رمان بانوی جنگل
نویسنده : فهیمه رحیمی
فصل : 15
........................................................................................
هدیه از صورت رنگ پریده و نگاه خانم حیدری وحشت کرده بود سرش منگ شده سود و قدرت تصمیمگیری را از دست داده بود توان ایستادن نداشت و به سختی تنفس میکرد حرفهای خانم حیدری زنگ خطر را برایش بصدا در آورده بود او با صراحت خواسته بود آنجا را ترک کند با خود گفت آیا صحبتهای او حقیقت دارد ؟