رمان اسیر سرنوشت
نویسنده : رویا سیناپور
فصل : 6 (آخر)
........................................................................................
البته آقای رستمی صبح سفارش کرده که از امروز شما برای بردن مهتاب به مهد می آیید ولی با اجازه من اول باید کارت شناسایی شما را با خانم لیلا راستین مطابقت کنم .
پس از این که دفترچه بیمه ام را به خانم مدیر نشان دادم او از مربی مهد خواست که مهتاب را به دفتر بیاورد.