مجله مهر: سیمونه، نویسنده یهودی مدعی آن است که هیتلر بجای خودکشی به آرژانتین گریخته و پس از به ماتو گروسو در برزیل وارد شده است. او گفته است که عکس بالا در سال ۱۹۸۴ و دو سال قبل از مرگ هیتلر گرفته شده است. مطابق با این ادعا هیتلر در این عکس کنار نامزد خود است.
سیمونه که «هیتلر در برزیل؛ زندگی و مرگ» را به نگارش درآورده، مدعی است که دوستان هیتلر نقشه گنجی را به او داده و هیتلر نیز در پی یافتن این گنج بوده است. او اصرار دارد که بگوید هیتلر از معشوقه خود برای مخفی نگاه داشتن هویت واقعی اش استفاده کرده است.
نویسنده خودکشی هیتلر در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ را رد کرده است و درخواست کرده که برای اثبات ادعایش دوباره آزمایش DNA گرفته شود. او گفته است که: «من هم در ابتدا به این ایده خندیدم و فکر می کردم یک شوخی است، اما کم کم متقاعد شدم که داستان صحت دارد.»
سیمونه دو سال در شهری کوچک در نزدیکی مرزهای بولیویا حضور داشته و این نظریه را پایه گذاری کرده است.
پس از جنگ جهانی نیز تاریخ نگارانی ادعا کردند که هیتلر در آلمان نمرده است و او پس از خروج از آلمان به آمریکای جنوبی رفته است. «ویلیامز» و «دونستان» در کتابی که سال ۲۰۱۱ درباره هیتلر منتشر شد ادعا کرده بودند که هیتلر با «اوا براون» به سوی پاتاگونیا در آمریکای جنوبی فرار کرده و پیش از آن که در سال ۱۹۶۲ در سن ۷۳ سالگی بمیرد با دو دختر خود زندگی کرده است.
گفتنی است بعدها این نظریه توسط یک فرد آرژانتینی به فیلمی مستند نیز تبدیل شد.
راز اول:
تمامی آنچه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.
راز دوم:
تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت میکند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه میتوانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایهی اصلی شخصیت و رفتارهای اوست. بهعبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانهای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشانمیدهد که چه کارهایی از ما ساخته است و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسانها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود میسازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیتها را میسازد و موفقیتها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود میگردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعهی باورهای ما در فضای زندگی است.
راز سوم:
هدف زندگانی، آن است که تمام تواناییهای بالقوهی خود را بهعنوان یک انسان خودشکوفا بشناسیم و آنها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیشترین رشد و شکوفایی برسیم.
راز چهارم:
تغییر در وجود، نهتنها ممکن و میسر است بلکه اجتنابناپذیر است زیرا تا ما تغییر نکنیم، زندگیمان تغییر نمیکند. انسانهای سعادتمند، مرتباً میشوند و میروند زیرا تا نشوی، نمیشود و تا نروی، نمیرسی.
راز پنجم:
تمام مشکلات، موانع و مصائب زندگی، درواقع درسهایی هستند که به انسان میآموزند و انسان را میسازند. آنها فرصتهایی در لباس مبدلاند. حتی گاهی مشکلات، الطاف خفیهی خداوند هستند که باعث رشد و شکوفایی انسان میشوند. پس آنها را گرامی بداریم و از آنها بیاموزیم.
راز ششم:
من رحمت الهی رو در این عکس میتونم ادراک کنم
در این عکس نهایت آرامش را میتوان حس کرد
اگه من اونجا زندگی میکردم وقتی دلم میگرفت
به آب نگاه میکردم باهاش حرف میزدم...
من همیشه آرزو دارم توی چنین جایی زندگی کنم
امیدوارم یه روزی به آرزوم برسم...