شوهر خالم از کربلا برگشته بود
تعریف میکرد یه شب خواب بودن یهو یه نفر از ته سرش جیغ میزنه
میرن دنبال صدا و می بینن تو یکی از اتاق ها یه زائر عرب داره جیغ میزنه بعد از آروم کردنش میپرسن چی شده
نگو این بنده خدا خواب بوده
یکی از هم اتاقیهاش میره بیرون و برمیگرده نگو این طرف شلواری مثل شلوار سربازای داعشی تنش بوده اینم همزمان از خواب میپره و فکر میکنه داعش اومده بکشتش
خیلی میترسه و جبغ میزنه!!!!!!!!
#خاطرات-کربلا
من که کلی خندیدم