فانتزی من اینه که :
یه روز که با بار هندونه سنگین تو جاده با ناز و کرشمه در حال رانندگی باشم و باد گرم به صورتم بخوره و آهنگ یساری فضایی روحبخشی برام ساخته باشه ؛ یه ماشین مازراتی طلایی رو ببینم که خراب شده ! راننده اش ! سلنا گومزه ! خوب که دقت کنم پیش خودمون بمونه ببینم ؛ آبجی آزاده روشنی خودمونه ...
با التماس از راننده متشخصی مثل اینجانب کمک بخواد که :
( کمک کنید
ماشینم خراب شده
یک سانتی متر هم جلو نمیره
من الان سه ساعته با این ماشین و این کلیپس موندم تو بیابون
کمک
کمک ...)
به هرحال ما هم اِند و آخر مرام
نمیشه که آبجیمون رو بزاریمش تو بیابون !
بیابون پر از گرگه ، گرگایی که عاشق مازراتی طلایی و کلیپس 3 متری هستند !
بایستیم و بگم ما مخلص طرفدارای حکیم ارد بزرگ هستیم !
و بعد ماشین مازراتی طلاییش رو با طناب پوسیده 700 بار گره خورده ام به نیسان خوشگل آبی خودم ببندم و بکسلش کنم و اینطوری بشه که برای اولین بار ؛ یه نیسان خوشگل آبی با یه مازراتی طلایی خراب در افق جاده نمیدونم کجا ، محو بشه ! فقط فکر کنم تو سربالایی یکی از هندونه هام افتاد رو ماشینش . که اونم کاری نداره ! بعدا خسارتشو ازش میگیرم!