می شکند سکوت مـن ، از پس صــد هــزار آه
می نخرد در این جهان چون تو کسی هزار ماه
دل چه کند که قاصر از وصف جمــــال عاشقت
وه چه خیـــــال باطلی کز تو رود هــــــــزار راه
ای که شکسته بالی و می شــکنی خیال من
وصف جمــــــال عاشقت لیلی صـــد هزارخواه
گوشه ی چشـــم عاشقـــم منتظر جمــــال تو
ای تو همه خیــــال من بلبل صد هزار شـــــاه
وصف اســــارت تو چون قصــــــه غصه های من
یوسف دل شکسته ام غرقه ی صد هزار چاه
بی تو مگر دراین جهان چشم به چشم می رود
ای که رسیده از رخت نافه ی صد هزار خواه
هلهــله ی رســیدنت خواب به دل شنیـــــــدنت
موسم چشم دیدنت روضه ی صد هزار گاه
آمدنت چه پرنفـــس تنـــگ بود تو را قفــــــــــس
ای ســـــرعاشقان ره گلبن صـــد هزار جاه
در طلب شفاعتـت هاشـــــــــم دل شکسته را
گوشه ی چشـــم منتـی ای ره صد هزار راه
جسم تو کامل است، ناقص نیست
میدهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه نیکان همگی بار سفر بر بستند
شیر مردی چو علی خامنه ای هست هنوز
گر امام شهدا نیست کنون در برمان
خلف صالح و مظلوم علی هست هنوز
یادت که هست آن روز از من دل بریدی
با دیگـری «گنجشک پَـر» گفتی، پریدی
آن خاطـرات خوب را از یـاد بـردی
جای وفـا، بـر عهدمان خطی کشیدی
«آن روزهای خوب یادت هست؟» گفتم
گفتی که: «نه! اصلاً شتر دیدی ندیدی»
بـازیگـر خـوبـی شـدی الحمـدلله
با بازی خود آبرویت را خریدی
ایـن ها اگـر توهیـن بـاشـد عفــو فـرمـا
با عرض پوزش، جان من خیلی پلیدی!
روزی که دلتنگـم شـوی دیگـر نبـاشـم
از چشم خود باشد عزیزم هر چه دیدی
*
امشب هوای شهر بارانی و ابری ست
بازم گلویم پر شد از بغض شدیدی...
پ.ن: شعری که دوست نداشتم منتشرش کنم، اصلا شتر دیدی ندیدی!
هادی نقیــان - 25 آذرماه 93
حسن ختام:
قداست عشق بستگی دارد به معشوق؛
نمی دانم چرا عاشقِ غیر مقدس ها می شویم
و سپس عشق را مقصر می دانیم
نه عزیز من! عشق، قداستش را از معشوق می گیرد
به هر عشقی که نمی شود گفت "مقدس"...!
بی ربط:
یکی از دوستانم که مداح با صفایی بود هنگام بازگشت از زیارت اربعین در اثر تصادف مفقود شده بود که دیروز باخبر شدم متاسفانه فوت کرده است.
از دیشب دوستانش سنگ تمام گذاشته و با اشک های بی دریغشان، کوچه ها را برای بازگشت پیکرش آب و جارو کرده اند.
اما در این فکر هستم که هنگام رفتن من چند قطره اشک از ته دل برایم نثار خواهد شد!
یادت که هست آن روز از من دل بریدی
با دیگـری «گنجشک پَـر» گفتی، پریدی
آن خاطـرات خوب را از یـاد بـردی
جای وفـا، بـر عهدمان خطی کشیدی
«آن روزهای خوب یادت هست؟» گفتم
گفتی که: «نه! اصلاً شتر دیدی ندیدی»
بـازیگـر خـوبـی شـدی الحمـدلله
با بازی خود آبرویت را خریدی
ایـن ها اگـر توهیـن بـاشـد عفــو فـرمـا
با عرض پوزش، جان من خیلی پلیدی!
روزی که دلتنگـم شـوی دیگـر نبـاشـم
از چشم خود باشد عزیزم هر چه دیدی
*
امشب هوای شهر بارانی و ابری ست
بازم گلویم پر شد از بغض شدیدی...
پ.ن: شعری که دوست نداشتم منتشرش کنم، اصلا شتر دیدی ندیدی!
هادی نقیــان - 25 آذرماه 93
حسن ختام:
قداست عشق بستگی دارد به معشوق؛
نمی دانم چرا عاشقِ غیر مقدس ها می شویم
و سپس عشق را مقصر می دانیم
نه عزیز من! عشق، قداستش را از معشوق می گیرد
به هر عشقی که نمی شود گفت "مقدس"...!
بی ربط:
یکی از دوستانم که مداح با صفایی بود هنگام بازگشت از زیارت اربعین در اثر تصادف مفقود شده بود که دیروز باخبر شدم متاسفانه فوت کرده است.
از دیشب دوستانش سنگ تمام گذاشته و با اشک های بی دریغشان، کوچه ها را برای بازگشت پیکرش آب و جارو کرده اند.
اما در این فکر هستم که هنگام رفتن من چند قطره اشک از ته دل برایم نثار خواهد شد!
ADVICE TO LOVERS
I knew an old man at a fair
Who made it his twice-yearly task
To clamber on a cider cask
And cry to all the lovers there: —
‘Lovers of all lands and all time
Preserve the meaning of my rhyme,
Love is not kindly nor yet grim
But does to you as you to him.
Whistle, and Love will come to you:
Hiss, and he fades without a word:
Do wrong, and he great wrong will do:
Speak, and he tells what he has heard.
Then all you lovers take good heed,
Vex not young Love in thought or deed:
Love never leaves an unpaid debt,
He will not pardon, nor forget.’
The old man’s voice was kind yet loud
And this shows what a man was he,
He’d scatter apples to the crowd
And give great draughts of cider free.
(Robert Graves)
photo: Neil Perin