رمان مهربانی چشمانت
نویسنده : leila-r
فصل : 3
.......................................................................................
هفتم مهر ماه بود و چند روزی از حضور النا در خانه مهران می گذشت.مهران صبح زود و برای رسیدگی به کارهایش از خانه خارج میشد و ظهر برای صرف ناهار به خانه برمی گشت و بعر از ظهر 2 ساعتی استراحت می کرد و پس از ان باز هم از خانه خارج می شد و شب ساعت 9 به خانه برمی گشت این در حالی بود که النا هم در فاصله لی که مهران نبود