گوش ما گر بشنود زشت و پلید کر شود از سمعِ صد راز حمید
گوش خود بربند بر رنگین سخن تا سخن ها بشنوی خود بی دهن
بوی غیبت شامه را بدبو کند بوی نفست مر تو را بی او کند
بوی غیبت بوی گندابی شود همچو لاش مردۀ گاوی شود
گر گشایی شامۀ باطن ز نور وآن لجن ها بینی و خاک تنور
بشنوی گر غیبت ای جان عزیز گوش جانت پر شود چون خاکبیز
از لجن گوشت ز غیبت پر شود خاک بدبو جای لعل و دُر شود
چون لجن در گوش بنشیند یقین کر شود آن گوش و جان آید غمین
نیش مار و نیش عقرب غیبت است خوی گرگی ای برادر تهمت است
مرده خواری غیبت مرد خداست زهرماری دان که از غیبت بخاست
زهر خوردی نک بکش بار گران نیش بر خود میزنی بنگر عیان
مار و عقرب در دهان داری ببین گرگ گشتی بر تماشایش بشین
گوشت مردارِ چو خود را می خوری زهرمار است آن که با خود می بری
کوله بارت پر ز مار و عقرب است چرک و خون و ناله مرگ و تب است
خورده ای مردار و از خود غافلی ابلهی بگذار و بفکن کاهلی
این زبان خود نیش مار و کژدم است تهمت و غیبت چو زهری در خُم است
مرده خواری کم کن ای مرد کهن گوش خود بربند و کم گو هر سخن
گر بخواهی جان شود آزاد و صاف خود رها کن غیبت و هجو و گزاف
همچو گرگان ای شها مرده مخور اشکم جان را مکن زان مرده پُر
این زبان خود چاله های آتش است گوش تو چون اشتر هیزم کش است
غیبت و تهمت چو شعله در تنور می برد این جان شیرین را به گور
گور جان زندان جان است ای رفیق کو چو گودالی سیاه است و عمیق
محمدرهبرایمان ودین است محمدپرتونورافرین است
محمددربزرگی همتاندارد محمددرصداقت تاندارد
محمدممدوح اهل زمین است محمدپرتودنیاودین است
محمدبهترین کائنات است محمدرتبه اش بالاترین است
محمددرامانت بهترین است چراکه لقب ایشان امین است
محمدمظهراحیای دین است محمدمنبع خلق متین است