پروردگارا!
بوی باران میآید، آنگاه که دلبرانه غرق تماشای نشانههایت در کائنات میشویم و به شوق دیدارت، تو را بسیار میخوانیم و به امید وصالت، با همهی وجودمان پیشانی بر مهر اطاعتت میگذاریم. بوی باران میآید؛ آنگاه که عاری از کبر و ریا و جدا ار هر کینه و خطا، همنشین دلنوازان آستانت میشویم و میان خیل عاشقانت، عزّت، آبرو و صبوری میطلبیم. آری بوی باران میآید.
یا ذالجلال و الاکرام
سلام
این برنامه تقدیم شد به تمامی زنان و مردان بلندنظر
نماینده رادیوهفت : سید میلاد اسلام زاده
آیتمها :دل عاشق » علیرضا عصار
متن خوانی شهرام عبدلی-متن خوانی مریم معترف-متن خوانی سروش صحت/ماه میخنده » محمدرضا هدایتی
قسمت 5 گفتگو
متن خوانی سیما خضرآبادی/ محمد اصفهانی » خورشید فردا
متن خوانی حسین سلیمانی
متن خوانی مهرداد صدیقیان/ ستاره بی نقاب » خشایار جهانگیری
تلخ و شیرین -3 » رضا فیاضی
تظاهر » شهرام زندی
تیتراژ پایان ترانه ای بود از مازیار فلاحی به نام ازت متشکرم
شادیتان بیش باد
خوب بخوابید...
**************************
میلاد اسلام زاده :
نمیدانم چرا باران نمی بارد من مثل گذشته دوستت دارم . بودن تو مثل باران است حتی وقتی سعی میکنم دوستت نداشته باشم. زندگی خوب و مهربان است تو هم مثل زندگی می مانی. من میدانم زمانه مقصر است من مثل قدیمها مثل شعد آچین و واچین دوستت دارم. پس پایت را از زندگی من نچین. من مثل بازی های کودکی هنوز عاشق باختن و بردنم. هنوز بوی پرتقال من از برای من ، انتظار دوستت دارم بده به من مثل شعرهای کودکی ست. مثل باران که جرجر می بارید. مثل خودم دوستت دارم. نمیدانم چرا باران نمیبارد دلم شور میزند حتما تو داری درباره ی من بی رحمانه فکر میکنی. یادت می آورم قضاوت شبیه چشم نگذاشتن در بازی قایم باشک است . چشم بگذار ، درست بازی کن ، ای کاش باران ببارد به اندازه ی دریا تا تو یاد من بیفتی.
*******************
شهرام عبدلی:
خانه ی کودکی ام در یک کوچه ی بزرگ بن بست بود که هیچ وقت از دست ما بچه ها آسایش نداشت . جای امنی بود برای بازی و شادی و هیجان . تنها وصله ی ناجور آن خوشی پیرمرد بداخلاق و ترسناک و عبوسی بود با ابروهای گره خورده و سبیلی عجیب و غریب و پرپشت که همین دلیل نامی بود که رویش گذاشته بودیم . عمو سبیلو! هر وقت بازی ما به اوج می رسید او هم پیدایش میشد و شاکی از سر و صدای ما آنقدر غر میزد که والدینمان سر می رسیدند و آن همه شور و هیاهو و خوشی با عذرخواهی آنها و دعوا کردن ما تمام میشد
بارالها!
دعای این روزهای ما، تکرار یارب های ما برای باران های توست، خواب های این شب های ما، دیدن رنگین کمان های زیبا بعد از باران های بکریز توست و نوازشگر گوش های ما، برای این لحظه های بی کسی، فقط شنیدن شادی کودکانه آدم ها و خیس شدن زیر باران های توست؛ امید که اجابت فرمایی آن گاه که سرود «باز باران با ترانه» را با هم می خوانیم.
یا قاضیالحاجات
به گزارش کردستان وب به نقل از وبلاگ سراج منیر:
آنچه که امروز در جهان اسلام مغفول مانده، همان عنصر عینی و تحقق بخش وحدت است که جامعه اسلامی را دچار شکاف کرده است؛ در این راستا نیاز به کار تدریجی، مستمر و متوالی وجود دارد که یک شبه حاصل نمی شود ؛ لذا گروه هایی که در راستای ایجاد تفرقه میان مسلمانان و همبستگی و تقریب آنان، حرکت می کنند، باید از سوی جامعه شیعه و سنی تضعیف، و از بین بروند.
سالها بود که زمین درحسرت باران حیاتبخشی می سوخت و درمان تشنگی، سیاهی و تیرگی خود را از آسمان آبی انتظار داشت. سالها بود که زمین به کویر خشک تعصبات و عقاید باطل و مرداب خرافات، تبدیل شده بود که ناگاه در شبی فراموش نشدنی، باران رحمت الهی شروع به باریدن کرد و زمین تشنه را سیراب ساخت و گُلی زیبا، بنام محمد درکویر حجاز، شکوفا شد. تولد او، عطر دل انگیز ایمان را به مشام مشتاقان رساند و چشمه های جوشان معرفت را در سینه ها، جاری ساخت.