شعر (درآمیختن) از احمد شاملو
مجال
بی رحمانه اندک بود و
واقعه
سخت نامنتظر
از بهار
حظ تماشائی نچشیدیم،
که قفس
باغ را پژمرده می کند.
از آفتاب و نفس
چنان بریده خواهم شد
که لب از بوسه نا سیراب
برهنه
بگو برهنه به خاکم کنند
سرا پا برهنه
بدان گونه که عشق را نماز می بریم
که بی شایبه ی حجابی
با خاک
عاشقانه
درآمیختن می خواهم