رمان اکسیر عشق
نویسنده : میترا
فصل : 12 (آخر)
.......................................................................................
نوید اون دکتره چی اونم گرفتن
نوید- نه اون از کشور خارج شده نمیخواد ذهنت و مشغول این چیزای بی ارزش کنی پاشو ببین چه میزی برات چیدم
دستمو به سمتش دراز کردم اونم دستمو گرفت و از روی راحتیا بلندم کرد داشت میبردم سمت آشپزخونه که گفتم وای نوید دست و صورتمو نشستم
نوید- بیا نشستتم خوشمزه بود