رمان رئیس کیه ؟
نویسنده : shahtut
فصل : 10 (آخر)
.......................................................................................
تکونی به خودم دادم و به پشت خوابیدم. به سقف خیره شدم. سپند، چیزایی که تو خونش دیدم، منفجر شدن ماشینش، صورت اتوسا... ، قیافه ی مصطفی وقتی داشت اون حرفا رو میزد... همشون جلوی چشمم بودن. حقیقت های تلخ مثل پتک تو سرم میخوردن...! تک تک کلمات مصطفی... هر چی بیشتر میفهمیدم... گیجتر میشدم... حتی کم کم داشتم ترس و احساس میکردم... هر بار که در خونم و باز میکردم... هر بار که سوار ماشینم میشدم