رمان کیمیاگر
نویسنده : پائولوکوئیلو
منبع : www.98ia.com
فصل : 1
.......................................................................................
او «سانتیاگوا» نام داشت. روز رو به زوال می رفت که باگله اش به کلیسای کهنه متروکی رسید. سقف آن از مدتها پیش فروریخته. و سپیدار تنومندی در مکانی که زمانی صندوقخانه کلیسا بود روییده بود.
تصمیم گرفت که شب را در آن مکان بماند. همه گو سفندان را از در ویران کلیسا به درون برد و چند تخته را طوری روی در شکسته گذاشت که حیوانات نتوانند به هنگام شب بگریزد.