وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

مهرزاد امیرخانی

مهرزاد امیرخانی

به خاطر تو
هنوزم رو پاهام می مونم
به خاطر تو
خودمو به تو می رسونم
به خاطر تو ....

 

آخرین شب آرامش .
اونشب مرتضی برای اولین بار باهام راجع به مرگ حرف زد . گفت نمی ترسماااا ولی چون برام ناشناختس استرس دارم .
گفتم برو بابا حالا مگه قراره طوری بشه ؟
گفت بالاخره که چی !!!!!
اتاق تاریک بود . یه نور از پنجره سمت چپ افتاده بود رو صورتش .
من می دیدمش و اون منو نمی دید .
اشکام آروم آروم می ریخت . خیلی فشار میاوردم که گریه نکنم .
همینطور که کمرشو ماساژ می دادم یه دستمو گرفته بود . گفت چرا دستت می لرزه ؟
گفتم به خاطر رژیم ضعیف شدم .
گفت دیواانه بخور نشه یه روزی مثل من حسرت غذا رو داشته باشی .
خلاصه کلی حرف زدیم تا خوابش برد . دیگه هوا روشن شده بود .
رفتم روبروش رو تخت همراه دراز کشیدم و این عکسو گرفتم .
تکراریه ولی نگاه کردنش بهم آرامش می ده .
ممنون که هستین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.