نفس در سینه پر می شد زبوی ناب آزادی
کنام عاشقان و شیرمردان سبک پرواز
که در اندیشه هاشان بود فکر و خواب آزادی
به بوی عطر ایثار از محبت لاله می گشتند
زخون هاشان که اندر خاک چون سیلاب آزادی
به عشق موسی دوران به فرمان و به اذن او
چونان سیل خرامنده که برد تاب آزادی
به چندین ماه و چندین سال و چندین روز محنت بار
به تنهایی و بیماری و غم در خواب آزادی
به ایام اسارت ناله ی هیهات من ذله
به هنگام شهادت مهره ی شب تاب آزادی
شهادت به چه شیرین است در راه وطن لیکن
اسارت بود چون روحی به پیچ و تاب آزادی
اسارت درس همت بود و ایثار و جوان مردی
شبی تاریک بود اما چراغ باب آزادی
مرا در این کنام عشق مورک وار جایی بود
کجا هاشم سراید نور بر مهتاب آزادی