بعد از پایان بازی های دور رفت رقابت های لیگ دسته اول تبدیل به امید اول فوتبال دوستان کرمانی برای صعود به لیگ برتر شدند....مسی های رفسنجان در این فصل خیلی فراتر از حد انتظار حتی خوشبین ترین هواداران خود امتیاز گرفتند و صدرنشینی آن ها در پایان دور رفت، همه را در رفسنجان به یاد صعود تاریخی تیم فوتبال مس سرچشمه از لیگ یک به لیگ برتر انداخت.
مس رفسنجان موفق شد با 24 امتیاز اندوخته خود از 33 امتیاز ممکن، یک حاشیه امن هم برای خود در صدر جدول ایجاد کند و با سه امتیاز اختلاف نسبت به تیم دوم فعلا مقتدرانه کاندید اول صعود مستقیم به لیگ برتر باشد. مس رفسنجان اگر از 33 امتیاز دور برگشت موفق شود بیش از 15 امتیاز را از آن خود کند، با توجه به اتفاقات جدول می تواند صعود خود را به لیگ برتر قطعی کند. این مسئله نشان می دهد که مس رفسنجان با 5 پیروزی تقریبا جواز صعود خود را تنظیم خواهد کرد که خیلی از هواداران فوتبال در استان کرمان امیدوارند خیلی زود این اتفاق برای مس رفسنجان رخ دهد. اگر این تیم همان تیم دور رفت باشد قطعا این اتفاق برای رفسنجانی ها اصلا دور از دست راس نخواهد بود.
اما همچنان خیلی ها نسبت به مس رفسنجان با دیدی بدبینانه نگاه می کنند... درست همانند اتفاقی که البته تا روز آخر بازی های دور رفت هم به این تیم وجود داشت. باخت مس رفسنجان در بازی آخر دور رفت خود زنگ خطر جدی بود که البته این نگاه های بدبینانه را هم بیشتر کرد. مصدومیت و محرومیت چند بازیکن تاثیرگزار مس رفسنجان همانند فتح اللهی و حیدری هم سبب شده است که این بدبینان تکرار سرنوشت مس کرمان در دور رفت را برای رفسنجانی ها پیش بینی کنند. البته همه این هواداران بدبین هم امیدوارند همانطور که مس رفسنجان در پایان دور رفت عکس نظر آن ها را ثابت کرد در دور برگشت هم همین اتفاق را رقم بزند.
نباید از این نکته هم غافل شد که اختلاف مس رفسنجان با تیم دوم جدول فقط به اندازه یک پیروزی است و مس رفسنجان اصلا نباید در صدر جدول احساس آرامش داشته باشد. ضمن اینکه خیلی از تیم های گروه مس رفسنجان در نیم فصل دوم با توپ پر می آیند و تیم هایی مثل نفت آبادان و سیاه جامگان حسابی خود را در نیم فصل دوم قوی کرده اند. رفسنجانی ها نه تنها نباید کوچکترین لغزشی داشته باشند که اگر صعود مستقیم به لیگ برتر می خواهند، باید در همان 5 بازی اول دور برگشت که بازی های ساده تر آن ها محسوب می شود به نوعی تکلیف صعود خود را قطعی کنند
منبع : تک به تک
دریک روز بارانى پیر ،صبح براى نماز از خانه بیرون امد چند قدمى که رفت در چالــــــــــه ای افتاد،خیس وگلى شد به خانه بازگشت لباس راعوض کرد ودوباره برگشت پس از مسافتى براى بار دوم خیس و گلى شد برگشت لباس راعوض کرد از خانه براى نماز خارج شد.دید در جلوى در جوانى چراغ به دست ایستاده است ســــــــــلام کرد و راهی مسجد شدند هنگام ورود به مسجد دید جوان وارد مسجد نشد پرسید اًى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟
جوان گفت نه ،اى پیــــــــــــــــر ،من شیــــــــــــــــطان هستم
براى بار اول که بازگشتى خدابه فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشیدم
براى باردوم که بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشیدم
ترسیدم اگر براى بار سوم در چاله بیفتى خداوند به فرشتگان بگوید تمام گناهان اهل روستا رابخشیدم که من این همه تلاش براى گمراهى انان داشتم
براى همین امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى
گر تو ان پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی
گزارش تصویری از دیدار تعاون گنبد – پیکان تهران
هفته نهم (دوم دور برگشت) رقابت های لیگ برتر والیبال مردان باشگاه های کشور
چهارشنبه ۱۷ دیماه ۱۳۹۳
گنبد – سالن المپیک
گزارش تصویری از دیدار تعاون گنبد – پیکان تهران
هفته نهم (دوم دور برگشت) رقابت های لیگ برتر والیبال مردان باشگاه های کشور
چهارشنبه ۱۷ دیماه ۱۳۹۳
گنبد – سالن المپیک
زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:
شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمىخورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بستههاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
اى کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!
حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بستهها را نفرستادم. یک فروشنده دورهگرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!
حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود.
در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود…