وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

نفرین


به نفرین کسی شاید گرفتاری، نمی‌دانی
خیابان در خیابان روی نعش خویش می‌افتی
کلاغی در سرت خالی‌تر از هر روز می‌خواند
و از چشمان مردم بیشتر از پیش می‌افتی

توقع می‌رود این‌جا که شعر تر بیارایم
خیالی را که در چنگال گرگان زوزه می‌خواند
و دنیا انعکاس هرزه‌گی‌های تو را آری
به دنبال سیه‌انگاریی هر روزه می‌خواند

ترا سرخورده‌گی‌های مداوم مثل یک زنبور
خوراک مارهای ذهن ناپاک خودت کرده
ترا این شرم و این دیوانه‌گی، این نا‌بکاری‌ها
خوراک دردِ مردِ مرده در لاک خودت کرده

درِ از مرگ یا از درد یا از مرگ در پیشت
شتابان سوی جنگل‌های متروکی گریزانی 
تو تنها زنده‌جانی، زنده‌یِ جانی، که دنیا را
به نفرین خودت هر روز می‌خوانی، نمی‌دانی 

درون گورها هم موری از شادی نمی‌رقصد
تو روی نعش کودک‌ها،جوان‌ها...جشن می‌گیری 
به یاد نام نام ناخدایانِ گرفتاری 
به نفرین خدایانی گرفتاری و می‌میری

تفاوت‌ها مشخص بوده از دیروزه تا امروز 
تو یار غارهای سرزمین دشنه خواهی‌ماند 
در این‌جا ریشه در خاکستر و خونی و می‌دانم
تو با ایل و تبار بی‌لگامت تشنه خواهی‌ماند

جهان را بی‌خیال از ارزش و از شور و آزادی
به گندِ پندِ اجداد خودت وابسته می‌دانی
کلاغی در سرت خالی‌تر از هر روز می‌گرید
به نفرین کسی شاید گرفتاری و می‌دانی 

دری از مرگ با یک برگ روزی بسته خواهد شد
تو با نفرین چندین نسل راهت در بیابان باد
سرود سربلندی‌های ما بالنده تا خورشید 
افق‌های شما تا آخرین ظلمت زمستان باد

فرید برزگر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.