شهرزاد» قرار گرفت.

http://naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0712/jadid/10.06/109987.jpg

 

شهاب حسینی بازیگر سینمای ایران با تایید این خبر اعلام کرد که از امروز ۶ دی مقابل دوربین حسن فتحی می‌رود.

«شهرزاد» نخستین سریال حسن فتحی در شبکه نمایش خانگی است که یکشنبه ۲۳ آذر کلید خورد.

شهاب حسینی در همکاری دوباره با فتحی پس از «مدار صفر درجه» این بار مقابل دوربین سریال جدید او «شهرزاد» رفت و به گفته این بازیگر بازی وی از امروز آغاز شده است.

مجموعه شبکه نمایش خانگی «شهرزاد» اولین تجربه فتحی در حوزه شبکه نمایش خانگی به شمار می‌رود. «شهرزاد» در ابتدا قرار بود آبان ماه جلوی دوربین برود اما بنا به دلایلی ساخت این پروژه به تعویق افتاد.

محمد امامی تهیه‌کننده این مجموعه به همراه هادی رضوی برای ساخت «شهرزاد» سرمایه گذاری کرده‌اند. این سریال در ۲۶ قسمت برای پخش در شبکه نمایش خانگی ساخته می‌شود.

ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، مصطفی زمانی، مهدی سلطانی، پریناز ایزدیار و محمد پاک نیت از جمله بازیگران این مجموعه شبکه نمایش خانگی هستند.

در خلاصه داستان این سریال آمده است: در تندباد حادثه، عشق اولین قربانی است. داستان این مجموعه شبکه نمایش خانگی در سال ۱۳۳۲ رخ می دهد.

حسن فتحی پیش از این سریال‌هایی چون «زمانه»، «در مسیر زاینده رود»، «اشک‌ها و لبخندها»، «میوه ممنوعه»، «مدار صفر درجه»، «شب دهم»، «پهلوانان نمی‌میرند» و فیلم‌های سینمایی چون «یک روز دیگر»، «کیفر»، «پستچی سه بار در نمی‌زند» و «ازدواج به سبک ایرانی» را کارگردانی کرده است.

نقدی مختصر بر سریال همه چیز آنجاست

نقدی بر سریال همه چیز آنجاست

 

شاید اولین نکته که درباره این سریال باید به آن اشاره کرد این باشد که حضور موفق بازیگران تئاتر همیشه کیفیت کارها را بالا میبرد و بازیهای باکیفیت را میتوان در این کارها به خوبی حس کرد.در خصوص شخصیت سحر و اسماعیل این نکته به خوبی حس میشود.پس در نتیجه گیری اول به همه هنرمندانی که زود به اوج میرسند و سریع فراموش میشوند و همه آنهایی که با مافیای سینما کار میکنند میگوییم(راهی از تئاتر به سینما)این گفته چاپلین بزرگ را به خاطر بسپارید.مسئله بعد که میتوان به آن اشاره کرد درباره بلاتکلیفی نقش خانمها در این سریال است که تا دیدند کاری برای انجام دادند ندارند باید چایی بریزند.مکرر در این کار (یه چایی برات بریزم )را میشنویم.نکته بعد تمام شدن قصه سحر و فرهاد است که هیچ ربطی از ابتدا به این داستان نداشته است و فقط برای پرکردن زمان گذاشته شده در حالی که کش و قوسهای بیش از حد این دو کاراکتر برای مخاطب زجر آور میشود.در هر حال خداقوت میگوییم به این گروه چرا که از تکرار کارهای بی هدفی مانند کارهای آقای سهیلی زاده جلوگیری میکنند.زنده باد تئاتر.

 

 

 

خیانت در قاب سریال های روتین ماهواره

همواره از سریالهای خانوادگی استقبال کرده و هنوز هم ملودرام های خانوادگی بیش از گونه‌های دیگر مخاطب دارد. بیان آسیب‌های خانوادگی و آگاه‌سازی خانواده ایرانی از آنها و همچنین آموزش مهارتهای مقابله با مشکلات از طریق مجموعه های داستانی به دلیل همذات‌پنداری مخاطب با آن از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار است.یکی از آسیب‌های مبتلا به جامعه ایرانی در حوزه خانواده در جامعه امروز که می‌تواند خانواده را با چالش جدی و حتی فروپاشی مواجه سازد مساله خیانت همسران به یکدیگر است .موضوع خیانت یکی از معضلات اجتماعی است که قابلیت ویژه ای برای قصه‌پردازی دارد. انبوهی از مفاهیم و تجربیات بشری در این خصیصه مثل عشق، نفرت، دروغ، دسیسه و خیانت در ذات این رابطه نهفته است که ارتباط و تناسب میان آنها می تواند به شکل گیری و خلق یک قصه کمک کند. پیچیدگی موقعیت عاطفی- انسانی و ترس و اضطراب همذات با این تجربه قابلیت فراوانی برای داستان پردازی دارد و از قدرت اثرگذاری بالایی بر مخاطب نیز برخوردار است.چندلایگی و تاویل پذیری این تجربه در موقعیت های مختلف انسانی از درام گرفته تا تراژدی، عنصر خیانت را در کانون توجه فیلمسازان قرار می دهد.عدم برنامه های مناسب و مهیج در تلویزیون داخلی افراد را ترغیب می کند تا برنامه های ماهواره را پیگیری کنند. حال آنکه به دلیل عدم انطباق فرهنگ و از بین رفتن قبح بعضی مسائل در مرحله اول خانواده را به زوال و نابوی می کشاند و به نوعی تاثیر برخی از برنامه های ماهواره زنجیر بدبختی را به پای تک تک اعضای خانواده می بندد.

در سال های اخیر با افزایش کمی شبکه‌های ماهواره ای فارسی زبان، پخش سریالهای با مضامین خانوادگی در صدر برنامه های این شبکه ها قرار گرفته و با استقبال مخاطبان فارسی‌زبان روبرو شده است. این سریالهای صد قسمتی که غالبا در قسمتهای سی الی چهل و پنج دقیقه ای پخش می‌شود آسیب‌های زیادی را برای خانواده ایرانی به همراه دارد. مضمون خیانت زوجین به یکدیگر یکی از مضامین رایج در این سریالهاست. اگرچه این سریالها بعضا دارای فیلم نامه‌ها و دیالوگ‌های ضعیف است اما با بهره گیری از صحنه های نمایشی جذاب، رنگ و لعاب دادن به فیلم و استفاده از بازیگران خوش چهره و محبوب، مخاطب را به پیگیری مستمر این سریالها ترغیب می‌کند. قهرمان داستان در اینگونه سریالها فرد خیانتکار است که با ظاهری دلپسند مخاطب عام را به تقلید و نقش‌پذیری و همذات‌پنداری با خود ترغیب می‌کند. داستان سریال نیز معمولا بگونه‌ای طراحی می‌شود که در ابتدا خیانت کردن فرد به همسر و حریم خانواده از سوی مخاطب مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد

اما با گذشت چندین قسمت از سریال و مشخص شدن بخشهای بیشتری از داستان سرانجام مخاطب به قهرمان داستان حق می‌دهد که بخاطر داشتن شرایطی ویژه به همسر خود خیانت کند. با تکرار این سریال ها مخاطب ناخودآگاه در زندگی خود نیز به دنبال شرایطی نظیر شرایط قهرمان داستان می‌گردد تا در صورت خیانت احتمالی خود، آن را توجیه کند و این همان هدفی است که سازندگان این سریال ها و مسئولین این شبکه های ماهواره ای دنبال می کنند. براسا نظریه ی برجسته سازی استریه رسانه‌ها میتواننداولویت‌های ذهنی مردم را مشخص کرده و تعیین کنند که کدام موضوع در ذهن‌شان برجسته بشود. بعنوان مثال شاید مخاطب از زندگی‌ خود راضی باشد و هرگز به خیانت فکر نکند، ولی با دنبال کردن سریالهای ماهواره ای کم‌کم این موضوع برای‌ او پررنگ ‌می‌شود و به آن سوق پیدا کنید.