یادت که هست آن روز از من دل بریدی
با دیگـری «گنجشک پَـر» گفتی، پریدی
آن خاطـرات خوب را از یـاد بـردی
جای وفـا، بـر عهدمان خطی کشیدی
«آن روزهای خوب یادت هست؟» گفتم
گفتی که: «نه! اصلاً شتر دیدی ندیدی»
بـازیگـر خـوبـی شـدی الحمـدلله
با بازی خود آبرویت را خریدی
ایـن ها اگـر توهیـن بـاشـد عفــو فـرمـا
با عرض پوزش، جان من خیلی پلیدی!
روزی که دلتنگـم شـوی دیگـر نبـاشـم
از چشم خود باشد عزیزم هر چه دیدی
*
امشب هوای شهر بارانی و ابری ست
بازم گلویم پر شد از بغض شدیدی...
پ.ن: شعری که دوست نداشتم منتشرش کنم، اصلا شتر دیدی ندیدی!
هادی نقیــان - 25 آذرماه 93
حسن ختام:
قداست عشق بستگی دارد به معشوق؛
نمی دانم چرا عاشقِ غیر مقدس ها می شویم
و سپس عشق را مقصر می دانیم
نه عزیز من! عشق، قداستش را از معشوق می گیرد
به هر عشقی که نمی شود گفت "مقدس"...!
بی ربط:
یکی از دوستانم که مداح با صفایی بود هنگام بازگشت از زیارت اربعین در اثر تصادف مفقود شده بود که دیروز باخبر شدم متاسفانه فوت کرده است.
از دیشب دوستانش سنگ تمام گذاشته و با اشک های بی دریغشان، کوچه ها را برای بازگشت پیکرش آب و جارو کرده اند.
اما در این فکر هستم که هنگام رفتن من چند قطره اشک از ته دل برایم نثار خواهد شد!