هوالخالق
نام علمی : cymdidium orchid
نام لاتین: cymbidium orchid
خانواده : orchidaceae ، ارکید،ثعلب
نام این گیاه از کلمه یونانی kumbos مشتق شده و به معنی 'سوراخ' یا حفره می باشد. این جنس در تجارت باغبانی به صورت خلاصه Cym گفته میشود.
این گونه از orchids یکی از محبوب ترین گونه ها در جهان به خاطر گلها بسیار زیبای آن است. این گیاهان را به عنوان گیاهان خانگی و همچنین برای تزیینات پرورش میدهند.
این گیاه دارای شبه پیاز (پیاز کاذب) و همچنین برگهای بسیار درازی است. از اعماق این شاخ و برگهای زیبا، گلهایی با شاخه محکم و بلند، معمولاً به حالت مستقیم و در برخی گونهها با حالتی افتاده میرویند.
این جنس در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری آسیا (مانند شمال هند ، چین ، ژاپن ، مالزی ، فیلیپین ، و جزیره بورنئو) و شمال استرالیا توزیع شده است. گونه های بزرگتر گل که از آن ارقام بزرگ گل می مشتق میشود در ارتفاعات بالا رشد میکنند.
ارکیده هایی هستند که در بیرون از ساختمان قادر به رشدند. آنها در نور کافی تابستان به بهترین نحو گل هی خود را آشکار می کنند، همینطور در اویل پاییز قبل از ینکه برگ ها به زردی بگرایند.این نوع ارکیده نیز مانند سیر خویشاوندانش هنگامی که غنچه هایش باز می شود، باید از تابش قوی خورشید در امان باشد. ارکیده های سیمبیدیوم اولین ارکیده هایی بودند که به عنوان گیاهان آپارتمانی به فروش رسیدند. این ارکیده ها به صورت گل های شاخه بریدنی عرضه می شوند که در ابتدا اندازه گل ها بسیار بزرگ بوده است. امروزه رقم های جدیدی به نام mini cymbidium یا midi cymbidium تولید شده اند که گل هی کوچک تر و مناسب تری بری داخل آپارتمان تولید می کنند. این گیاهان دو تا سه ماه در سال گل می دهند. نگهداری این ارکیده ها در خانه خیلی راحت است و در مقابل رفتار بد انسان، تحمل بالایی دارند.گونه هایی از ارکیده که در این مقاله از آنها نام بردیم تنها نمونه کوچکی از انواع گیاهانی است که می توانند زیبایی بخش خانه های ما باشند. هر چند زندگی امروزه ما را مجبور کرده باشد از طبیعت دور شویم و در آپارتمان کوچک و بدون باغچه زندگی کنیم. اما همین که ما گلدان های گل و گیاه سبز را به داخل خانه مان می آوریم نشان می دهد هنوز به گیاهان وابسته ایم با ین کار ثابت می کنیم زندگی بدون سبزی گیاهان طراوت و شادابی لازم را ندارد. آنها به یاد ما می آورند که هنوز زیبایی، زیبا است.
نحوه کشت آن بسیار آسان است و با رعایت برخی اصول گلکاری، هر سال گل میدهد.
نیاز ها:
نور:
در صورتی که سیمبیدیوم را در گلخانه پرورش میدهید، باید توجه کنید که این گیاه در طول تابستان به ۵۰% تا ۶۰% سایه نیاز دارد تا از سوختن برگها یا از قرار گرفتن آن در سایه بیش از حد، جلوگیری شود. اگر در این فصل آنها را بیرون از منزل پرورش میدهید، آفتاب صبح زود برای آنها خوب است؛ اما باید سایه بانی در برابر نور زیاد خورشید برای آنها فراهم کنید. سیمبیدیوم شما از نور خورشید صبح و غروب بیشترین بهره را میبرد، اما در برابر نور داغ میان روز به محافظت احتیاج دارد. برگهای سبز این گل با سایه زرد نشان میدهند که گیاه میتواند از حداکثر نور خورشید استفاده کند و برگهای سبز تیره آن نشان میدهند که به آفتاب زیادی نیاز ندارد.
دما:
سیمبیدیوم (Cymbidium) میتواند از گرمای بسیار زیاد تابستان (بین ۱۰-20 درجه سانتی گراد) تا دمای خنک و ملایم شب را تحمل کند. هوای سرد (حتی تا ۲- درجه سانتی گراد) برای چند ساعت در شب نمیتواند به گیاهی که به این آب و هوا خو گرفته است، آسیبی برساند. اما همین که غنچه یا گل بدهد، نباید در دمای زیر ۱ درجه سانتیگراد قرار گیرد. به طور کلی این گیاه همیشه باید از یخ زدگی محافظت شود.
آبیاری:
هرگز اجازه ندهید که خاک گل خشک شود و همیشه آن را مرطوب نگه دارید. معمولاً یک بار درهفته آب دهی کافی است، اما در روزهای گرم تابستان شاید لازم باشد که دو بار در هفته نیز به آن آب بدهید. سعی کنید قبل از اواسط روز به آن آب بدهید تا از رویش جوانههای جدید جلو گیری نکند. هر وقت که ممکن بود از آب باران برای این کار استفاده کنید.
رطوبت: رطوبت بین ۵۰ تا ۷۵ درصد
تغذیه:
بعد از هر چهار بار آب دهی، خاک گل را با آب باران خالص پر کنید. از ماه بهمن تا تیر از کودهای دارای مقادیر زیاد نیتروژن (۹-۹-۲۵) و از ماه شهریور تا دی از کود دارای مقدار نیتروژن پایین (۲۵-۲۵-۶) استفاده کنید. یک بار در ماه هم به ازای هر گالون آب، یک قاشق چای خوری کود بریزید.
خاک:
خاک سبک وجاذب رطوبت- خاک پیت (خاک تورب دار) و بارک (پوست درخت
جریان هوا:
جریان خوب هوا برای رشد این گیاه لازم است. گلخانه را هر زمان که شرایط آب و هوایی اجازه بدهد، تهویه کنید. همچنین بهتر است برای به جریان انداختن هوای گلخانه از یک پنکه قوی استفاده کنید. با این روش گیاهانی که رو به بیرون ایستادهاند، بهتر تهویه میشوند.
تعویض گلدا ن:
بهترین زمان تعویض گلدان ، بین آخر بهمن تا آخر اسفند است. بهطور کلی اگر گیاهان در ظرف قرار داه شوند، بهتر رشد خواهند داشت. اگر گیاهان شما آنقدر رشد کردهاند که در گلخانه جا نمیشوند و فکر میکنید که باید آنها را جدا کنید، با استفاده از یک قیچی استریل، هر بخش گیاه را طوری که حداقل ۳ پیاز داشته باشد، از ساقه زیرزمینی آن ببرید. ساقههای جداشده را با استفاده از خاک پیت (خاک تورب دار) و بارک (پوست درخت) بکارید. حداقل تا سه هفته به آن آب ندهید. فقط برای جلوگیری از خشک شدن برگها، پیاز و خاک آن را با اسپری دستی نمناک کنید.
تکثیر:
زمانی که دوره گلدهی گیاه به پایان می رسد(خرداد تا آبان)، تکثیر صورت می گیرد.
عوارض و درمان:
عنکبوت های ریز از جمله آفات این گیاه می باشد که از شیره ساقه گیاه تغذیه کرده و گیاه را پژمرده می کنند و با گرم و خشک تر کردن محیط گیاه به راحتی قابل کنترل هستند.
حلزون ها نیز از آفات این گیاه به شمار می آیند که با طعمه گذاری برای حلزون از بین می روند.
وقتی که سیمبیدیوم (Cymbidium) خود را دریافت کردید، اول از همه برای آنجایی تعیین کنید و تا حدی که میتوانید خیلی کم جای آن را عوض کنید.
وقتی گیاه به آب و هوای خاصی عادت کرد، اگرجای آن را عوض نکنید، سالمتر خواهد ماند.
بعد از دریافت گل ۱۲ - ۱۰ روز به آن آب ندهید. پس از اولین آب دهی، یک بار در هفته به آن آب بدهید. پس از اتمام کار و قبل از قرار دادن آن در گلدان تزئینی، دقت کنید که همه آب اضافی از ته گلدان بیرون آمده باشد.
خمیدگی و حالت تقریباً افتاده دربرگ و ساقه تمامی گیاهان طبیعی است. این امر در سیمبیدیوم نیز طبیعی بوده و به هیچ وجه عمر گل را کوتاه نمیکند.
منبع:www.narvash.ir
تصاویر:
شب سردی بود ...
پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن ...
شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت
و انعام میگرفت ...
پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه ...
رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده
داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه ...
میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش ...
هم اسراف نمیشد هم ...
بچه هاش شاد میشدن ...
برق خوشحالی توی چشماش دوید ...
دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه ...
تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت :
دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد ...
خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت ...
دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت ...
چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان ...
مادر جان ! پیرزن ایستاد ...
برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم !
سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار ...
پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نیستُم !
زن گفت : اما من مستحقم مادر من ...
مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اینارو نگیری دلمو
شکستی ! جون بچه هات بگیر !
زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد ...
پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد ...
قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش ...
دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت :
پیر شی ننه …. پیر شی ! خیر بیبینی مادر !
نکته های طلایی برای ورزش در هوای سرد
با فرا رسیدن فصل سرما، ورزش در هوای سرد هم مشکلات خاص خود را دارد، با این وصف کسانی که در فضای بیرون ورزش می کنند، نمی توانند برنامه ورزشی خود را به خاطر هوای سرد تعطیل کنند. اما هوای بیرون هم واقعاً سرد است! آیا شما می توانید در بیرون و هوای سرد ورزش کنید؟ جواب این سوال بستگی به شرایط موجود دارد. معمولاً، تمرین در فضای بیرون ایمن و مطمئن است. به هر حال، کارشناسان توصیه می کنند در روز های سرد تمرین در فضای بیرون باید کمتر از ۴۰ دقیقه طول بکشد. اگر قصد تمرین دارید با ۹ نکته پیشنهادی ما همراه شوید.
قادر می خواند: کفتر کاکل به سر های های
پیژامه اش را می کشید بالا و در قفس را باز می کرد و ما هجوم می بردیم به ارزنها
مادرش نفرینش می کرد
خدا به زمین گرمت بزنه قادر صداتو پایین بیار الان همسایه ها دادشون درمیاد
قادر می خندید اما بالاخره همسایه های کار خودشان را کردند یک روز پلیس آمد روی پشت بام پلیسها توی قفس ما را گشتند بعد قفس را شکستند قادر ناراحت بود دستبند به دستهایش بود دو هفته بعد برگشت ولی خیلی از ما پراکنده شده بودیم مادر قادر شبها آهسته بدون این که چراغ پشت بام را خاموش کند یک ظرف ارزن برای ما می آورد ولی او هم دیگر نیامد و ما هر کدام رفتیم طرفی
قادر که برگشت دیگر سراغمان را نگرفت گاهی با حسرت می ایستاد توی کوچه و نگاهمان می کرد اما جرات نمی کرد دیگر به بام بیاید خواهرم می گفت شاید نمی تواند جای خالی ما را ببیند اما پدرمان می گفت نه بابا آدمیزاد است دیگر یادش می رود یک بازی جدید پیدا می کند مادرم اول خاله بانو را دید زمستان بود و بعید بود کسی پنجره خانه اش را باز بگذارد
مادرم گفت صدای مردی از خانه می آمد مادرم کنجکاوی کرده بود و از پشت پرده بنفش شیشه ای دیده بود که مردی توی خانه نیست ولی صدایش هست مرد آواز می خواند خاله بانو- این اسم را ما از همسایه ها شنیدیم و زنهای توی پارک – ضبطی گذاشته بود روی میز صدا ازضبط بود مرد هی آواز می خواند و خاله بانو برایش تعریف می کرد که امروز کجاها رفته چند دور پارک را دویده آقای محبی توی بیمارستان بستری شده خانم حسینی نوه دومش به دنیا آمده حسناخانم مشکوک به آلزایمر است و .....
مادرم گوش کرده بود و حتی بالش را هم تکان نداده بود تا آرامش خاله بانو بهم نخورد خاله بانو دو تا بشقاب غذا گذاشته بود مادرم فکر کرده بود لابد آدم دیگری توی خانه است اما هر چه منتظر ماند کسی نیامد بالاخره بشقاب برنج دست نخورده مهمان خیالیش را برداشته بود و به طرف پنجره آمده بود مادرم از ترس نفسش بند آمده بود ولی پریده بود روی دیوار همسایه و نگاه کرده بود خاله بانو برنجها را ریخته بود و گفته بود بیا رضا جان بیا مادر ولی کسی نیامده بود مادرم همه ما را صدا کرده بود و دلی از عزا درآورده بودیم بعد دیگر بالکن خانه خاله بانو شد جایگاه ما دیگر می دانستیم چه ساعتی بیاییم مادر و پدرم مردند من توی همان بالکن لانه ساختم و خانواده تشکیل دادم و بچه هایم بزرگ شدند اما کجا بهتر از آنجا پیدا می کردیم هر روز ما غذای رضا را می خوردیم و و دعایش می کردیم عکس رضا به دیوار بود تازگی ها خاله بانو خیلی افتاده شده بود دیگر عصا به دست می رفت به پارک من هر روز یکی از بچه ها را دنبالش می فرستادم دخترم می گفت همه زنها و مردانی که برای ورزش صبحگاهی می آیند خاله بانو را دوست دارند گفت به همه شان می گوید باید زود برود و غذای رضا را بار بگذارد می گوید رضا دستپخت هیچ کس رانمی خورد رضا زن نمی گیرد بس که نگران مادرش است که فکر آرزوی نوه دار شدن او نیست که می ترسد آرزویش را به گور ببرد حالا می دانستم چرا هیچ کدام از دوستهایش را به خانه اش دعوت نمی کند یعنی جایی هم نمی رفت که ناچار نشود به کسی بگوید که رضا یی نیست که رضا همیشه توی قاب است لباس خاکی تنش است و تکیه داده به گونی های خاکی رنگ و یک جوری قشنگ می خندد که آرام است که می توانی بروی کف دستش بنشینی و دان بخوری و اصلا نترسی توی رضا توی قابی که روی صندلی میز ناهارخوری است می خندد و از توی ضبط هی می خواند منتظرت بودم منتظرت بودم باده ناکامی در هجر توی پیمودم .....
دیروز صبح سفره صبحانه را که جمع کرد و خرده نانها را ریخت بیرون هر چه منتظر ماندم از خانه بیرون نیامد تا به پارک برود دخترم گفت لابد خاله پایش درد می کند تازگیها شبها صدای ناله اش می آمد هر چقدر هم روغن به پایش می مالید فایده نداشت ظهر صدای رضا نیامد پنجره باز نشد دخترم هی نوک زد به شیشه فایده نداشت دخترم رفت توی حیاط خلوت از پنجره کوچک آشپزخانه وارد شد خاله بانو توی رختخواب بود نمرده بود ولی به سختی نفس می کشید دخترم وقتی برگشت گریه می کرد هی بال بال می زد که خاله دارد می میرد که رضا توی قاب نگران است که هیچ کدام از آدمهای پارک نمی دانند که چکار کنیم حالا که چرا بال داریم دست نداریم پا نداریم که برویم نجاتش بدهم بچه هایم همه بی تابی می کردند فقط یک نفر حرف ما را می فهمید قادر قادر زن گرفته بود به قول آدمها آدم شده بود بچه داشت همان خانه مادرش زندگی می کرد و توی کبابی سر کوچه کار می کرد قادر می دانست که یک عده از ما توی بالکن خاله بانو هستیم گاهی به خاله نان خورده های کبابی را می داد و می گفت برای پرنده های شما یا می گفت سلام برسانید به کفترها یتان دسته جمعی رفتیم دم کبابی و هی زدیم به شیشه صاحب کبابی گفت جل الخالق اینها دلشان می خواهد کباب کبوتر شوند ؟ قادر هنوز نیامده بود دلم داشت می پرید بیرون دخترم گریه می کرد صدای موتور قادر آمد همه نشستیم روی جعبه پشت موتورش قادر به زیر بال من نگاه کرد علامت ماژیک قرمز خودش را پیدا کرد صاحب مغازه گفت مگه هنوز کفتر بازی می کنی ؟
قادر جعبه را گذاشت توی مغازه ماهمچنان به شیشه نوک می زدیم قادر گفت نه ولی اینا یه چیزیشون هست من الان برمی گردم اوستا
بیرون که آمد همه نشستیم روی شانه هایش قادر می فهمید می دانست صدای ما از گرسنگی است یا ترس مثلا وقتی پسرهای همسایه می آمدند روی بام آنقدر صدا می کردیم که فوری می فهمیدو می آمد فراریشان می داد یا وقتی گربه می آمد طرف در باز قفس گوش قادر تیز بود و فهمیده بود ما ترسیدیم جلوتر رفتیم فهمید که باید دنبالمان بیاید زیر لب گفت ای داد هر جا برید جلد منید عجب دنیاییه بازم وفای شما آمد دنبالمان جلوی خانه خاله ایستادیم زنگ در را زد چند بار در باز نشد یک زنگ دیگر را زد گفت با خاله بانو کار دارم در باز شد در خانه قفل بود قادر هی صدا کرد آقا رضا دخترم می گفت خاله بانو هر وقت می رود کبابی دو پرس غذا می گیرد و می آورد خانه می گوید یک پرسش را برای رضا می خواهد رضا سرش دایم توی درس و مشق است همیشه خانه است دارد دکتری می گیرد قادر هی گفت آقا رضا آقا رضا کسی در را باز نکرد کلید ساز آوردند دخترم گفت تقصیر آقا رضاست و به برادرش گفت خدا کند همه جوجه هایم دختر شوند در باز شد خاله بانو هنوز زنده بود دکتر آوردند خاله بانو را بردند بیمارستان دکتر گفت سکته کرده خاله بانو به قادر گفت مراقب ما باشد گفت پولش را می دهد گفت قاب آقا رضا و ضبطش را بیاورد بیمارستان گفت به زنهای پارک خبر بدهد که رفته مسافرت دیدن خواهرش حالا سه روز است ما می رویم دم کبابی قادرصاحب کبابی می گوید خدا کند این پیرزن برگردد و گرنه تو اسیر این زبان بسته ها می شوی خدا کند خاله برگردد ما دلمان برای خاله برای آقا رضا برای منتظرت بودم تنگ شده