و گاهی فراموشکار!
بارها نشانه های حضورش، توجه مخصوصش،نگاه مهربونش رو لمس کردم و دوباره و دوباره عاشقش شدم...اما بازم یادم رفت،بارها این حس رو تجربه کردم و باز یادم رفت
خیلی نگذشته، از آخرین باری که فکر میکردم دیر کردم...برای همه چیز !!
اما باز هم اومد ...توی یکی از شبهای تنهاییم .
اومد ...با یک دنیا عشق و دلگرمی
من الان اینجام و باز حس میکنم تو اغوش امنش قرار گرفتم...اجازه داد بازم باهاش حرف بزنم
از همه مهمتر اینکه او هم با من حرف زد ...زمزمه اش توی دلم حک شد.
انسان هرگز دیر نمیکند تاوقتی که حضور خدا را در وجودش نهادینه کرده است، برای دوباره در پناه خدا قرار گرفتن هیچگاه دیر نیست.کافی است نمرده باشیم، او همیشه حضور دارد و منتظر ماست.
دستانت را به سمتش بالا ببر، وجودش را نیاز کن، خودش نازت را میخرد...
آیناز-ن
مهدی کرد:
این روزها دوباره شروع به کار کردم ولی بدونه
توکارهم نمیشه کرد ،آخه عادت داشتم که تو
باشی و باهم کار کنیم و کارهایه کنسرتو انجام
بدیم....،دلم میخواد باز برای تو کنسرت بزارم
دوباره با هم آماده بشیم برای اجرا؛
یکی از کانالها یه برنامه مستند حیات وحش رو پخش میکرد.
نشون میداد یه گروه محقق یه سری لاشه مرغ رو داخل یه توری گذاشته بودن و چند گودال به فاصله های 10-20 متر از هم حفر کرده بودن!
بعد از مدتی یه روباه اومد و کمی بو کشید و یه مقدار این لاشه مرغا رو جابجا کرد و رفت؛ کارشناس تیم رو به دوربین کرد و گفت این الان میره و بقیه گله و دوستاش رو میاره؛ و با استفاده از یه ربات جرثقیل توری رو جابجا کردن و اوردن تو گودال دوم و استتارش کردن و با یه مایعی که اسپری کردن اثر بو رو از مسیر از بین بردن!
تقریبا نیم ساعت بعد روباه و 7-8 تا روباه دیگه اومدن سر گودال اول و هرچی گشتند مرغها رو پیدا نکردن هر چی زمین رو بو کردن فایده نداشت و اون 7-8 تا رفتن و این روباه اولی دوباره شروع به گشتن کرد! جالبیش اینجا بود که هی با سرعت میگشت و بعد سرشو بالا میاورد و به دوستاش که داشتن دور میشدن نگاه میکرد دوباره بو میکشید!
اینها با استفاده از سیم کمی روی گودال دوم رو باز کردن تا حدی که روباه دید مرغا رو!
این دفعه خیلی جالب بود! روباه یکی از مرغا رو با دندون گرفت و با خودش برد!
این تیم کارشناس اومدن و دوباره همون کار رو تکرار کردن و توری رو به گودال سوم بردند!
روباهها وقتی رسیدن هرچی گودالها رو گشتن و هر چی زمین رو بو کشیدن چیزی نبود و دوباره رفتن!
روباه اول رو نشون داد که این بار دیگه جست و جو نکرد و رفت داخل گودال دوم دراز کشید و به حالت خوابیده موند یه چند دقیقه صبر کردن و دیدن خبری نیست نزدیکش رفتند و چک کردنش دیدن کاملا مرده!!
جالب این بود که لاشه روباه رو به مرکز دامپزشکی بردن و کلی ازمایش کردن دیدن دقیقا عکسها و ازمایشات نشون میده این حیوون براثر یک شوک عصبی سکته کرده و مرده!! و....
****?•0·
با خودم داشتم فکر میکردم وقتی قرآن میگه: اولئک کلانعام بل هم اضل!
روباه که نماد مکر و حیله گری در حیوانات هست وقتی احساس میکنه صداقتش بین دوستاش از بین رفته سکته میزنه و میمیره!! ار خجالت میمیره!!!
ولی بعضی آدما هستن روزی هزاران دروغ به زبون میارن پشت تریبون سر کلاس بین دوستاش ... بعد جالبیش اینه حتی وقتی دروغاش اشکار میشه راست راست میگرده و اصلا و ابدا هم خم به ابرو نمیاره و اسفناکتر اینکه باز هم تکرار تکرار تکرار!!!
چقدر زشته که انسان به جایی برسه که حیوانات ازش در کرامت اخلاقی پیشی بگیرن