هر سفر ثانیه را، من به شماره رفتهام
هزار پنجره نگاه، در انتظار ساخته ام
روح غرور مرده را، در اشک خود شناخته ام
جان جوانی مرا، پیر ترانه کردهای
زبان احساس مرا، تو عاشقانه کردهای
اسم مرا صدا بزن، به قصه دعوتم بکن
به خواب روی شانهات، بیا بدعادتم بکن
جان جوانی مرا، پیر ترانه کردهای
زبان احساس مرا، تو عاشقانه کردهای
مرا به خلوتت ببر، جان بده به نگاه من
ببوس تا پاک شود، در عشق تو گناه من
:::
شبانه با نگاه تو، رنگ سپیده میشود
گل از تماشای رخت، چه آبدیده میشود
پیش شراب چشم تو، باده کنار میرود
سری که گرم عشق توست، به سمت دار میدود
جان جوانی مرا، پیر ترانه کردهای
زبان احساس مرا، تو عاشقانه کردهای
اسم مرا صدا بزن، به قصه دعوتم بکن
به خواب روی شانهات، بیا بدعادتم بکن
جان جوانی مرا، پیر ترانه کردهای
زبان احساس مرا، تو عاشقانه کردهای
مرا به خلوتت ببر، جان بده به نگاه من
ببوس تا پاک شود، در عشق تو گناه من
ترانه سرا: افشین مقدم
خواننده: ابی
+ خیـــال نوشت: مرا امیدی به پاکی نیست! ببوس تا خاک شوم . . .